mast

/ˈmæst//mɑːst/

معنی: تیر، دیرک، دکل یکپارچه، بادکل مجهز کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: masto- (پیش از واکه به کار می رود)، (کشتی) دکل (که طناب بادبان ها یا رادار یا دیده بان گاه و غیره بر آن سوار است)، دکل دار کردن، دکل روی چیزی قرار دادن، (در جرثقیل و دستگاه حفاری و غیره) دکل، (پایه ی بلند آنتن رادیو یا تلویزیون و غیره) میله، (نیروی دریایی امریکا) گردهمایی افراد که طی آن فرمانده به درخواست ها و تخلفات جزئی رسیدگی می کند (نام کامل آن: captain's mast)، خوراک خوک (حاوی بلوط و فندق و غیره)، میوه های جنگلی (که به عنوان خوراک به خوک می دهند)، مازبر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: mastless (adj.), mastlike (adj.)
(1) تعریف: a long, vertical pole that rises from the bottom of a sailing vessel to support the sails and rigging; spar.

(2) تعریف: a tall, upright pole, such as those on which flags are flown.
اسم ( noun )
• : تعریف: the fruit of forest trees such as oaks and chestnuts, used to feed animals, esp. pigs.

جمله های نمونه

1. a jury mast
دکل موقتی

2. at the mast (or at mast)
در عرشه ی اصلی کشتی،زیر دکل اصلی

3. before the mast
(قدیمی) ناوی گری،(خدمت) به عنوان ملوان،ملوانی

4. to douse a mast
دکل کشتی را پایین آوردن

5. the rake of the mast
کجی دکل

6. nail one's colors to the mast
آشکارا و قویا خط مشی خود را اعلان کردن

7. during mourning flags are at half mast
در دوران سوگواری پرچم ها نیمه افراشته اند.

8. he spent two years before the mast
او دو سال ملوانی کرد.

9. they roped the disobedient sailor to the mast
ملوان نافرمان را به دکل کشتی طناب پیچ کردند.

10. The sails are bound to the mast with cord.
[ترجمه گوگل]بادبان ها با طناب به دکل بسته می شوند
[ترجمه ترگمان]بادبان ها را با طناب به دکل بسته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The movement of the ship caused the mast to sway from side to side/backwards and forwards.
[ترجمه گوگل]حرکت کشتی باعث شد دکل از این طرف به طرف دیگر/عقب و جلو تاب بخورد
[ترجمه ترگمان]حرکت کشتی باعث شد که تیرک از پهلو به عقب و عقب متمایل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Flags were flown at half mast on the day of his funeral.
[ترجمه گوگل]پرچم ها در روز تشییع جنازه او به حالت نیمه افراشته در آمدند
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در روز خاک سپاری خود بر سر دکل فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Flags were flying at half mast on all public buildings.
[ترجمه گوگل]پرچم ها بر روی تمام ساختمان های عمومی نیمه افراشته بود
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در نیمی از دکل ها در تمام ساختمان های عمومی پرواز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Flags were flying on every mast.
[ترجمه مسیح] پرچم ها بر فراز هر دکل در باد تکان میخوردند.
|
[ترجمه گوگل]روی هر دکل پرچم ها به اهتزاز درآمد
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در هر دکل پرواز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a seagull perched atop the mast.
[ترجمه گوگل]یک مرغ دریایی بالای دکل نشسته است
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی بالای دکل دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Another man is needed to sway the mast up.
[ترجمه گوگل]یک مرد دیگر برای تکان دادن دکل به بالا مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]یک مرد دیگر لازم است که دکل را به بالا هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

دیرک (اسم)
lug, pole, pillar, mast

دکل یکپارچه (اسم)
mast

بادکل مجهز کردن (فعل)
mast

تخصصی

[عمران و معماری] دکل
[برق و الکترونیک] دکل، دیرک قطب فلزی عمودی که به عنوان آنتن یا پایه آنتن عمل می کند .
[صنایع غذایی] ماست : نوعی فراورده تخمیری شیر با ویسکوزیته بالا و طعم سوختگی که در ایران تولید می شود
[آب و خاک] درختان میوه دار، دکل

انگلیسی به انگلیسی

• long pole above the hull of a ship which supports the rigging and sails (nautical); flagpole; tall post which supports radio or television cables
the masts of a boat are the tall upright poles that support its sails.
a radio or television mast is a very tall pole that is used as an aerial to transmit sound or television pictures.

پیشنهاد کاربران

mast 3 ( n ) =a tall metal tower with an aerial that sends and receives radio or television signals
mast
mast 2 ( n ) =a tall pole that is used for holding a flag
mast
mast 1 ( n ) ( m�st ) =a tall pole on a boat or ship that supports the sails
mast
به ریزش میوه ی درختانی مثل بلوط و فندوق و . . . می گویند
هم به صورت اسم و هم فعل به کار می رود
mast ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دکل 1
تعریف: تیرکی عمودی یا کمی مایل که در گذشته نقش تکیه گاه بادبان را داشته است، اما در کشتی های امروزی به عنوان پایه ای برای نصب آنتن های مخابراتی و رادار و پرچم و چراغ های ناوبَری و جز آن به کار میرود
میله پرچم
دیرک قایق ماهیگیری

بپرس