پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
دو و میدانی ( مجموعه ورزش های دو، پرش و پرتاب ) / اسم Track and field is an Olympic sport مسابقات دو و میدانی ( رقابت های دو، پرش، پرتاب ) / اسم She ...
راکت بال ( ورزشی شبیه اسکواش ) / اسم They play racquetball at the gym بازی راکت بال ( مسابقه راکت بال ) / اسم The racquetball game was intense
راکت ( وسیله ای برای ضربه زدن به توپ در تنیس، بدمینتون و غیره ) / اسم He swung his tennis racquet سروصدا ( صدای بلند و ناخوشایند ) / اسم The childre ...
پیست اسکیت ( محل سرپوشیده یا باز برای اسکیت ) / اسم They went skating at the ice rink زمین اسکیت ( محوطه مخصوص اسکیت ) / اسم The hockey players skat ...
اسکیت ( کفش چرخ دار یا تیغه دار ) / اسم He put on his roller skates اسکیت کردن ( حرکت با اسکیت ) / فعل They skate on the ice اسکیت بازی ( ورزش اسکی ...
چوب موازنه ( وسیله ای در ژیمناستیک ) / اسم The gymnast walked across the balance beam تیر تعادل ( ابزار باریک برای حفظ تعادل ) / اسم She performed h ...
ژیمناستیک ( ورزشی برای انعطاف پذیری و قدرت بدنی ) / اسم Gymnastics requires strength and flexibility
ژیمناست ( کسی که ژیمناستیک کار می کند ) / اسم The gymnast performed on the balance beam ورزشکار ژیمناستیک ( فرد ماهر در ژیمناستیک ) / اسم She's a ta ...
اسب سوار ( کسی که در مسابقه اسب دوانی شرکت می کند ) / اسم The jockey rode the horse to victory چابک سوار ( سوارکار حرفه ای اسب ) / اسم She's a skill ...
افسار ( تسمه های متصل به دهنه اسب ) / اسم The rider held the reins tightly مهار ( کنترل، تسلط ) / اسم She took the reins of the company عنان ( وسیل ...
اسب دوانی ( مسابقه اسب سواری ) / اسم Horse racing is a popular sport مسابقه اسب ها ( رقابت اسب سواری ) / اسم They went to the horse racing track
توپ پینگ پنگ ( توپ مخصوص بازی پینگ پنگ ) / اسم He hit the ping pong ball with his paddle توپ تنیس روی میز ( وسیله بازی پینگ پنگ ) / اسم The ping pon ...
محافظ سر ( وسیله ای برای محافظت از سر ) / اسم The boxer wore a head protector کلاه ایمنی ( پوششی برای ایمنی سر ) / اسم Wear a head protector when ri ...
پینگ پنگ ( ورزشی رومیزی با راکت و توپ کوچک ) / اسم They played ping pong in the basement تنیس روی میز ( نام رسمی تر پینگ پنگ ) / اسم Ping pong is al ...
بوکس ( ورزش مبارزه با مشت ) / اسم Boxing is a physically demanding sport مشت زنی ( هنر مبارزه با مشت ) / اسم He trained in boxing for years جعبه گذ ...
هندبال ( ورزشی توپی با دست ) / اسم They play handball in the gym بازی هندبال ( مسابقه هندبال ) / اسم The handball game was exciting
گلف باز ( کسی که گلف بازی می کند ) / اسم He is a professional golfer بازیکن گلف ( شخصی که ورزش گلف انجام می دهد ) / اسم The golfers teed off
پاتر ( چوب گلف برای ضربه های کوتاه و نزدیک حفره ) / اسم He used his putter on the green چوب ضربه آخر ( وسیله زدن ضربه نهایی در گلف ) / اسم She lined ...
گلف ( ورزشی با چوب و توپ کوچک ) / اسم He enjoys playing golf بازی گلف ( انجام ورزش گلف ) / اسم Golf is a challenging sport گلف بازی کردن ( ورزش گلف ...
توپ گلف ( توپ مخصوص بازی گلف ) / اسم He teed up the golf ball
توپ بولینگ ( توپ مخصوص بازی بولینگ ) / اسم He rolled the bowling ball down the lane گوی بولینگ ( وسیله پرتاب در بولینگ ) / اسم She chose a lighter b ...
بولینگ ( ورزشی با پرتاب توپ به سمت پین ها ) / اسم We went bowling last night
مسیر بولینگ ( مسیر حرکت توپ بولینگ ) / اسم The ball rolled down the lane خط ( مسیر باریک برای حرکت ) / اسم Stay in your lane لاین ( مسیر ویژه در جا ...
ورزش های انفرادی ( ورزش هایی که به صورت فردی انجام می شوند ) / اسم Individual sports require self - discipline ورزش های تک نفره ( فعالیت های ورزشی غ ...
توپ تنیس ( توپ مخصوص بازی تنیس ) / اسم He hit the tennis ball over the net
فرد ( یک شخص خاص ) / اسم Each individual has unique talents منحصر به فرد ( تک، ویژه ) / صفت They have individual learning styles شخصی ( مربوط به یک ...
تیر دروازه ( میله های عمودی دروازه در فوتبال، راگبی و غیره ) / اسم The ball hit the goalpost میله دروازه ( بخش اصلی دروازه ) / اسم He kicked the bal ...
فول بک ( بازیکن فوتبال آمریکایی، بیشتر برای بلاک کردن و حمل توپ کوتاه ) / اسم The fullback cleared the way for the running back مدافع کناری ( بیشتر ...
هافبک ( بازیکن فوتبال آمریکایی و فوتبال، معمولا عقب تر از مهاجمان ) / اسم The halfback ran for a first down بازیکن میانی ( پست بازیکن در فوتبال ) / ...
کوارتربک ( بازیکن فوتبال آمریکایی، رهبر حمله و پرتاب کننده توپ ) / اسم The quarterback threw a long pass پاسور ( پست بازیکن در فوتبال آمریکایی ) / ا ...
فلنکر ( بازیکن فوتبال آمریکایی، مهاجمی که دور از خط حمله می ایستد ) / اسم The flanker ran a deep route مهاجم کناری دور ( پست بازیکن در فوتبال ) / اس ...
تایت اِند ( بازیکن فوتبال آمریکایی، مهاجمی که نزدیک خط حمله می ایستد ) / اسم The tight end caught the touchdown pass مهاجم کناری ( پست بازیکن در فوت ...
تکل زن راست ( بازیکن فوتبال آمریکایی، مدافع سمت راست ) / اسم The right tackle blocked the pass rusher مدافع راست ( پست بازیکن در فوتبال آمریکایی ) / ...
گارد راست ( بازیکن فوتبال آمریکایی، مدافع بین تکل زن راست و سنتر ) / اسم The right guard opened a hole for the running back محافظ راست ( پست بازیکن ...
تکل زن چپ ( بازیکن فوتبال آمریکایی، مدافع سمت چپ ) / اسم The left tackle protects the quarterback's blind side مدافع چپ ( پست بازیکن در فوتبال آمریک ...
گارد چپ ( بازیکن فوتبال آمریکایی، مدافع بین تکل زن چپ و سنتر ) / اسم The left guard blocked the defensive lineman محافظ چپ ( پست بازیکن در فوتبال آم ...
بازیکن کناری ( در فوتبال امریکایی، مهاجمی که کنار خط طولی می ایستد ) / اسم The quarterback threw to the split end موخوره ( دو شاخه شدن انتهای مو ) / ...
منطقه انتهایی ( محوطه گل در فوتبال آمریکایی ) / اسم He caught the pass in the end zone منطقه امتیاز ( جایی که امتیاز کسب می شود ) / اسم The team tri ...
مربی ( کسی که به ورزشکاران آموزش می دهد ) / اسم The coach gave the team instructions مربیگری کردن ( آموزش دادن به ورزشکاران ) / فعل He coaches a you ...
داور ( قاضی مسابقه ورزشی، بیشتر در فوتبال و بسکتبال ) / اسم The referee blew the whistle داوری کردن ( قضاوت کردن مسابقه ) / فعل He referees professi ...
تابلوی امتیازات ( تابلویی که نتیجه مسابقه را نشان می دهد ) / اسم They looked at the scoreboard صفحه امتیاز ( نمایشگر نتیجه بازی ) / اسم The scoreboa ...
زمین فوتبال ( زمین مخصوص بازی فوتبال آمریکایی ) / اسم They ran onto the football field
توپ جمع کن ( پسری که چوب و توپ بیسبال را جمع می کند ) / اسم The batboy ran to get the foul ball
بیسِ خانه ( آخرین بیس در بیسبال ) / اسم The runner slid into home plate بیسِ اصلی ( محلی که زننده توپ می ایستد ) / اسم The batter stood at home plate
نیمکتِ بازیکنان ( جایگاه سرپوشیده بازیکنان ذخیره در بیسبال ) / اسم The players sat in the dugout پناهگاه ( محل حفاری شده برای محافظت ) / اسم Soldier ...
سکوی پرتاب ( جایگاه مخصوص پرتاب توپ در بیسبال ) / اسم He walked up to the pitcher's mound
ایستادن ( قرار گرفتن روی پا ) / فعل Please stand up تحمل کردن ( تاب آوردن ) / فعل I can't stand the noise مقاومت کردن ( ایستادگی کردن ) / فعل Stand ...
خط خطا ( خط مشخص کننده محدوده خطا در ورزش ) / اسم The ball landed outside the foul line
بازیکن بیس دوم ( بازیکن بیسبال در بیس دوم ) / اسم The second baseman tagged the runner out
بازیکن بیس اول ( بازیکن بیسبال در بیس اول ) / اسم The first baseman caught the throw