taxicab

/ˈtæksiˌkæb//ˈtæksɪkæb/

معنی: تاکسی
معانی دیگر: تاکسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an automobile or other common form of transportation that carries passengers for a fee that is usu. determined according to the distance traveled.
مشابه: cab, hack

جمله های نمونه

1. The driver of that taxi-cab seemed to me familiar to the point of impertinence.
[ترجمه گوگل]راننده آن تاکسی تا حد گستاخی به نظرم آشنا می آمد
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی تاکسی به نظر من با گستاخی آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On June 4 two hundred sailors in rented taxicabs entered the barrio and beat four young men wearing zoot suits.
[ترجمه گوگل]در 4 ژوئن، دویست ملوان با تاکسی‌های اجاره‌ای وارد باریو شدند و چهار مرد جوان را که کت و شلوار زوت پوشیده بودند، کتک زدند
[ترجمه ترگمان]در ۴ ژوئن، دویست ملوان با تاکسی کرایه ای وارد the شدند و چهار مرد جوان را کتک زدند که کت و شلوار zoot پوشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's quite likely she calls a taxicab every time and has it waiting round the corner out of sight.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد او هر بار با یک تاکسی تماس می گیرد و آن را دور از چشم انتظار می کشد
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد هر دفعه یک تاکسی صدا می زند و آن را در گوشه ای از دید قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yellow taxicabs race past, swerving in front of him, braking violently at stop lights.
[ترجمه گوگل]تاکسی‌های زرد رنگ از جلوی او عبور می‌کنند، جلوی او منحرف می‌شوند و در چراغ‌های توقف به شدت ترمز می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به سرعت از جاده منحرف شد و به سرعت از جاده منحرف شد و جلوی او ترمز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My dearest neighbor I have been riding in taxicabs the livelong day, wad have taken your advice.
[ترجمه گوگل]عزیزترین همسایه من من در طول روز در تاکسی سوار بودم، توصیه شما را پذیرفتم
[ترجمه ترگمان]همسایه عزیزم، من تمام روز سوار تاکسی می شدم، به نصیحتت گوش می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At Foster Place, one of the new taxicabs stood alone among the horse-drawn vehicles for hire.
[ترجمه گوگل]در Foster Place، یکی از تاکسی‌های جدید به تنهایی در میان وسایل نقلیه اسب‌کشی برای کرایه ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]در میدان فاستر، یکی از تاکسی جدید در میان وسایل نقلیه کشیده اسب تنها ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The taxicab moved off slowly, making a wide turn in front of Trinity College.
[ترجمه گوگل]تاکسی به آرامی حرکت کرد و یک پیچ گسترده در مقابل کالج ترینیتی انجام داد
[ترجمه ترگمان]تاکسی آهسته راه افتاد و به سمت کالج ترینیتی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I shared a taxicab with the Stephens College student and her roommate, who had come to meet her at the airport.
[ترجمه گوگل]من با دانشجوی کالج استفنز و هم اتاقی اش که برای استقبال از او در فرودگاه آمده بودند، یک تاکسی مشترک داشتم
[ترجمه ترگمان]من در یک تاکسی با دانشجوی دانشکده استفان و هم اتاقی او که برای ملاقات با او در فرودگاه آمده بود، شرکت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Had they even penetrated the licensed taxicabs of London?
[ترجمه گوگل]آیا آنها حتی به تاکسی های مجاز لندن نفوذ کرده بودند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها حتی با تاکسی به همراه با تاکسی به مقصد لندن وارد شده بودند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An industrial designer's award-winning concept for a taxicab generates interest from car builders in Mexico.
[ترجمه گوگل]ایده برنده جایزه یک طراح صنعتی برای یک تاکسی مورد علاقه سازندگان خودرو در مکزیک است
[ترجمه ترگمان]یک ایده برنده جایزه صنعتی برای یک تاکسی، سود سازندگان خودرو در مکزیک را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With a renewed thrill he thought of taxicab.
[ترجمه گوگل]با هیجانی تازه به تاکسی فکر کرد
[ترجمه ترگمان]با هیجان تازه ای به تاکسی فکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The taxicab swung out into traffic.
[ترجمه گوگل]تاکسی به سمت ترافیک حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]تاکسی به سرعت در رفت و آمد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His ears made him look like a taxicab with both doors open.
[ترجمه گوگل]گوش هایش او را شبیه یک تاکسی با هر دو در باز کرده بود
[ترجمه ترگمان]گوش هایش مانند یک تاکسی تاکسی با هر دو در باز مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A man who drives a taxicab.
[ترجمه گوگل]مردی که سوار تاکسی می شود
[ترجمه ترگمان]یه راننده تاکسی رانندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each taxicab is fitted with a meter ticking off the fare due.
[ترجمه گوگل]هر تاکسی دارای یک متر است که کرایه تعیین شده را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]هر تاکسی مجهز به یک کنتور در حال گذر از کرایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاکسی (اسم)
cab, taxi, taxicab

تخصصی

[عمران و معماری] تاکسی

انگلیسی به انگلیسی

• automobile which transports passengers for a fee
a taxicab is the same as a taxi.

پیشنهاد کاربران

بپرس