تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میز تاشو ( میز کوچک تاشو پشت صندلی هواپیما ) اسم. Example: Please stow your tray table for takeoff and landing

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه بار ( جای چمدان ها در هواپیما، قطار، اتوبوس ) اسم. Example: Please place your carry - on bags in the overhead luggage compartment صندوق عقب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهماندار هواپیما ( عضو خدمه پرواز برای آسایش و ایمنی مسافران ) اسم. Example: The flight attendant demonstrated the safety procedures ( قدیمی ) مل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابین ( اتاقک در هواپیما، کشتی ) اسم. Example: The passengers settled into their seats in the cabin کلبه ( خانه ی کوچک چوبی ) اسم. Example: They ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارت پرواز ( مجوز سوار شدن به هواپیما ) اسم. Example: Please have your boarding pass and ID ready مجوز عبور ( مجوز برای هر نوع وسیله نقلیه ) اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهندس پرواز ( عضوی از خدمه پرواز که مسئولیت نظارت بر سیستم های فنی هواپیما مانند موتورها، سوخت و برق را بر عهده دارد ) اسم. Example: The flight eng ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمک خلبان ( خلبانی که به خلبان اصلی در هدایت هواپیما کمک می کند ) اسم. Example: The copilot monitored the instruments during the flight ( در اتوم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابین خلبان ( قسمت جلویی هواپیما که خلبان و کمک خلبان در آن می نشینند و هواپیما را کنترل می کنند ) اسم. Example: The pilot and co - pilot were in t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوار شدن ( عمل وارد شدن به هواپیما، قطار، کشتی و غیره ) اسم. Example: Boarding will begin in ten minutes پانسیون ( اقامتگاهی که در آن علاوه بر اتا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه بازرسی اشعه ایکس ( دستگاهی که با استفاده از اشعه ایکس محتویات چمدان ها، کیف ها و بسته ها را بدون باز کردن آنها نشان می دهد ) اسم. Example: T ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلزیاب ( دستگاهی که برای تشخیص وجود فلز در زیر زمین، داخل دیوار یا روی بدن افراد استفاده می شود ) اسم. Example: The security guard used a metal det ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نگهبان ( کسی که وظیفه حفاظت از یک مکان یا شخص را در برابر دزدی، حمله یا خطرات دیگر بر عهده دارد ) اسم. Example: The security guard checked our bags ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امنیت ( حفاظت از یک مکان یا شخص در برابر خطر، دزدی، حمله و غیره ) اسم. Example: The building has tight security حراست ( بخش یا سازمانی که مسئولیت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چمدان ها ( مجموعه کیف ها و وسایلی که در سفر همراه دارید ) اسم. Example: We checked our baggage at the airport بار و بُنه ( معادل محاوره ای و عامیا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باربر ( کسی که چمدان ها و بارها را در ایستگاه قطار، فرودگاه یا هتل حمل می کند ) اسم. Example: The porter helped us with our luggage دربان ( کسی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافر ( کسی که سفر می کند ) اسم Example: The weary traveler finally reached his destination سیاح ( کسی که برای تفریح و گردش سفر می کند ) اسم Examp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیف همراه کابین ( کیفی که می توان با خود به داخل کابین هواپیما برد ) اسم Example: I packed all my essentials in my carry on bag کیف دستی ( کیف کوچک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاور لباس ( کیسه ای معمولاً دراز برای محافظت از لباس ها در برابر چروک و گرد و غبار، مخصوصاً هنگام سفر ) اسم He packed his suit in a garment bag کاو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرش فرودگاه ( محل یا فرآیند تحویل بار و دریافت کارت پرواز ) اسم The airport check - in was crowded بررسی مدارک مسافر در فرودگاه ( فرایند تایید هو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفر هوایی ( مسافرت با هواپیما ) - اسم Example: "Air travel is the fastest way to travel long distances. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

درشکه، کالسکه ( وسیله نقلیه ای که توسط اسب کشیده می شود ) - اسم Example: "They took a romantic ride in a horse - drawn carriage. " مترادف: horse - d ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تله کابین ( وسیله نقلیه ای که با کابل در شیب های تند بالا و پایین می رود، معمولاً در مناطق کوهستانی یا تپه ای ) - اسم ( بیشتر اشاره به سیستم کابین ه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تله کابین ( سیستم حمل و نقل هوایی که در آن کابین ها با کابل بین دو نقطه در ارتفاع حرکت می کنند ) - اسم ( گاهی اوقات به صورت cable car هم به کار میرو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تراموا ( وسیله نقلیه عمومی برقی که روی ریل در خیابان حرکت می کند ) - اسم ( در بریتانیا "tram" هم گفته می شود. ) Example: "We took the streetcar to ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایستگاه تاکسی ( محل مشخص شده ای که تاکسی ها برای سوار کردن مسافر منتظر می مانند ) - اسم Example: "There's a taxi stand outside the train station. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مونوریل ( قطاری که روی یک ریل حرکت می کند، معمولاً بالای سطح زمین ) - اسم Example: "The city has a monorail system connecting the airport to downtown ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاکسی ( وسیله نقلیه ای که برای جابجایی مسافران در ازای کرایه استفاده می شود ) - اسم Example: "We hailed a taxicab on the street. " ( غالبا به صورت خ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راننده تاکسی ( کسی که با تاکسی مسافر جابه جا می کند ) - اسم Example: "The cab driver took me to the airport. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافر ( کسی که با وسیله نقلیه سفر می کند ) - اسم Example: "The bus was full of passengers. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

متر ( واحد طول ) - اسم Example: "The room is five meters long. " کنتور ( دستگاه اندازه گیری، مانند کنتور آب، برق، گاز ) - اسم Example: "The gas mete ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

انعام ( مبلغی پول که به عنوان پاداش برای خدمات خوب داده می شود، معمولاً در رستوران ها، هتل ها و غیره ) - اسم Example: "I left a generous tip for the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرایه ( هزینه سفر با وسیله نقلیه عمومی مانند اتوبوس، قطار، تاکسی و غیره ) - اسم Example: "What's the bus fare?" غذا، خوراک ( در رستوران ) - اسم Exam ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برنامه زمانی، جدول زمانی ( برای حرکت وسایل نقلیه، برگزاری کلاس ها، رویدادها و غیره ) - اسم Example: "Check the train timetable for departure times. " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسافر حومه شهری ( کسی که به طور منظم بین خانه و محل کار یا تحصیل خود، معمولاً بین شهر و حومه، سفر می کند ) - اسم Example: "The train was full of comm ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باجه بلیط فروشی ( پنجره یا گیشه ای که در آن بلیط فروخته می شود، معمولاً در ایستگاه ها، سینماها، تئاترها و غیره ) - اسم Example: "I bought my ticket a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلیت، بلیط ( برای ورود به سینما، تئاتر، وسیله نقلیه و غیره ) - اسم Example: "I bought two tickets for the concert. " قبض جریمه ( برای تخلفات رانندگی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهندس ( متخصص در یک رشته مهندسی ) - اسم Example: "She is a civil engineer. " طراحی کردن، مهندسی کردن ( برنامه ریزی و ساخت چیزی با استفاده از اصول مه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطار حومه ای، قطار رفت وآمدی ( قطاری که مسافران را بین شهر و حومه شهر جابجا می کند ) - اسم Example: "Many people take the commuter train to work. "

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باجه فروش ژتون/توکن ( در گذشته، محلی برای خرید ژتون های فلزی یا پلاستیکی برای استفاده در وسایل نقلیه عمومی ) - اسم Example: "You used to buy tokens a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میله گردان، دروازه گردان، گیت کنترل تردد، گیت عبور ( در ورودی مترو، استادیوم و غیره، برای کنترل ورود و خروج افراد ) - اسم Example: "Insert your ticke ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بند، تسمه ( معمولاً چرمی، پارچه ای یا پلاستیکی برای بستن یا محکم کردن چیزی ) - اسم Example: "The bag has a shoulder strap. " با تسمه بستن/محکم کردن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رهبر ارکستر ( موسیقی ) - اسم Example: "The conductor raised his baton. " رسانا ( فیزیک، ماده ای که گرما یا الکتریسیته را منتقل می کند ) - اسم Exampl ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترو ( قطار زیرزمینی ) - اسم Example: "We took the subway to get downtown. " زیرگذر ( معبر پیاده روی زیر خیابان یا جاده ) - اسم Example: "Use the su ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق/جعبه کرایه ( معمولاً در وسایل نقلیه عمومی ) - اسم Example: "Please deposit your fare in the fare box. " دستگاه دریافت کرایه ( به شکل خودکار یا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتقال دادن، منتقل کردن ( معنی رایج، جابجایی فیزیکی یا مالکیت ) - فعل Example: "Transfer the file to the USB drive. " انتقال، جابجایی ( اسم ) Examp ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسایل حمل و نقل عمومی - اسم I prefer to use public transportation instead of driving.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

باجه عوارضی / عوارضی - اسم ( جایی که عوارض جاده ای پرداخت می شود ) We stopped at the tollbooth to pay the toll

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابلوی خروج - اسم ( تابلویی که مسیر خروجی را نشان می دهد ) Follow the exit signs to leave the building

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابلوی راهنمایی و رانندگی - اسم Road signs provide information to drivers.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رمپ - اسم ( سطح شیب دار برای اتصال دو سطح با ارتفاع متفاوت ) They used a ramp to move the heavy boxes شیب - اسم ( هر سطح شیب داری ) The ramp was ...