پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
زاویه ( گوشه ای که از برخورد دو خط یا دو سطح ایجاد میشه ) اسم Example: The two lines meet at a 90 degree angle گوشه ( محل برخورد دو دیوار یا دو لبه ...
هندسی ( مربوط به هندسه، اشکال و خطوط ) صفت. Example: The artist used geometrical shapes in the painting.
شکل - ( شکل هندسی ) اسم Example: Triangle is Figure شخصیت/چهره ( فرد مهم یا برجسته ) اسم. Example: He's a well - known figure in the world of sci ...
موازی ( دو خط که هیچ گاه به هم نمی رسند ) صفت. Example: The train tracks are parallel. موازات ( در امتداد خطوط موازی ) قید. Example: The road r ...
منحنی ( خطی که مستقیم نیست و خمیدگی دارد ) اسم. Example: The road has a sharp curve. خمیدگی ( انحنای یک خط یا سطح ) اسم. Example: The curve of ...
خط عمود ( خطی که بر خط دیگر زاویه 90 درجه می سازد ) اسم. Example: Draw a perpendicular line to the base of the triangle. خط قائم ( نام دیگر خط عم ...
خط راست ( مسیری بدون انحنا بین دو نقطه ) اسم. Example: Draw a straight line between point A and point B. خط مستقیم ( کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه ...
ریاضی ( علم مطالعه اعداد، اشکال و روابط بین آنها ) اسم. ( مخفف: Mathematics ) Example: I'm good at math, but I struggle with English. محاسبه - ( ...
ست تشریح ( مجموعه ابزار برای کالبدشکافی جانوران یا گیاهان ) اسم. Example: We used a dissection kit to examine the frog in biology class. ابزار کا ...
موچین - ( وسیله ای کوچک برای برداشتن اجسام ریز ) اسم. I utilize tweezers to take care of the fragments of the beaker. انبرک - ( برای برداشتن اجسا ...
انبر - ( وسیله ای با دو بازو برای گرفتن اشیا داغ یا لغزنده ) اسم Example: Use tongs to turn the meat on the grill. گیره - ( هر وسیله ای با دو لبه ...
ریزبین ( دستگاهی برای دیدن اجسام بسیار ریز ) اسم. Example: We examined the cells under a microscope. میکروسکوپ ( نام رایج دستگاه ریزبین ) اسم. ...
انبرک/پنس ( وسیله ای شبیه قیچی برای گرفتن اشیا کوچک ) اسم. Example: The surgeon used forceps to remove the splinter. انبر جراحی ( نوعی انبر با کا ...
آهن ربا ( جسمی که خاصیت جذب آهن دارد ) اسم. Example: A magnet attracts iron and steel. عامل جذب ( هر چیزی که جذاب باشد، به طور مجازی ) اسم. Exa ...
قطره چکان ( وسیله ای برای چکاندن قطره های دارو یا مایعات ) اسم. Example: Use the medicine dropper to give the baby the correct dose. use medicine ...
استوانه مدرج ( ظرف شیشه ای استوانه ای شکل و درجه بندی شده برای اندازه گیری حجم مایعات ) اسم. Example: Use a graduated cylinder to measure the preci ...
بِشِر ( ظرف شیشه ای استوانه ای مدرج، برای برداشتن و نگهداری مایعات در آزمایشگاه ) اسم Example: We measured the liquid in a beaker لیوان آزمایشگاهی ...
چراغ بونزن ( وسیله ای برای ایجاد شعله در آزمایشگاه ) اسم. Example: We heated the solution using a Bunsen burner. چراغ آزمایشگاهی ( نام کلی تر برا ...
پایه نگهدارنده ( آزمایشگاهی ) ( پایه ای فلزی با گیره برای نگه داشتن وسایل آزمایشگاهی ) اسم. Example: We attached the flask to the ring stand for he ...
لوله لاستیکی ( لوله ای انعطاف پذیر از جنس لاستیک ) اسم. Example: We connected the gas tank to the burner with a rubber tube. شیلنگ - ( شلنگ لاستی ...
قیف ( وسیله ای مخروطی شکل برای ریختن مایعات ) اسم. Example: Use a funnel to pour the oil into the bottle without spilling. دودکش - ( در کشتی و قط ...
ذره بین ( وسیله ای برای بزرگ نمایی اجسام ) اسم. Example: I used a magnifying glass to read the small print. بزرگ نما ( ابزاری برای درشت نمایی ) ا ...
کاغذ صافی ( کاغذی برای جداسازی مواد جامد از مایع ) اسم. Example: We used filter paper to separate the precipitate from the solution.
پیپت ( وسیله ای برای برداشتن و انتقال حجم کم مایعات ) اسم. Example: The scientist used a pipette to add a drop of solution to the mixture. قطره چ ...
زمان سنج/وقت نگهدار ( وسیله ای برای اندازه گیری زمان ) اسم. Example: Set the timer for 10 minutes.
عینک ایمنی ( عینک محافظ برای کار ) اسم. Example: Always wear safety glasses when working with chemicals or power tools.
کاغذ شطرنجی/کاغذ نمودار ( کاغذی با خطوط متقاطع برای رسم نمودار ) اسم. Example: I use graph paper to plot the data points. کاغذ میلیمتری ( نوعی کا ...
لوله آزمایش ( لوله ای شیشه ای برای آزمایش های شیمیایی ) اسم. Example: We mixed the chemicals in a test tube. بچه به روش لقاح ازمایشگاهی - ( کنایه ...
گیره - ( وسیله ای برای محکم نگه داشتن ) اسم Example: The mechanic fastened the hose to the engine by means of a clamp. گیره زدن - ( چیزی را با گیر ...
توری سیمی - ( شبکه ای از سیم برای الک کردن یا جلوگیری ) اسم Example: Miners employ sizable wire mesh screens in the course of their duties. الک سی ...
توری سیمی ( شبکه ای از سیم های فلزی ) اسم. Example: The window was covered with a wire mesh to keep insects out. فنس - ( وسیله ای برای حصار ) اسم ...
وزنه ها ( اجسام سنگین برای تمرینات بدنسازی ) اسم. Example: He lifts weights at the gym every day. سنگینی/وزن ( سنگین بودن چیزی ) اسم. Example: ...
ظرف پتری/پتری دیش ( ظرف کم عمق و گرد برای کشت باکتری و سلول ) اسم. Example: We grew bacteria in a petri dish for the experiment. پلیت ( نام دیگر ...
بالن ( ظرف شیشه ای آزمایشگاهی با گردن باریک ) اسم. Example: We used a flask to heat the liquid. بطری ( ظرف شیشه ای یا پلاستیکی با دهانه باریک، مع ...
منشور ( شیء شفاف با سطوح صاف که نور را تجزیه می کند ) اسم. Example: A prism can split white light into its constituent colors. چند وجهی - ( شیشه ...
آزمایشگاه علوم ( محل انجام آزمایش های علمی ) اسم. Example: We did experiments in the science lab today. آزمایشگاه ( محل مجهز برای پژوهش های علمی ...
وارد شدن ( به داخل جایی رفتن ) فعل. Example: Please knock before you enter. ثبت کردن/وارد کردن ( اطلاعات را در جایی نوشتن یا تایپ کردن ) فعل. E ...
ترک کردن ( رفتن از جایی یا کسی ) فعل. Example: I have to leave work early today گذاشتن ( چیزی را در جایی قرار دادن و رفتن ) فعل. Example: I left ...
تایپ کردن ( نوشتن با استفاده از صفحه کلید ) فعل. Example: I can type very fast. نوع ( گونه، دسته ) اسم. Example: What type of music do you like ...
اشک ( قطره ای مایع که از چشم می آید ) اسم. Example: Tears streamed down her face. پاره کردن ( چیزی را با کشیدن از هم جدا کردن ) فعل. Example: B ...
پاک کردن ( نوشته یا اثری را از بین بردن ) فعل. Example: Please erase the board after class. محو کردن ( چیزی را به طور کامل از بین بردن، از حافظه، ...
بالا بردن ( چیزی را به سمت بالا حرکت دادن ) فعل. Example: Please raise your hand if you have a question. افزایش دادن ( چیزی را بیشتر کردن ) فعل. ...
اورهد ( دستگاهی برای نمایش تصاویر شفاف بر روی پرده یا دیوار ) اسم. Example: The teacher used an overhead projector to show diagrams to the class پ ...
متن ( نوشته ی اصلی یک کتاب، مقاله، و غیره ) اسم. Example: The text of the speech was published online. پیامک/پیام متنی ( پیامی که از طریق تلفن هم ...
پونز ( میخ کوچک با سر پهن برای چسباندن کاغذ به دیوار یا تخته ) اسم. Example: I used thumbtacks to hang the poster on the wall. سنجاق ته گرد - ( س ...
خودکار ( نوعی قلم با نوک ساچمه ای ) اسم. Example: I prefer to write with a ball point pen because it's smoother than a pencil
پاک کن ( وسیله ای برای پاک کردن نوشته های مدادی ) اسم. Example: I need a pencil eraser to correct my mistake
مدادتراش ( وسیله ای برای تراشیدن مداد ) اسم. Example: I need a pencil sharpener to make my pencil point sharp again
دانش آموز - ( مقطع دبستان و دبیرستان ) اسم example: High school students usually wear a uniform دانشجو - ( مقطع دانشگاه ) اسم example: The univers ...
تراش ( وسیله ای برای تیز کردن مداد ) اسم. Example: I need a sharpener for my pencil مدادتراش ( ابزار تراشیدن مداد ) اسم. Example: The student as ...