تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژن ( آلت تناسلی زن ) / اسم 'Vag' is short for 'vagina' ولگرد ( بی خانمان ) / اسم 'Vag' is short for 'vagrant' آدم بی سر و پا ( بدبخت ) / اسم Don' ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم بی عرضه ( ولگرد ) / اسم He's just a lazy bum باسن ( کون ) / اسم She has a nice bum الکی ( بی کیفیت ) / صفت This is a bum deal گدایی کردن ( قرض ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فین فین کردن ( صدای بینی ) / فعل Stop sniffling and blow your nose با صدای بینی نفس کشیدن ( گرفته ) / فعل She was crying and sniffling with grief ه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لرد ( نجیب زاده ) / اسم He was born a lord خداوند ( پروردگار ) / اسم We pray to the Lord ارباب ( صاحب اختیار ) / اسم He's the lord of the manor فر ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوه ( غم عمیق ) / اسم She was overcome with grief after his death سوگ ( ماتم ) / اسم Grief can be a long and difficult process ناراحتی ( درد ) / ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرکس ( لاشخور ) / اسم Buzzards circled overhead سارگپه ( پرنده شکاری ) / اسم A buzzard is a type of hawk آدم منفور ( عوضی ) / اسم That old buzzard ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استخدام شده ( به کار گرفته ) / صفت We have several newly hired employees استخدامی ( کارمند ) / اسم The company is looking for a new hired gun کرایه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

محکومیت ( حکم دادگاه ) / اسم He received a conviction for robbery اعتقاد ( باور ) / اسم She spoke with conviction about her beliefs ایقان ( اطمینان ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستگیر کردن ( بازداشت ) / فعل The police arrested him for theft بازداشت ( توقیف ) / اسم He was placed under arrest متوقف کردن ( جلوگیری ) / فعل The ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرمایه ( پول ) / اسم We need to raise funds for the project بودجه ( اعتبار مالی ) / اسم The government has cut funding for education تامین مالی کرد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توافق ( نظر مشترک ) / اسم We reached an agreement on the price قرارداد ( پیمان ) / اسم The two companies signed an agreement موافقت ( تایید ) / اسم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قتل ( کشتن عمدی ) / اسم He was convicted of murder آدمکشی ( قتل غیرقانونی ) / اسم Murder is a serious crime به قتل رساندن ( کشتن ) / فعل The victim ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ببخشید ( درخواست تکرار ) / مودبانه Pardon could you repeat that عفو ( بخشش رسمی ) / اسم The prisoner received a pardon بخشیدن ( گناه ) / فعل I pard ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناله ( صدای ضعیف ) / اسم I heard a whimper from the next room زاری ( گریه آرام ) / اسم The puppy let out a whimper ناله کردن ( با صدای آهسته ) / فع ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثروت ( پول زیاد ) / اسم He inherited a great deal of wealth دارایی ( مال فراوان ) / اسم The country has a wealth of natural resources غنا ( فراوانی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خندیدن ( ریز خندیدن ) / فعل The girls were giggling in the corner هرهر خندیدن ( خنده عصبی ) / فعل He giggled nervously during the presentation خنده ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمسخر کردن ( مسخره کردن ) / فعل He scoffed at my suggestion ریشخند زدن ( دست انداختن ) / فعل Don't scoff at things you don't understand غذا خوردن ( ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوبیدن ( محکم زدن ) / فعل He was banging on the door صدای کوبش ( صدای بلند ) / اسم I heard a loud banging noise سیلی زدن ( محکم زدن ) /فعل They wer ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد علاقه ( دوست داشتنی ) / صفت My favorite color is blue محبوب ( دلخواه ) / صفت This is my favorite restaurant سوگلی ( عزیز ) / اسم She's the tea ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

متبارک کردن ( برکت دادن ) / فعل The priest blessed the marriage تقدیس کردن ( متبرک ساختن ) / فعل Bless this food to our use شکر گفتن ( سپاسگزاری ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اثر قورباغه آب پز ( عادت تدریجی ) / اسم The boiled frog effect is a metaphor for gradual change سندرم قورباغه پخته ( عدم درک خطر ) / اسم The boiled ...

پیشنهاد
٠

توهم بهره وری ( ظاهر پرکار ) / اسم The illusion of productivity can be deceiving فریب بهره وری ( مشغول بودن کاذب ) / اسم Focusing on real results is ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرسودگی شغلی ( خستگی مفرط ) / اسم Burnout is a state of emotional physical and mental exhaustion سندرم فرسودگی ( کار زیاد ) / اسم Burnout can lead t ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی حوصلگی شغلی ( خستگی از یکنواختی ) / اسم Boreout is a state of demotivation due to lack of challenge سندرم بی حوصلگی ( کار کسل کننده ) / اسم Boreo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری انفجار سر ( هنگام خواب ) / اسم Exploding head syndrome can be frightening but is not dangerous کسایی که این مشکل رو دارن، موقع خوابیدن یه صد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری خواب ( بیماری انگلی ) / اسم Sleeping sickness is a parasitic disease بیماری خواب آفریقایی ( توسط پشه تسه تسه ) / اسم Sleeping sickness is tra ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری لهجه خارجی ( پس از سکته ) / اسم Foreign accent syndrome can occur after a stroke or brain injury تو این بیماری، آدم بعد از یه ضربه مغزی یا مش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری کورو ( لرزش و زوال عقل ) / اسم Kuru causes tremors and loss of coordination بیماری قبیله فور ( نیوگینه ) / اسم Kuru was found among the Fore ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سندرم گرگینه ( پشمالو بودن ) / اسم Hypertrichosis is sometimes called "werewolf syndrome" تو این بیماری، کل بدن و حتی صورت فرد پر از مو می شه، جوری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توهم کوتار ( خود مُرده پنداری ) / اسم Cotard's Delusion is a rare mental illness یا بیماری زامبی. کسی که به این بیماری دچار می شه، فکر می کنه مرده! ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشانگان دست بیگانه ( اختلال عصبی ) / اسم Alien hand syndrome is a rare neurological disorder سندرم دست بیگانه ( حرکات غیر ارادی ) / اسم People with ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میلیون ( عدد ) / اسم The population of the city is over ten million میلیون ها ( تعداد زیاد ) / اسم Millions of people watch this show عدد یک میلیون ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هزار ( عدد ) / اسم There were thousands of people at the concert هزاران ( تعداد زیاد ) / اسم Thousands of people have lost their homes عدد هزار ( 1 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

صفر ( عدد ) / اسم The temperature dropped to zero هیچ ( نبود ) / اسم There's zero chance of success صفر کردن ( تنظیم ) / فعل Zero the scale before ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماه ( 30 روز ) / اسم My birthday is in the month of July یک ماه ( مدت زمان ) / اسم I'll be away for a month ماهه ( دوره ) / اسم It took us six mont ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سال ( 12 ماه ) / اسم I'll see you next year سال تحصیلی ( دوره درس ) / اسم The school year starts in September سالیان ( مدت طولانی ) / اسم I haven't ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

هفته ( 7 روز ) / اسم I'll see you next week هفته کاری ( روزهای کار ) / اسم The work week is Monday to Friday طی یک هفته ( مدت ) / اسم It happened o ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپاندیس ( روده کور ) / اسم My appendix burst and I had to have surgery ضمیمه ( بخش اضافی ) / اسم The book has an appendix with further information ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به داخل ( ورود به ) / حرف اضافه He walked into the room به ( تبدیل شدن ) / حرف اضافه The caterpillar turned into a butterfly علاقه مند به ( مشغول ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بالا ( به سمت بالا ) / قید He climbed up the ladder بلند ( ایستاده ) / صفت The children are up early بیدار ( از خواب ) / صفت Are you up yet تمام ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ( مبدا ) / حرف اضافه I'm from Iran از ( فاصله ) / حرف اضافه It's a long way from here از ( جنس ) / حرف اضافه The table is made from wood از ( ع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به ( جهت ) / حرف اضافه I'm going to the store به سوی ( مقصد ) / حرف اضافه He walked to school تا ( برای زمان ) / حرف اضافه It's ten to five برای ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بیرون از ( خارج از ) / حرف اضافه He walked out of the room از ( جنس ) / حرف اضافه The table is made out of wood از میان ( تعداد ) / حرف اضافه One o ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

از ( از یک سو به سوی دیگر ) / حرف اضافه He walked across the street در طرف دیگر ( آن طرف ) / حرف اضافه The bank is across the road سرتاسر ( در تمام ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور از ( فاصله ) / حرف اضافه Keep away from the fire به دور از ( عدم نزدیکی ) / حرف اضافه He lives far away from his family به سمت مخالف ( پرهیز ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایین ( به سمت پایین ) / قید He walked down the stairs به طرف پایین ( در طول ) / حرف اضافه We drove down the road خاموش ( از کار افتاده ) / صفت The ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوی ( جهت ) / حرف اضافه We walked toward the beach به طرف ( در مسیر ) / حرف اضافه The car was heading toward us برای ( به منظور ) / حرف اضافه I' ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برج ( ساختمان بلند ) / اسم The Eiffel Tower is a famous landmark برتری داشتن ( بلندتر بودن ) / فعل He towers over his classmates برج مانند ( مرتفع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور ( اطراف ) / حرف اضافه We walked around the park حدود ( تقریبا ) / قید I'll be there around six o'clock اینجا و آنجا ( پراکنده ) / قید There wer ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرکت ( جابجایی ) / اسم The motion of the waves was soothing جنبش ( تکان ) / اسم He made a slight motion with his hand پیشنهاد ( در جلسه ) / اسم I'd ...