eel

/ˈiːl//iːl/

معنی: مارماهی
معانی دیگر: (جانورشناسی) مارماهی (راسته ی anguilliformes که ماهیان استخوانی و مار مانندی می باشند که باله ی شکمی و پشتی ندارند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: eel, eels
• : تعریف: any of numerous long, snakelike fishes of fresh water or ocean.

- Freshwater eels are often raised on farms in Japan and are a popular part of Japanese cuisine.
[ترجمه گوگل] مارماهی‌های آب شیرین اغلب در مزارع ژاپن پرورش داده می‌شوند و بخش محبوب غذاهای ژاپنی هستند
[ترجمه ترگمان] ماهی آب های شیرین اغلب در مزارع ژاپن پرورش داده می شود و بخش زیادی از غذاهای ژاپنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He's as slippery as an eel - you can never get a straight answer out of him.
[ترجمه گوگل]او مانند یک مارماهی لغزنده است - هرگز نمی توانید پاسخی مستقیم از او دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]مثل مارماهی غیرقابل اعتماد است - تو هرگز نمی توانی یک جواب درست از او پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An adult conger eel can easily bite through a man's leg.
[ترجمه گوگل]یک مارماهی بالغ بالغ می تواند به راحتی از پای یک مرد گاز بگیرد
[ترجمه ترگمان]یک مارماهی conger بالغ می تواند به راحتی پای انسان را گاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The eel wriggled out of my fingers.
[ترجمه گوگل]مارماهی از بین انگشتانم بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]مارماهی از انگشتانم بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's as slippery as an eel.
[ترجمه گوگل]او مثل مارماهی لغزنده است
[ترجمه ترگمان]مثل مارماهی لیز شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The eel fry, awaited impatiently each year, provided sport and income.
[ترجمه گوگل]بچه ماهی مارماهی که هر سال بی صبرانه منتظر بود، ورزش و درآمد فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]در هر سال، ماهی سرخ، با بی صبری منتظر ورزش و درآمد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A great big eel, one day, swam past and touched her.
[ترجمه گوگل]یک مارماهی بزرگ، یک روز، شنا کرد و او را لمس کرد
[ترجمه ترگمان]یک روز، یک مارماهی بزرگ، یک روز شنا کرد و به او دست زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Also, the threat of the giant eel was getting worse and worse.
[ترجمه گوگل]همچنین تهدید مارماهی غول پیکر بدتر و بدتر می شد
[ترجمه ترگمان]همچنین تهدید مارماهی عظیمی بدتر و بدتر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The conger eel. Latin name . . . conger conger!
[ترجمه گوگل]مارماهی کنگر نام لاتین کنگر جماعت!
[ترجمه ترگمان]مارماهی غیرقابل اعتماد اسم لاتین conger!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He began to doubt the giant eel would bite.
[ترجمه گوگل]او شروع به شک کرد که مارماهی غول پیکر گاز بگیرد
[ترجمه ترگمان]شک داشت که آن مارماهی غول پیکر گاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hard, black eel curves at the top, a perfect cane.
[ترجمه گوگل]منحنی مارماهی سخت و سیاه در بالا، یک عصای عالی است
[ترجمه ترگمان]منحنی های سخت و سیاه مارماهی در بالای آن، یک عصای کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Nagano we closed our eyes and swallowed eel.
[ترجمه گوگل]در ناگانو چشمانمان را بستیم و مارماهی را قورت دادیم
[ترجمه ترگمان]در ساعت ۶ ما چشم هامون رو بستیم و مارماهی قورت دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He hooked and landed an enormous conger eel, whilst fishing from one of the boats in the harbour.
[ترجمه گوگل]او در حالی که از یکی از قایق های بندر ماهیگیری می کرد، مارماهی بزرگی را قلاب کرد و فرود آورد
[ترجمه ترگمان]مارماهی عظیمی را که از یکی از قایق ها در لنگرگاه صید کرده بود صید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's no commercial eel fishing here in Oxfordshire.
[ترجمه گوگل]اینجا در آکسفوردشایر هیچ ماهیگیری تجاری مارماهی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ ماهی مارماهی تجاری اینجا در Oxfordshire نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have eaten part of an eel, but as far as I know I have never eaten a couscous.
[ترجمه گوگل]من بخشی از مارماهی خورده ام اما تا جایی که می دانم هرگز کوسکوس نخورده ام
[ترجمه ترگمان]من قسمتی از یک مارماهی را می خورم، اما تا آنجا که می دانم هرگز یک couscous نخورده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مارماهی (اسم)
eel, moray, lamprey

انگلیسی به انگلیسی

• snakelike fish
an eel is a long, thin, snake-like fish.

پیشنهاد کاربران

معنی: مارماهی
تلفظ: ایُل ( ای یُل ) ( ایُ )
eel ( n ) ( iəl ) =a long, thin, ocean or freshwater fish that looks like a snake. There are several types of eels, some of which are used for food
eel
مارماهی /اسم طرفداران جانگ گیون سوک ملقب به پرنس آسیا
مارماهی. اسم طرفداران جانگ گیون سوک ( هنرمند کره ای )
مار ماهی ( در قالب غذا انرژی بخشی زیادی دارد ) _نام طرفداران جانگ گیون سوک ( پرنس آسیا )
نامی که به طرفداران جانگ گیون سوک ( پرنس آسیا ) هم نسبت داده می شود.
یک نوع ماهی دریایی دراز
مار ماهی
مار ماهی است که جانوری دراز است که در دریا زندگی می کند. . مطالب بیشتری را می توانید در اینترنت مشاهده کنید.
مار ماهی

بپرس