تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارچه ( ماده ای که از بافتن یا فشرده کردن الیاف به هم ساخته می شود و برای دوخت لباس، پرده و غیره استفاده می شود ) اسم. Example: This dress is made ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرورگر ( نرم افزاری برای مشاهده و تعامل با محتوای وب ) اسم. Example: I use Google Chrome as my default browser جستجوگر ( به طور عامیانه، برای اشار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویترین گرد ( کسی که به ویترین مغازه ها نگاه می کند بدون اینکه قصد خرید داشته باشد ) اسم. Example: I'm just a window shopper today I don't have much ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عینک آفتابی ( عینکی با شیشه های تیره برای محافظت از چشم در برابر نور خورشید ) اسم. Example: She put on her sunglasses and went outside عینک دودی ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوازم جانبی ( وسایلی که به چیزی اضافه می شوند تا آن را کاربردی تر، زیباتر یا مفیدتر کنند ) اسم. Example: She bought some new accessories for her ph ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاپشن خلبانی ( نوعی کت کوتاه که معمولاً از جنس چرم یا نایلون است و در قسمت کمر و سرآستین ها کشباف دارد ) اسم. Example: He wore a black bomber jacke ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روپوش ( لباسی که روی لباس های دیگر پوشیده می شود ) اسم Example: I need a new outerwear for winter لباس بیرونی ( پوشاکی که برای بیرون از خانه طراحی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پولو ( ورزش ) ( ورزشی گروهی با اسب که در آن بازیکنان سعی می کنند با چوب چوگان توپ را به دروازه حریف بزنند ) اسم. Example: They watched a polo match ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیراهن دکمه دار ( پیراهنی که یقه اش با دکمه به بدنه پیراهن وصل می شود ) اسم. Example: He wore a blue button - down shirt to work پیراهن یقه دکمه د ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاکسیدو ( کت و شلوار رسمی مردانه برای مراسم های بسیار خاص و تشریفاتی، معمولاً مشکی با پاپیون ) اسم. Example: He wore a tuxedo to the black - tie ga ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیراهن غیررسمی ( پیراهنی که برای موقعیت های غیررسمی و روزمره پوشیده می شود ) اسم. Example: He wore a casual shirt and jeans to the party پیراهن را ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کت و شلوار رسمی ( کت و شلوار مردانه یا زنانه که برای محیط های کاری و رسمی پوشیده می شود ) اسم. Example: He wore a dark business suit to the confere ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کت و شلوار ( لباس رسمی مردانه شامل کت و شلوار هماهنگ ) اسم. Example: He wore a dark suit to the interview ( برای خانم ها ) کت و دامن/کت و شلوار ز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبار ( اتاقی در فروشگاه یا کسب وکار که در آن کالاهای اضافی نگهداری می شوند ) اسم. Example: The sales clerk went to the stockroom to find more size ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوار آینه کاری شده/ دیوار آینه ای ( دیواری که با قطعات کوچک آینه تزئین شده باشد ) اسم. Example: Restaurant walls were all decorated with small siz ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینه قدی ( آینه ای بلند که تمام قد فرد را نشان می دهد ) اسم. Example: She checked her outfit in the full - length mirror before leaving آینه تمام ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق پرو / اتاق تعویض لباس ( اتاق کوچکی در فروشگاه لباس که مشتریان می توانند لباس ها را در آن امتحان کنند ) اسم. Example: The customer took the dre ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مانکن ( مجسمه ای به شکل انسان در اندازه واقعی که برای نمایش لباس در مغازه ها استفاده می شود ) اسم. Example: The mannequin in the window was wearing ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانکن خیاطی ( یک مانکن به شکل بدن انسان که برای پرو و نمایش لباس استفاده می شود ) اسم. Example: The seamstress used a dress form to adjust the fit ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویترین مغازه ( چیدمان وسایل و کالاها در پشت شیشه مغازه برای جلب توجه مشتریان ) اسم. Example: The store's window display featured the latest fashion ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبقه همکف ( طبقه ای از ساختمان که در سطح زمین یا نزدیک به آن قرار دارد و معمولاً ورودی اصلی در آن است ) اسم. Example: The reception desk is on the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشاک ( لباس، به ویژه لباس های رسمی یا خاص ) اسم ( غیرقابل شمارش ) . Example: The store sells a wide range of men's apparel لباس ( معادل کلی تر بر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوتیک ( فروشگاه کوچکی که لباس های خاص، مد روز یا دست ساز می فروشد ) اسم. Example: She bought a unique dress at a small boutique ( در مورد هتل ها ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشگاه لباس ( مغازه ای که انواع لباس، کفش و اکسسوری می فروشد ) اسم. Example: I bought this dress at a clothing store downtown مغازه لباس فروشی ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

علامت/نشانه ( بیماری ) ( تغییر در وضعیت جسمی یا روحی که نشان دهندۀ وجود یک بیماری یا مشکل است ) اسم. Example: A fever is a common symptom of the fl ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پچ پچ کردن The students were murmuring between themselves, after hard final exam. زمزمه ( صدای آهسته و نامفهوم ) اسم. Example: I heard a murmur ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه نوار قلب ( دستگاهی که فعالیت الکتریکی قلب را ثبت می کند ) اسم. Example: The doctor used an EKG machine to check the patient's heart rhythm ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتوکلاو ( دستگاهی که با استفاده از بخار آب تحت فشار، وسایل و مواد را استریل می کند ) اسم. Example: The surgical instruments were sterilized in an a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمونه ( چیزی که به عنوان نماینده ای از یک گروه یا دسته برای بررسی و آزمایش برداشته می شود ) اسم. Example: The scientists collected soil specimens f ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جراحی ( مربوط به عمل جراحی ) صفت. Example: The surgeon performed a surgical procedure to remove the tumor بسیار دقیق ( کاری که با دقت و ظرافت بسیا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازدیدکننده ( کسی که به دیدن شخص یا مکانی می رود ) اسم. Example: The museum had many visitors today ملاقات کننده ( کسی که به دیدار شخصی می رود، مع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکنسین/کارشناس فنی ( کسی که مهارت های عملی و تخصصی در یک زمینۀ فنی خاص دارد ) اسم. Example: The computer technician fixed the network problem متخص ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیم نظافت ( گروهی از افراد که مسئول تمیز کردن یک مکان هستند ) اسم. Example: The cleaning crew comes every evening after we leave خدمه نظافت ( افرا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

منشی ( کسی که کارهای اداری، دفتری و پشتیبانی را در یک اداره یا سازمان انجام می دهد ) اسم. Example: The secretary answered the phone and took a mess ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پزشک ( دکتری که دورۀ پزشکی عمومی را گذرانده و مجوز طبابت دارد ) اسم. Example: You should consult a physician if your symptoms persist ( کمی رسمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزمایشگاه ( محل مجهزی برای انجام آزمایش های علمی، تحقیقات و توسعه ) اسم. Example: The scientists conducted experiments in the laboratory

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبار ( اتاقی برای نگهداری وسایل و ملزومات ) اسم. Example: I need to get some more paper from the supply room اتاق تدارکات ( اتاقی که در آن وسایل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل صرف ناهار ( فضایی که برای خوردن ناهار اختصاص داده شده ) اسم. Example: The employees ate their lunch in the designated lunch area ناهارخوری ( م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق کارکنان ( اتاقی در محل کار برای استراحت و تجمع کارکنان ) اسم. Example: The teachers gathered in the staff room during their break اتاق کارمند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

روش/رویه ( مجموعه اقداماتی که به ترتیب خاصی برای انجام کاری انجام می شوند ) اسم. Example: Follow the correct procedure for operating the machine ف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزمون/امتحان ( ارزیابی رسمی دانش یا مهارت در یک موضوع ) اسم. Example: The students were nervous about their final examination بررسی/معاینه ( نگاه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کتاب درسی ( کتابی که برای آموزش یک موضوع خاص در مدرسه یا دانشگاه استفاده می شود ) اسم. Example: The students opened their textbooks to page 52 کتا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرگوش کوچولو ( معمولاً برای خطاب به خرگوش های خانگی یا در داستان های کودکان ) اسم. Example: The child gently petted the bunny خرگوش ( اسم عامیانه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر مدرسه ای ( دختری که به مدرسه می رود ) اسم Example: The school girl carried a backpack full of books دانش آموز دختر ( دانش آموز مؤنث در مدرسه ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه فشارسنج خون ( وسیله ای برای اندازه گیری فشار خون ) اسم. Example: The nurse used a sphygmomanometer to measure the patient's blood pressure

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخته نوبت ( برای نشان دادن نوبت افراد ) اسم Example: Please write your name on the waiting board لیست انتظار ( برای ثبت نام افرادی که منتظر چیزی هس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیمه ( پوشش ریسک ) اسم: قراردادی که در اون فرد یا شرکت در ازای پرداخت حق بیمه، از حمایت مالی در برابر خسارت، بیماری، یا حوادث برخوردار می شه. Examp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثبت نام ( فرایند ثبت رسمی نام و مشخصات فرد در یک فهرست یا لیست برای شرکت در یک دوره، رویداد، دریافت خدمات، و غیره ) اسم. Example: Registration for ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفتر قرار ملاقات ( دفتری که در آن قرار ملاقات ها و زمان بندی ها ثبت می شوند تا برنامه ریزی و مدیریت زمان انجام شود ) اسم. Example: I wrote down the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محموله مفید ( بخشی از بار یک وسیله نقلیه ( مانند موشک، هواپیما، فضاپیما ) که مستقیماً برای انجام مأموریت اصلی آن وسیله استفاده می شود، مانند تجهیزات ...