generation
/ˌdʒenəˈreɪʃn̩//ˌdʒenəˈreɪʃn̩/
معنی: پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو
معانی دیگر: فرآوری، ابداع، هست سازی، هستش، مردم دوران بخصوصی، زادگان، ایجاد، زه و زاد، نسل اندر نسل، پشت اندر پشت

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the entire body of people who were born at roughly the same time.
• مشابه: contemporaries
• مشابه: contemporaries
- My grandmother's generation did not have television.
[ترجمه نازنین] نسل مادر بزرگم تلویزیون نبوده|
[ترجمه حسن] نسل مادر بزرگ من تلویزیون نداشت|
[ترجمه محدثه فرومدی] نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند.|
[ترجمه ریحان] نسل مادربزرگ من تلویزیون نبوده است. ☺|
[ترجمه مهرسا] در نسل مادربزرگ من تلویزیون وجود نداشته است|
[ترجمه لیانا] نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند|
[ترجمه Morteza] دوران مادر بزرگ من تلویزیون وجود نداشت.|
[ترجمه هیچ کس] در نسل مادربزرگم تلویزیون نبوده است.|
[ترجمه Hadiaama] در نسل مادربزرگانم تلویزیون وجود نداشت|
[ترجمه نفیسه] نسل مادربزرگم تلویزیون نداشت|
[ترجمه مهدی] در دوره مادربزرگ من تلویزیون نبوده است.|
[ترجمه مبین] تلویزیونی در نسل مادربزگم وجود نداشت|
[ترجمه گوگل] نسل مادربزرگ من تلویزیون نداشتند[ترجمه ترگمان] نسل مادربزرگ من تلویزیون نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the time period between the birth of parents and the birth of their children, or a period roughly equal to such a time period.
- This land has been owned by our family for six generations.
[ترجمه گوگل] این زمین شش نسل است که متعلق به خانواده ماست
[ترجمه ترگمان] این سرزمین برای شش نسل متعلق به خانواده ما بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سرزمین برای شش نسل متعلق به خانواده ما بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Technology has changed a great deal in one generation.
[ترجمه علی جادری] تکنولوژی تغییرات زیادی را در یک نسل ایجاد کرده است .|
[ترجمه J] تکنولوژی تغییرات زیادی در یک نسل ایجاد کرده|
[ترجمه گوگل] تکنولوژی در یک نسل تغییرات زیادی کرده است[ترجمه ترگمان] تکنولوژی یک معامله بزرگ را در یک نسل تغییر داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a level or single step in an ancestral hierarchy.
- Brothers, sisters, and cousins are of the same generation.
[ترجمه گوگل] برادران، خواهران و پسرعموها از یک نسل هستند
[ترجمه ترگمان] برادران و خواهران و cousins از نسل یکسانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برادران و خواهران و cousins از نسل یکسانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Uncles and nephews are one generation removed from each other.
[ترجمه گوگل] عموها و برادرزاده ها یک نسل از یکدیگر فاصله دارند
[ترجمه ترگمان] Uncles و برادرزاده یکی از نسلی هستند که از یکدیگر جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Uncles و برادرزاده یکی از نسلی هستند که از یکدیگر جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the act or process of generating or creating.
• مترادف: conception, creation, formation, origination, procreation, production
• مشابه: development, inception, launch, start
• مترادف: conception, creation, formation, origination, procreation, production
• مشابه: development, inception, launch, start
- These turbines are used for the generation of electricity.
[ترجمه گوگل] از این توربین ها برای تولید برق استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] این توربین ها برای تولید برق مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این توربین ها برای تولید برق مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With the help of a microscope, it is possible to see the generation of new cells.
[ترجمه گوگل] با کمک میکروسکوپ می توان تولید سلول های جدید را مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان] با کمک میکروسکوپ، امکان مشاهده نسل سلول های جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با کمک میکروسکوپ، امکان مشاهده نسل سلول های جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. generation after generation
نسل اندر نسل
2. generation after generation
3. electricity generation
تولید برق
4. our generation should not use up all of the world's resources
نسل ما نباید همه منابع جهان را مصرف کند.
5. the generation died out
نسل آنها ور افتاد.
6. the generation gap
شکاف بین نسل ها
7. a hollow generation of youths
نسلی از جوانان درون تهی
8. the computer generation
مردم عصر کامپیوتر
9. the gimme generation
نسل مفت خور
10. the modern generation
نسل جدید
11. the rising generation
نسل آینده
12. down from one generation to another
از نسلی به نسل دیگر
13. prosperity goes cycling on from generation to generation
رونق از نسلی به نسل دیگر می گردد.
14. who knows only his own generation always remains a child
کسی که فقط از نسل خود اطلاع دارد همیشه کودک باقی خواهد ماند.
15. they were the cream of our generation
آنان سرآمد نسل ما بودند.
16. the despoilment of the country's natural resources by one generation will occasion the curses of other generations
تاراج منابع طبیعی کشور توسط یک نسل موجب نفرین نسل های دیگر خواهد شد.
17. he believed that acquired habits could be transmitted from one generation to another
او اعتقاد داشت که ممکن است عادت های اکتسابی از یک نسل به نسل دیگر منتقل شوند.
18. he too wrote in the same romantic vein characteristic of his generation
او هم به همان سبک رومانتیک که ویژه ی معاصران او بود نگارش می کرد.
19. the conservation of the environment is one of the most important duties of the present generation
نیکداشت محیط زیست (زیست بوم) یکی از بزرگترین وظایف نسل حاضر است.
20. The idea of handing down his knowledge from generation to generation is important to McLean.
[ترجمه گوگل]ایده انتقال دانش خود از نسلی به نسل دیگر برای مکلین مهم است
[ترجمه ترگمان]ایده انتقال دانش خود از نسلی به نسل، برای مک لین حائز اهمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ایده انتقال دانش خود از نسلی به نسل، برای مک لین حائز اهمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The older generation doesn't like pop music.
[ترجمه گوگل]نسل قدیمی موسیقی پاپ را دوست ندارد
[ترجمه ترگمان]نسل قدیمی تر موسیقی پاپ را دوست ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نسل قدیمی تر موسیقی پاپ را دوست ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Like most of my generation, I had never known a war.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از نسل من، هرگز جنگی را ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]مثل بیشتر نسل من، من هرگز یک جنگ را ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مثل بیشتر نسل من، من هرگز یک جنگ را ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. She has nothing but scorn for the new generation of politicians.
[ترجمه گوگل]او چیزی جز تحقیر نسل جدید سیاستمداران ندارد
[ترجمه ترگمان]او چیزی جز تحقیر برای نسل جدید سیاستمداران ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او چیزی جز تحقیر برای نسل جدید سیاستمداران ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. My generation have grown up without the experience of a world war.
[ترجمه گوگل]نسل من بدون تجربه جنگ جهانی بزرگ شده است
[ترجمه ترگمان]نسل من بدون تجربه جنگ جهانی بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نسل من بدون تجربه جنگ جهانی بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. People of my generation who lived through World War II have vivid memories of confusion and incompetence.
[ترجمه گوگل]مردم نسل من که در جنگ جهانی دوم زندگی کردند، خاطرات روشنی از سردرگمی و بی کفایتی دارند
[ترجمه ترگمان]مردم نسلی که در جنگ جهانی دوم زندگی می کردند، خاطرات روشنی از سردرگمی و بی کفایتی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مردم نسلی که در جنگ جهانی دوم زندگی می کردند، خاطرات روشنی از سردرگمی و بی کفایتی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. She ranks above any other musician of her generation.
[ترجمه گوگل]او بالاتر از سایر نوازندگان نسل خود قرار دارد
[ترجمه ترگمان]از هر موسیقی دان دیگر از نسل او بالاتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از هر موسیقی دان دیگر از نسل او بالاتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Writers like him belong to a different generation.
[ترجمه گوگل]نویسندگانی مانند او متعلق به نسل دیگری هستند
[ترجمه ترگمان]نویسندگانی مانند او به نسل متفاوتی تعلق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نویسندگانی مانند او به نسل متفاوتی تعلق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پشت (اسم)
back, rear, support, continuation, sequel, backbone, backside, reverse, dorsum, back part, generation, flesh side, wrong side
زایش (اسم)
get, birth, bearing, generation, procreation
قبیله (اسم)
tribe, generation, caste, phylum, clan, gens, phyle
نسل (اسم)
slip, race, generation, descendant, descendent, filiation
تولید (اسم)
efficiency, genesis, generation, manufacture, production, output, production rule, turn-out
تولید نیرو (اسم)
generation
تخصصی
[علوم دامی] نسل . F1 Generation = اولین نسل فرزندی، یا اولین نسل نتاج از نسل والدین(P1) . F2 Generation = دومین نسل فرزندی، یا دومین نسل نتاج بعد از نسل والدین(P1) .
[سینما] نسل - تکثیر - نسخه برداری
[کامپیوتر] تولید نسل
[برق و الکترونیک] تولید
[ریاضیات] نسل، تولید، پیدایش، مولد، نقطه
[سینما] نسل - تکثیر - نسخه برداری
[کامپیوتر] تولید نسل
[برق و الکترونیک] تولید
[ریاضیات] نسل، تولید، پیدایش، مولد، نقطه
به انگلیسی
• group of people born around the same time; production
a generation is all the people in a group or country who are of a similar age.
a generation is also the period of time, usually considered to be about thirty years, that it takes for children to grow up and become adults and have children of their own.
a stage of development in the design and manufacture of machines or equipment is also called a generation.
the generation of energy is its production.
a generation is all the people in a group or country who are of a similar age.
a generation is also the period of time, usually considered to be about thirty years, that it takes for children to grow up and become adults and have children of their own.
a stage of development in the design and manufacture of machines or equipment is also called a generation.
the generation of energy is its production.
پیشنهاد کاربران
تدوین
نسل
نسل . رسم . تولید
The generation is a group of people who take care of their parents at the same time as they are taking care of their children
اصالت
a group of people who born in same time
نسل، ایجاد، تولید
ساختن
پیدایش
تولید، فرآوری
پسوند - زایی
wealth generation= ثروت زایی
heat generation = گرمازایی
wealth generation= ثروت زایی
heat generation = گرمازایی
خلق، ابداع، نسل، نوآوری، ابتکار
The first generation of the methods involved maximum annual energy production as objective, since this includes off - design performance
generation ( مهندسی برق )
واژه مصوب: تولید 2
تعریف: ← تولید برق
واژه مصوب: تولید 2
تعریف: ← تولید برق
در برنامه ریزی تولید و کنترل موجودی معنی می دهد:
آماده سازی
تدوین
تهیه کردن
آماده سازی کالا برای ارسال مرسوله
آماده سازی
تدوین
تهیه کردن
آماده سازی کالا برای ارسال مرسوله