تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشنده ( کسی که چیزی را می فروشد ) / اسم The salesperson helped me find the right size فروشنده ( به طور کلی در مغازه و شرکت ) / اسم He is a good sa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فیلمبردار ( کسی که با دوربین فیلمبرداری کار می کند ) / اسم The camera person framed the shot perfectly تصویربردار ( بیشتر در تلویزیون ) / اسم The ca ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گزارشگر ( کسی که برای روزنامه، رادیو یا تلویزیون گزارش تهیه می کند ) / اسم The reporter interviewed the witness خبرنگار ( به طور کلی ) / اسم She wor ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معمار ( کسی که ساختمان ها را طراحی می کند ) / اسم She is a qualified architect بنیان گذار، طراح ( ایده، برنامه و . . . ) / اسم He was the architect ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طراح مد ( کسی که لباس طراحی می کند ) / اسم He is a famous fashion designer طراح لباس ( به طور کلی ) / اسم She works as a fashion designer

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نویسنده ( کسی که کتاب، مقاله و غیره می نویسد ) / اسم J. K. Rowling is a famous writer نگارنده ( کسی که چیزی را نوشته است ) / اسم The writer of the l ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدل ( نمونه برای کپی برداری ) / اسم This is a model of a Roman house مدل ( ماکت ) / اسم He builds model airplanes مدل ( شخصی که برای عکاسی یا نقاشی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوینده ی خبر ( کسی که اخبار را از رادیو یا تلویزیون می خواند ) / اسم The newscaster announced the election results گوینده ی اخبار ( به طور عام ) / ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هواشناس ( کسی که آب و هوا را پیش بینی می کند ) / اسم The weather forecaster predicted rain پیش بینی کننده ی آب و هوا ( هر وسیله یا ابزاری ) / اسم Th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسانه ( گروهی ) : ( ابزارهای ارتباط جمعی ) اسم Example: The media is often criticized for its coverage of political events رسانه ها: ( مجموع وسایل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنر ( بیان یا به کارگیری خلاقیت و تخیل انسان، معمولاً در قالب بصری مانند نقاشی یا مجسمه سازی، برای تولید آثاری که عمدتاً به خاطر زیبایی یا قدرت احساس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشنده/کارمند مغازه ( کسی که در یک مغازه کار می کند و به مشتریان در خرید کمک می کند ) اسم Example: The shop worker helped me find the right size sh ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار در کارخانه ( شغلی که شامل تولید کالا در یک کارخانه است ) اسم Example: He found factory work to be repetitive and tiring کار یدی/کارگری ( هر نوع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دربان ( کسی که جلوی در یک ساختمان ایستاده و ورود و خروج افراد را کنترل می کند، درها را باز می کند و غیره ) اسم Example: The doorman greeted me with ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیک موتوری ( پسری جوان پسر که کالاها را تحویل می دهد، معمولاً با دوچرخه یا موتورسیکلت – این اصطلاح امروزه کمتر استفاده می شود و ممکن است تبعیض آمیز ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرایدار/بابا ( کسی که مسئول نظافت و نگهداری یک ساختمان عمومی، مانند مدرسه، اداره، یا آپارتمان است ) اسم Example: The janitor cleans the classrooms e ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه دار ( کسی که کارهای نظافت و اداره ی یک خانه را انجام می دهد، معمولاً به عنوان شغل ) اسم Example: They hired a housekeeper to clean the house on ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدمات منزل/خانه داری ( خدماتی که برای نگهداری و اداره ی یک خانه انجام می شود ) اسم Example: They hired a company to provide household services like ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املاک و مستغلات ( زمین و هرگونه ساختمان یا سازه ی دائمی روی آن ) اسم Example: They invested all their money in real estate ملک ( یک قطعه زمین یا سا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشاور املاک ( کسی که به نمایندگی از دیگران، ملک خرید و فروش یا اجاره می کند ) اسم Example: The real estate agent showed us several houses بنگاهی ( ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املاک و مستغلات ( زمین و هرگونه ساختمان یا سازه ی دائمی روی آن ) اسم Example: They invested all their money in real estate ملک ( یک قطعه زمین یا سا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باغبان ( کسی که از باغ مراقبت می کند، چه به عنوان شغل و چه به عنوان سرگرمی ) اسم Example: The gardener planted flowers and mowed the lawn

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل ساز ( کسی که قفل ها را می سازد، تعمیر می کند، یا باز می کند ) اسم Example: I called a locksmith because I locked myself out of my house

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرآورده های گوشتی پخته شده ( به طور خاص، گوشت خوک فرآوری شده مانند سوسیس، ژامبون، پاته و غیره ) اسم Example: We ordered a charcuterie board with a s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشت اعلا/ممتاز ( گوشتی که کیفیت بسیار بالایی دارد ) اسم Example: The restaurant is known for serving premium meat cuts گوشت درجه یک ( گوشتی که از ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جواهرساز ( کسی که جواهرات را می سازد یا تعمیر می کند ) اسم Example: The jeweller crafted a beautiful ring from gold and diamonds جواهر فروش ( کسی ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل فروش ( کسی که مغازه گل فروشی دارد یا در آن کار می کند ) اسم Example: I ordered a bouquet of flowers from the florist for my mother's birthday گل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عینک ساز ( کسی که عینک طبی می سازد و می فروشد ) اسم Example: The optician tested my eyes and made me a new pair of glasses عینک فروش کسی که عینک می ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیاط ( کسی که لباس می دوزد ) اسم Example: The tailor made a beautiful dress for her دوختن ( لباس را به اندازه کسی درآوردن ) فعل Example: He tailor ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میوه فروش/سبزی فروش ( کسی که مغازه میوه و سبزی فروشی دارد ) اسم Example: I bought these apples from the local greengrocer

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارمند آژانس مسافرتی ( کسی که در یک آژانس مسافرتی کار می کند و به مشتریان در برنامه ریزی و رزرو سفر کمک می کند ) اسم. Example: The travel agent hel ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرایشگر مردانه ( کسی که موی سر و صورت مردان را کوتاه و مرتب می کند ) اسم. Example: I need to go to the barber for a haircut سلمانی ( واژه قدیمی تر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داروساز ( متخصص تهیه و توزیع دارو، کسی که در داروخانه کار می کند و در مورد داروها به بیماران مشاوره می دهد ) اسم. Example: The pharmacist explained ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیابان اصلی ( مهم ترین خیابان یک شهر یا روستا که معمولاً مرکز تجاری و کسب و کار است ) اسم. Example: The bank is located on Main Street ( به صورت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شغل ( کاری که فرد برای کسب درآمد انجام می دهد ) اسم. Example: What is your occupation حرفه ( شغل تخصصی که نیاز به مهارت و آموزش دارد ) اسم. Exam ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منگنه ( دستگاهی برای متصل کردن برگه های کاغذ با استفاده از سوزن منگنه ) اسم. Example: I need a stapler to attach these documents

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گیره کاغذ ( قطعه فلزی کوچک و خمیده برای نگه داشتن موقت چند برگ کاغذ ) اسم. Example: She used a paper clip to hold the pages together کلیپس کاغذ ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه یادداشت حقوقی ( نوعی دفترچه یادداشت با خطوط افقی و حاشیه عمودی در سمت چپ که معمولاً زرد رنگ است ) اسم. Example: The lawyer always takes note ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه تلفن ( در گذشته بیشتر استفاده میشد، دفترچه ای برای یاداشت برداری سریع از تماس های تلفنی، ) اسم. Example: Leave your number on my message pad ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایگان ( کسی که وظیفه مرتب سازی، بایگانی و نگهداری اسناد را دارد ) اسم. Example: The file clerk organized the documents alphabetically کارمند بایگ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه کپی ( ماشینی که از اسناد و تصاویر کپی می گیرد ) اسم. Example: The office just got a new photocopier ماشین فتوکپی ( نام دیگر دستگاه کپی ) اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشه ( برای نگهداری اسناد و کاغذها ) اسم Example: I organized my documents in a new file folder پوشه پرونده ( پوشه ای که برای بایگانی و نگهداری اسن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمد بایگانی، فایل ( کمدی کشودار برای نگهداری و سازماندهی اسناد و مدارک ) اسم. The old documents are stored in the file cabinet کمد پرونده ها/مدارک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین حساب ( دستگاهی الکترونیکی برای انجام محاسبات ریاضی ) اسم. I used a calculator to solve the equation

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندلی تایپ ( صندلی ای که به طور خاص برای راحتی و پشتیبانی هنگام تایپ کردن طولانی مدت طراحی شده است ) اسم. A good typing chair is essential for prev ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رولودکس ( دستگاهی رومیزی برای نگهداری کارت های اطلاعات تماس که به صورت چرخشی مرتب شده اند ) اسم. He flipped through his Rolodex to find the client' ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق ورودی ( پوشه ای در ایمیل یا برنامه های پیام رسان که پیام های دریافتی در آن قرار می گیرند ) اسم. I have 20 unread emails in my inbox ( به طو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین تحریر ( دستگاهی مکانیکی یا الکترومکانیکی که با فشردن کلیدهای آن، حروف بر روی کاغذ چاپ می شوند ) اسم. My grandfather used to write his letters ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نسخه چاپ شده، پرینت ( متن یا تصویری که روی کاغذ چاپ شده باشد ) اسم. Can you give me a printout of the report? چاپ ( به طور غیررسمی، به جای "نسخه چ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه پرداز، نرم افزار واژه پرداز ( برنامه ای کامپیوتری برای ایجاد، ویرایش، و قالب بندی متون، مانند Microsoft Word ) اسم. I use a word processor to ...