lens

/ˈlenz//lenz/

معنی: ذره بین، عدسی
معانی دیگر: مرجو، بلس، (کالبد شناسی) عدسی چشم، چشم مرجو، (انواع اسباب هایی که برای متمرکز کردن امواج صدا یا میکرو ویو یا الکترون و غیره به کار می رود) همگراگر، بشکل عدسی در اوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lenses
(1) تعریف: a piece of molded or ground transparent material such as glass, whose surfaces are curved so as to cause the divergence or convergence of light rays passing through it.
مشابه: eye

(2) تعریف: a complex of such pieces, as in a camera or telescope.
مشابه: eye

(3) تعریف: a part of the eye that focuses light rays to form an image on the retina.

جمله های نمونه

1. aperture lens
عدسی دهانه

2. this lens magnifies ninety diameters
درشتنمایی این عدسی نود برابر است.

3. a biconcave lens
عدسی دوکاو

4. a biconvex lens
عدسی دو کوژ

5. a camera lens
عدسی دوربین عکاسی

6. a concave lens
عدسی کاو

7. a convex lens
عدسی کوژ،عدسی همگرا

8. a divergent lens
عدسی واگرا

9. a fast lens
عدسی حساس

10. a strong lens
عدسی قوی

11. an achromatic lens
یک عدسی ساده

12. a telescope's large lens
عدسی بزرگ تلسکوپ (ستاره نما)

13. the resolving power of a lens
قدرت واکافت (تجزیه ی) یک عدسی

14. a color filter for a camera lens
فیلتر رنگی برای عدسی دوربین عکاسی

15. the degree of concavity of a lens
میزان کاوی یک عدسی

16. you must first focus the camera's lens
ابتدا باید عدسی دوربین را تنظیم کنی.

17. the convergence of rays in the focus of the lens
همگرایی اشعه در کانون عدسی

18. The autoexposure button is awkwardly placed under the lens release button.
[ترجمه گوگل]دکمه نوردهی خودکار به طرز ناخوشایندی زیر دکمه رهاسازی لنز قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]دکمه autoexposure به طور غیر عادی زیر دکمه انتشار لنز قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The lens of a camera forms images.
[ترجمه گوگل]لنز دوربین تصاویر را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]لنز دوربین تصاویر را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A lens would magnify the picture so it would be like looking at a large TV screen.
[ترجمه گوگل]یک لنز تصویر را بزرگ‌نمایی می‌کند تا مانند نگاه کردن به یک صفحه تلویزیون بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]یک لنز تصویر را بزرگ خواهد کرد، بنابراین مانند نگاه کردن به یک صفحه تلویزیون بزرگ خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Don't smear the lens; I've just polished it.
[ترجمه توحید اکبری] لنز را کثیف نکن، تازه آن را تمیز کرده ام.
|
[ترجمه گوگل]لنز را آغشته نکنید؛ تازه پولیش کردم
[ترجمه ترگمان]عدسی را آزمایش نکن، من فقط آن را صیقل دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Put your hand in front of your right lens and just look through your left lens.
[ترجمه گوگل]دست خود را جلوی لنز سمت راست خود قرار دهید و فقط از لنز چپ خود نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]دستتان را جلوی لنز راست خود قرار دهید و فقط از میان لنز چپ خود نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The lens of the eye accommodate to distance.
[ترجمه گوگل]عدسی چشم با فاصله سازگار است
[ترجمه ترگمان]عدسی چشم با فاصله از هم فاصله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The lens screws onto the front of the camera.
[ترجمه گوگل]لنز روی جلوی دوربین پیچ می شود
[ترجمه ترگمان]لنز به قسمت جلوی دوربین متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. In this operation the surgeons implant a new lens .
[ترجمه گوگل]در این عمل جراحان لنز جدیدی را کاشت می کنند
[ترجمه ترگمان]جراحان در این عملیات یک لنز جدید را کاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره بین (اسم)
burning glass, magnifier, magnifying glass, lens, microscope, handglass

عدسی (اسم)
lens, optical glass

تخصصی

[شیمی] عدسی، مرجو
[سینما] ذره بین - عدسی
[برق و الکترونیک] عدسی - عدسی 1. ساختار فلزی ییا دی الکتریکی شفاف در برابر امواج رادیویی که می تواند با خم کردن امواج الگوی تابشی مطلوب را تولید کند . 2. یک یا چند قرص از جنس شیشه یا سایر مواد شفاف که به دقت تراش خورده اند و توانایی تمرکز پرتوهای نور و ایجاد تصویر را دارند . 3. مجموعه ای از ارکترودها که با تولید میدان الکتریکی، الکترونها را در یک باریکه متمرکز می کنند . 4. مجموعه ای از پیچکها یا آهنربا های دائم که با تولید میدان مغناطیسی الکترونی را متمرکز می کنند . 5. ساختاری که امواج صدا را از طریق شکست متمرکز می کند .
[زمین شناسی] لنز یکی از اساسی ترین وسایل در سری تجهیزات زمین شناسی است. مخصوصاً در مطالعات خاک و چینه وجود این تجهیزات ضروری است. همانطور که از اسمشان پیداست این تجهیزات به بزرگ نمایی اجسام ریز می پردازد. گاهی اوقات که در تشخیص نمونه های بسیار ریز در صحرا دچار مشکل می شویم، از این وسایل استفاده می کنیم تا تمام ابعاد آن پدیده را ببینیم. ذره بین ها کارکردی مشابه میکروسکوپ دارند .
[ریاضیات] ذره بین، عدسی، لنز
[پلیمر] عدسی

انگلیسی به انگلیسی

• piece of transparent material having two opposite surfaces which refract rays of light to form an image; part of the eye which focuses light rays to form an image on the retina
a lens is a thin, curved piece of glass or plastic which is part of something such as a camera, telescope, or pair of glasses. you look through a lens in order to see things larger, smaller, or more clearly.

پیشنهاد کاربران

lens 2 ( n ) =a small round piece of thin plastic that you put on your eye to help you see better, e. g. to wear contact lenses. Have you got your lenses in.
lens
lens 1 ( n ) ( lɛnz ) =a curved piece of glass or plastic that makes things look larger, smaller, or clearer when you look through it
lens
[پزشکی] لنز، عدسی: ساختار شفاف محدب الطرفین در قسمت قدامی چشم
بخش های مختلف چشم را هم در تصویر می توانید مشاهده کنید. . .
lens
بخش های مختلف چشم انسان به انگلیسی 👁 👁
✅ eyeball = تخم چشم
✅ eyelid = پلک
✅ eyelash / lash = مژه
✅ sclera /white = صلبیه، سفیدی چشم
✅ retina = شبکیه
✅ iris = عنبیه
...
[مشاهده متن کامل]

✅ cornea = قرنیه
✅ vitreous body / vitreous humour = زجاجیه
✅ lens = عدسی
✅ ciliary muscle = ماهیچه مژگانی
✅ tear duct = مجرای اشکی
✅ optic nerve = عصب بینایی

گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد
عینک
زاویه دید
دریچه
lens ( عمومی )
واژه مصوب: عدسی
تعریف: جسم شفاف محدب یا مقعری که سبب شکست نور شود
دیدگاه یا برداشت example
I love seeing the brother in law's table Manners through a positive lens
من دوستدارم رفتار برادر شوهرمو از دریچه مثبت ببینم
عدسی
منظر، نقطه نظر، دیدگاه
البته این معانی، معانی مجاز هستند
لنز
همان لنز های دوربینی هستند که در همه ی گوشی ها وجود دارد
دریچه، منظر، مجرا، چشم انداز
through the lens of : از دریچه ی، از منظرِ، از مجرای، از چشم اندازِ، از ذره بینِ، از دیدِ
دیدگاه
نگرش
دوربین
( مجازی ) دیده
دیدگاه
دیدگاه
در رشته علوم اجتماعی:
Theoretical Lens: دیدگاه نظری
لنز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس