warrior

/ˈwɔːriər//ˈwɒrɪə/

معنی: مبارز، جنگجو، سلحشور، دلاور، مجاهد، محارب، جنگ کننده، رزمجو، جنگاور، مرد جنگی
معانی دیگر: دلیر، گرد، سرباز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who fights or has experience in battle; soldier.
مترادف: soldier
مشابه: brave, combatant, foot soldier, legionary, legionnaire, man-at-arms, serviceman, servicewoman

(2) تعریف: a person who has demonstrated courage and perseverance.
مترادف: gallant, hero, heroine, valiant
مشابه: champion, paladin, stalwart

جمله های نمونه

1. The young man is a bold warrior.
[ترجمه گوگل]مرد جوان یک جنگجوی جسور است
[ترجمه ترگمان]این جوان جنگجوی دلیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Warrior stroke Jingtao hack flow without sinking, coward in be in smooth water will drown.
[ترجمه گوگل]جنگجو سکته مغزی Jingtao جریان هک بدون غرق شدن، ترسو در آب صاف غرق خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جنگجوی جنگجو، بی آنکه فرو رود جاری می شود، بزدل در آب صاف غرق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The warrior wears a saber at the waist.
[ترجمه گوگل]جنگجو یک شمشیر در کمر می بندد
[ترجمه ترگمان]جنگجو یک شمشیر به کمرش می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was a hot-headed warrior, always too quick to shed blood.
[ترجمه گوگل]او یک جنگجوی سر گرم بود و همیشه خیلی سریع خون ریخت
[ترجمه ترگمان]او یک جنگجوی آتشین بود، همیشه خیلی سریع بود که خون بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He believes that he was a Roman warrior in a previous incarnation.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که در تجسم قبلی یک جنگجوی رومی بوده است
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که او در تجسم قبلی یک جنگجوی رومی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ali was the name of a warrior, a distant relative of the Prophet Muhammad.
[ترجمه گوگل]علی نام یک رزمنده، از بستگان دور حضرت محمد بود
[ترجمه ترگمان]علی نام یک جنگجو، یکی از بستگان دور پیامبر محمد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the football season ended, these warrior bands literally vanished.
[ترجمه گوگل]وقتی فصل فوتبال به پایان رسید، این گروه های جنگجو به معنای واقعی کلمه ناپدید شدند
[ترجمه ترگمان]وقتی فصل فوتبال تمام شد، این گروه های جنگجو به معنای واقعی ناپدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wrinkled child of a warrior culture, Aeschylus may have sincerely believed that Marathon represented his finest hour.
[ترجمه گوگل]آیسخولوس، فرزند چروکیده فرهنگ جنگجو، ممکن است صمیمانه باور داشته باشد که ماراتن بهترین ساعت او را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک کودک چروکیده از فرهنگ جنگجو، Aeschylus ممکن است صادقانه باور داشته باشد که ماراتون بهترین ساعت او را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The arms of the dead warrior seemed to flex, moved by heat, twisted by the consuming flame.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که بازوهای جنگجوی مرده منعطف شده بودند، در اثر گرما به حرکت در آمده بودند، و توسط شعله مصرف کننده پیچ خورده بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بازوان جنگجوی مرده خم شده، از گرما تکان می خورد و شعله می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the 1580s an earlier warrior ruler, Hideyoshi, had sought to implement a formal distinction between warriors and farmers.
[ترجمه گوگل]در دهه 1580، فرمانروای جنگجوی قبلی، هیدیوشی، به دنبال ایجاد تمایز رسمی بین جنگجویان و کشاورزان بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۵۸۰، فرمانروای earlier earlier، Hideyoshi، به دنبال اجرای تمایز رسمی بین جنگجویان و کشاورزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In order to meet these threats, a warrior caste developed under the command of a chieftain or king.
[ترجمه گوگل]برای مقابله با این تهدیدات، یک کاست جنگجو تحت فرماندهی یک رئیس یا پادشاه ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]برای مقابله با این تهدیدها، یک طبقه جنگجو تحت فرمان یک رئیس یا پادشاه گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Lakota were always a warrior people, and taking up arms to defend the nation is the traditional way.
[ترجمه گوگل]لاکوتاها همیشه مردمی جنگجو بودند و به دست گرفتن اسلحه برای دفاع از ملت روش سنتی است
[ترجمه ترگمان]The همیشه یک جنگجو بودند و سلاح به دست می گرفتند تا از ملت دفاع کنند، راه سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rick Williams is the consummate weekend warrior.
[ترجمه گوگل]ریک ویلیامز جنگجوی تمام عیار آخر هفته است
[ترجمه ترگمان]Rick Williams آخرین جنگ آخر هفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The priestly caste does not normally intermarry with the warrior caste.
[ترجمه گوگل]کاست کشیش معمولاً با کاست جنگجو ازدواج نمی کند
[ترجمه ترگمان]طبقه کاهنان به طور معمول intermarry با طبقه جنگجویان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبارز (اسم)
adversary, warrior, combatant, champion, hero

جنگجو (اسم)
warrior, combatant, kemp

سلحشور (اسم)
warrior, champion, knight, gladiator

دلاور (اسم)
warrior, hero, knight

مجاهد (اسم)
devotee, warrior, champion, hero, zealot

محارب (اسم)
warrior, combatant, militant

جنگ کننده (اسم)
warrior, soldier, fighter

رزمجو (اسم)
warrior

جنگاور (اسم)
warrior

مرد جنگی (اسم)
warrior

انگلیسی به انگلیسی

• fighter, soldier, one experienced in warfare
warriors are soldiers or experienced fighting men who act bravely; used especially of soldiers in ancient times.

پیشنهاد کاربران

تفاوت Fighter و Warrior:
fighter کسی که هست که در یک جنگ یا رقابت از قابلیت های خودش برای موفق شدن و پیروزی استفاده میکنه
اما
Warrior مفهوم کلی تری داره و هدف از جنگ میتونه خیلی چیزها باشه. مثلا پهلوان پوریا که همتون آشنا هستین باهاش رو میشه یک Warrior نامید چراکه دارای روحیه جنگاوری هست.
...
[مشاهده متن کامل]

پس بطور کلی میتونیم fighter رو "جنگجو" و Warrior رو "جنگاور" یا "مبارز" معنی کنیم.

combatant
ابن الحرب . [ اِ نُل ْ ح َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد کارزاری . مرد جنگی . ( مهذب الاسماء ) .
1. a person who fights or has experience in battle
2. a person who has demonstrated courage and perseverance
در واقع warrior به کسی که میجنگه نمیگن. یه فرد عادی نیست. کسی که توی میدان نبرد خیلی حرفا برای گفتن داره. جنگنده باتجربه و شجاع و دلیر و قدرتمند و حرفه ای رو میگن warrior. در واقع سلحشور میتونه مناسب باسه برای این واژه
...
[مشاهده متن کامل]

مبارز - جنگنده - نبرد کننده - جنگجو - رزمنده - رزمجو - محارب - رزم آور - دلاور
noun
[count] :
🔴a person who fights in battles and is known for having courage and skill
◀️a proud and brave warrior
— sometimes used figuratively
◀️She has been a warrior against [=she has fought hard against] social injustice.

شخصی که می جنگد یا تجربه نبرد دارد. سرباز

جنگجو
مبارز
قهرمان
جنگجو
دلاور

قهرمان، مبارز ، قهرمان
جنگجو
قهرمان

بپرس