تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کونگا ( نوعی طبل بلند و باریک ) / اسم He plays the conga in a Latin band

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیمپانی ( طبل بزرگ مسی ) / اسم He plays the kettledrum in the orchestra طبل بزرگ ( نام دیگر تیمپانی ) / اسم Kettledrums are also called timpani

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب طبل ( چوبی که برای نواختن طبل استفاده میشه ) / اسم The drummer broke his drumstick چوبک طبل ( وسیله نواختن درام ) / اسم He twirled his drumstick ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دف ( ساز کوبه ای دایره ای شکل با زنگوله های فلزی ) / اسم She shakes the tambourine while singing دایره زنگی ( نام دیگر دف ) / اسم He plays the tambo ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنج ( ساز کوبه ای فلزی و گرد ) / اسم The drummer crashed the cymbals

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوبه ای ( سازهایی که با ضربه زدن صدا تولید می کنند ) / صفت/اسم The drum is a percussion instrument ساز کوبه ای ( گروهی از سازها ) / اسم The percussi ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قره نی ( نام دیگر کلارینت ) / اسم The clarinet has a warm, rich sound

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابوا ( ساز بادی با زبانه دوتایی ) / اسم She plays the oboe in the orchestra

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاگوت ( ساز بادی چوبی با صدای بم ) / اسم He plays the bassoon in the orchestra

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فلوت ( ساز بادی چوبی ) / اسم She plays the flute beautifully نی ( نوعی ساز بادی ) / اسم He plays a bamboo flute فلوت زدن ( نواختن فلوت ) / فعل I wa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساز بادی ( گروهی از سازها ) / اسم The woodwinds section of the orchestra

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیکولو ( سازی شبیه فلوت اما کوچکتر و با صدای زیرتر ) / اسم She plays the piccolo in the orchestra فلوت پیکولو ( نام کامل ساز پیکولو ) / اسم The picc ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باس ( بم ترین صدا یا ساز در موسیقی ) / اسم/صفت He sings bass in the choir گیتار بیس ( نوعی گیتار با صدای بم ) / اسم He plays bass guitar in a band ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویولنسل ( ساز زهی بزرگ که بین دو پا قرار می گیرد ) / اسم He plays the cello beautifully چلو ( نام کوتاه ویولنسل ) / اسم She is learning to play the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویولا ( ساز زهی شبیه ویولن اما بزرگتر ) / اسم He plays the viola in the string quartet

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویولن ( ساز زهی آرشه ای ) / اسم She plays the violin in an orchestra ویولن ( نوعی ساز ) / اسم The violin has a beautiful tone ویولون ( تلفظ فرانسوی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بانجو ( ساز زهی با بدنه گرد و دسته بلند ) / اسم He loves to play the banjo

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هارپ ( ساز زهی بزرگ و مثلثی شکل ) / اسم She plays the harp beautifully چنگ ( نام دیگر هارپ ) / اسم The harp has a delicate sound ساز دهنی ( نوعی سا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

یوکللی ( ساز زهی کوچک شبیه گیتار ) / اسم He plays the ukulele beautifully

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماندولین ( ساز زهی گلابی شکل ) / اسم He plays the mandolin in a band

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موزیکال ( وابسته به موسیقی ) / صفت She has a lot of musical talent موسیقیایی ( دارای موسیقی ) / صفت It was a musical evening نمایش موزیکال ( تئاتری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شلیک کردن ( با تفنگ یا سلاح ) / فعل The soldier shot the enemy عکس گرفتن ( عکاسی ) / فعل I want to shoot some photos فیلمبرداری کردن ( ضبط فیلم ) / ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیرجه زدن ( به داخل آب پریدن ) / فعل He likes to dive into the pool غواصی کردن ( به زیر آب رفتن ) / فعل We went diving in the ocean شیرجه ( پرش به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوار شدن ( قرار گرفتن روی چیزی و حرکت کردن ) / فعل I like to ride my bike راندن ( هدایت کردن وسیله نقلیه ) / فعل He rides a motorcycle to work سوار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکیت کردن ( حرکت روی یخ یا سطوح صاف با کفش مخصوص ) / فعل We like to skate in the park اسکیت ( کفش اسکیت ) / اسم I need to buy new skates روی یخ سر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

گذشتن ( رد شدن از کنار چیزی یا کسی ) / فعل I pass your house every day قبول شدن ( موفق شدن در امتحان یا آزمون ) / فعل I hope I pass my driving test ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط پایان ( محل اتمام مسابقه ) / اسم The runner crossed the finish line triumphantly نقطه پایانی ( محل به پایان رسیدن ) / اسم We're nearing the finis ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروازه استارت ( محل شروع مسابقه ) / اسم The horses lined up at the starting gate نقطه شروع ( ابتدای یک رقابت ) / اسم The runners were ready at the s ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کشیدن ( پهن کردن چیزی ) / فعل I need to stretch the dough before baking کش آمدن ( قابلیت کشسان بودن ) / فعل/اسم This fabric has a lot of stretch کش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیست مسابقه ( محل برگزاری مسابقات ) / اسم The horses galloped around the racetrack مسیر مسابقه ( جایی که مسابقه برگزار میشه ) / اسم He spent his wee ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بست ( اتصال دو چیز ) / اسم Tie the papers with a binding قید ( چیزی که الزام آور است ) / صفت The contract is binding on all parties صحافی ( جلد کتا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تله اسکی ( بالابر اسکی بازان ) / اسم We took the ski lift to the top بالابر اسکی ( دستگاهی برای بالا بردن اسکی بازان ) / اسم The ski lift was very c ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش اسکی ( کفش مخصوص ورزش اسکی ) اسم I need new ski boots for my trip چکمه اسکی ( نوعی کفش ساق بلند ) اسم These ski boots are too tight

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیست اسکی - اسم Skiers of all levels can enjoy the ski slope.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تی ( حرف T ) ( نام حرف ) / اسم tee shirt that looks great تی ( گلف ) ( پایه توپ ) / اسم He placed the ball on the tee تی ( محل شروع ) ( در گلف ) / ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسیر اصلی ( بخش چمن کاری شده اصلی در زمین گلف ) / اسم He hit the ball onto the fairway راه عبور ( مسیر هموار ) / اسم The fairway was clear for the g ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تله شنی ( گودال شنی در زمین گلف ) / اسم The ball landed in the sand trap چاله شن ( مانع شنی در گلف ) / اسم He had to hit the ball out of the sand tr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشین گلف ( ماشین کوچک برای حمل و نقل در زمین گلف ) / اسم They drove the golf cart around the course کالسکه گلف ( وسیله نقلیه مخصوص زمین گلف ) / اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف گلف ( کیف مخصوص حمل چوب های گلف ) / اسم He carried his golf bag ساک گلف ( وسیله حمل وسایل گلف ) / اسم She put her clubs in her golf bag

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ناهموار ( سطح غیر صاف ) / صفت The road was rough and bumpy خشن ( رفتار یا گفتار تند ) / صفت He had a rough manner تقریبی ( حدودی، غیر دقیق ) / صفت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چوب گلف ( وسیله بازی گلف ) / اسم He swung his golf club باشگاه ( انجمن، کلوپ ) / اسم She joined a book club چماق ( وسیله ای برای زدن ) / اسم The po ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین تنیس ( محوطه مخصوص بازی تنیس ) / اسم They played on a clay tennis court

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین گلف ( محوطه مخصوص بازی گلف ) / اسم They played on a beautiful golf course

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خط انتهایی زمین ( خط پشت زمین در تنیس، بیسبال و غیره ) / اسم The player hit the ball from the baseline خط مبنا ( نقطه شروع، استاندارد اولیه ) / اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط سرویس ( خط مشخص کننده محدوده سرویس ) / اسم The ball landed on the service line

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محوطه سرویس ( محل تعیین شده برای زدن سرویس در تنیس ) / اسم The player stood in the service court

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسیر ( راه تعیین شده ) / اسم The runners followed the race course دوره ( مجموعه درس ها ) / اسم She took a course in English مسیر حرکت ( جهت حرکت ) ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکی باز ( کسی که اسکی می کند ) / اسم The skier raced down the slope اسکی کننده ( فرد در حال اسکی ) / اسم The skiers enjoyed the fresh snow

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب های اسکی ( وسایل اسکی ) / اسم He waxed his skis

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکی در طبیعت ( حرکت با اسکی در مناطق برفی ) / اسم They enjoy cross - country skiing in the mountains