knitting needle

/ˈnɪtɪŋˈniːdl̩//ˈnɪtɪŋˈniːdl̩/

میل بافتنی، میل جوراب بافی، میل کش بافی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a long slender rod of plastic, metal, or the like for hand-knitting that is tapered at one or both ends and usu. used in pairs.

جمله های نمونه

1. It was like a long knitting needle.
[ترجمه گوگل]مثل یک سوزن بافندگی بلند بود
[ترجمه ترگمان]مثل یک سوزن خیاطی بلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A knitting needle, in this day and age!
[ترجمه Mahla] قلاب بافتنی
|
[ترجمه گوگل]یک سوزن بافندگی، در این روزگار!
[ترجمه ترگمان]یک سوزن بافندگی، در این روز و عصر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They had a steel knitting needle.
[ترجمه اسما] آنها یک سوزن بافندگی استیلی دارد
|
[ترجمه گوگل]آنها یک سوزن بافندگی فولادی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک سوزن بافندگی فلزی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Deflection of needle-latch directly affects performance of knitting needle which is one of the main shortcomings of home-made needles in comparision with the advanced ones from abroad.
[ترجمه گوگل]انحراف گیره سوزن به طور مستقیم بر عملکرد سوزن بافندگی تأثیر می گذارد که یکی از کاستی های اصلی سوزن های خانگی در مقایسه با سوزن های پیشرفته خارج از کشور است
[ترجمه ترگمان]استفاده از سوزن سوزن به طور مستقیم بر عملکرد سوزن بافندگی تاثیر می گذارد که یکی از نقص های اصلی سوزن ها خانگی در مقایسه با کشورهای پیشرفته موجود در خارج از کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cam, knitting needle and cylinder etc. are core components of the circular knitting machine, they are key factors which affect the quality of the circular knitting machine.
[ترجمه گوگل]بادامک، سوزن بافندگی و سیلندر و غیره اجزای اصلی دستگاه بافندگی دایره ای هستند، آنها عوامل کلیدی هستند که بر کیفیت دستگاه بافندگی دایره ای تأثیر می گذارند
[ترجمه ترگمان]کام، سوزن بافندگی و سیلندر و غیره، اجزای اصلی دستگاه بافندگی گرد هستند، و عوامل کلیدی هستند که بر کیفیت دستگاه بافندگی گرد تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The next few days she stalked the flat with a hot knitting needle.
[ترجمه گوگل]چند روز بعد او با یک سوزن بافندگی داغ خانه را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد با یک سوزن بافندگی داغ، آپارتمان را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cornelius observed that these corresponded in size to the diameter of a number thirteen knitting needle.
[ترجمه گوگل]کورنلیوس مشاهده کرد که اندازه آنها با قطر یک سوزن بافندگی شماره سیزده مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]کورنلیوس مشاهده کرد که این تعداد به اندازه قطر عدد سیزده سوزن بافندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Davidson was battered to death while his daughter's eye was pierced with a knitting needle. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]آقای دیویدسون در حالی که چشم دخترش را با سوزن بافندگی سوراخ کرده بودند، تا حد مرگ کشته شد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]آقای داویدسن، در حالی که چشم دخترش با سوزن بافندگی سوراخ شده بود، تا سرحد مرگ کوفته بود لغت نامه از جمله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The take-up slide plate is slided leftwards, the knitting wool in the wool pipe can be come into the hook of the knitting needle.
[ترجمه گوگل]صفحه اسلاید جمع‌آوری به سمت چپ کشیده می‌شود، پشم بافندگی در لوله پشم را می‌توان داخل قلاب سوزن بافندگی قرار داد
[ترجمه ترگمان]صفحه اسلاید بالا - slided leftwards است، پشم knitting در لوله پشم را می توان به قلاب بافتن سوزن بافندگی وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The invention relates to an eight-section needle selecting foot, and belongs to the technical field of knitting needle components of computer knitting flat knitting machines.
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به پای انتخاب سوزن هشت بخش است و متعلق به حوزه فنی اجزای سوزن بافندگی دستگاه های بافندگی تخت بافندگی کامپیوتری است
[ترجمه ترگمان]اختراع مربوط به یک سوزن ۸ بخشی با انتخاب پای است و متعلق به زمینه فنی قطعات سوزن بافندگی و ماشین های بافندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Allegro may have had a strangely square steering wheel and a gearbox that felt, in the words of one owner, "like stirring a bag of marbles with a knitting needle".
[ترجمه گوگل]ممکن است آلگرو فرمان مربعی و جعبه دنده‌ای داشته باشد که به قول یکی از مالکان، «مثل به هم زدن کیسه‌ای از تیله با سوزن بافندگی» احساس می‌کرد
[ترجمه ترگمان]Allegro ممکن است به طرز عجیبی فرمان اتومبیل و یک جعبه دنده را داشته باشد که احساس می کند، \"مانند تکان دادن یک کیف مهره با یک سوزن بافندگی\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That long scarf a few days late at night, a knitting needle into, and around her neck must be very warm, very warm.
[ترجمه گوگل]آن روسری بلند چند روز دیر در شب، یک سوزن بافتنی داخل و دور گردنش باید خیلی گرم باشد، خیلی گرم
[ترجمه ترگمان]آن شال گردن بلند، چند روز دیروقت، یک سوزن بافندگی و دور گردنش باید خیلی گرم و گرم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Consequently, the pivoting movement of the holding-down and knock-over sinker is forced to follow the back-and-forth linear movement of the knitting needle .
[ترجمه گوگل]در نتیجه، حرکت چرخشی سینک نگهدارنده و کوبنده مجبور می شود حرکت خطی عقب و جلوی سوزن بافندگی را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه حرکت چرخش در بالا و پایین کردن sinker مجبور است حرکت خطی پشت و جلو سوزن بافندگی را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She won't finish the scarf on time because she broke her knitting needle.
[ترجمه گوگل]او روسری را به موقع تمام نمی کند زیرا سوزن بافندگی خود را شکست
[ترجمه ترگمان]وقتی سوزن بافندگی او را شکسته بود، او شال را تمام نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However the technique is not yet available on the NHS so most people who tear ligaments can expect to continue to have to reach for the knitting needle.
[ترجمه گوگل]با این حال، این تکنیک هنوز در NHS در دسترس نیست، بنابراین بیشتر افرادی که رباط‌های خود را پاره می‌کنند، می‌توانند انتظار داشته باشند که همچنان به سراغ سوزن بافندگی بروند
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنوز این روش در NHS در دسترس نیست، بنابراین بیشتر افرادی که رباط ها را از بین ببرند می توانند به رسیدن به سوزن بافندگی ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• long needle used to loop yarn together by hand
knitting needles are thin plastic or metal rods which you use when you are knitting.

پیشنهاد کاربران

میل بافندگی ( بافتنی )
بافتنی
میل بافتنی
یعنی میل مخصوص بافتنی
اما knitting یعنی بافتی و
Needle یعنی میل
میل مخصوص بافتن
سوزن بافندگی

میل بافتنی

کاموابافی

بپرس