lid

/ˈlɪd//lɪd/

معنی: سر، کلاهک، سر پوش، دریچه، چفت، پلک چشم، کلاهک گذاشتن، دریچه گذاشتن، چفت زدن به
معانی دیگر: (کتری یا چمدان و غیره) در، نهنبان، پوشنه، (عامیانه) جلوگیر، مهار، قید و بند، ممانعت، جلوگیری، مخفف: eyelid (پلک چشم)، (خودمانی) کلاه، (خودمانی) یک بسته ماری جوانا (حدود یک اونس)، رجوع شود به: operculum

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: lidded (adj.)
(1) تعریف: a hinged or removable cover for a container such as a dish, jar, or trunk.
مترادف: cap, top
مشابه: cork, cover, operculum, plug, stopper, stopple

- I had trouble getting the lid off the pickle jar.
[ترجمه T.SH] من در باز کردن درب شیشه ترشی مشکل داشتم.
|
[ترجمه گوگل] برای باز کردن درب شیشه ترشی مشکل داشتم
[ترجمه ترگمان] من مشکل درست کردن در ظرف ترشی رو داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll need a can opener to remove the lid of the cat food.
[ترجمه نیما] شما به یک درب بازکن جهت باز کردن درب غذای گربه میخواهید.
|
[ترجمه Avanaz86 ] تو/شما به درب بازکن برای باز کردن درب غذا ی گربه نیاز داری/دارید.
|
[ترجمه ارمغان] تو به یه درباز کن برای باز کردن در غذای گربه نیاز خواهی داشت
|
[ترجمه گوگل] برای برداشتن درب غذای گربه به یک درب قوطی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان] برای از بین بردن سرپوش غذای گربه به یک قوطی کنسرو نیاز خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a fold of skin and muscle that can be closed over the eye; eyelid.
مترادف: eyelid

(3) تعریف: a restraint or upper limit.
مترادف: cap, ceiling, limit
مشابه: curb, maximum, restraint

- a lid on borrowing for investments
[ترجمه گوگل] درپوشی برای استقراض برای سرمایه گذاری
[ترجمه ترگمان] یک در برای قرض گرفتن از سرمایه گذاری ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) a maintaining of secrecy.
مترادف: cloak, concealment
مشابه: cover, cover-up, wrap

- Let's keep a lid on this matter.
[ترجمه گوگل] بیایید به این موضوع سرپوش بگذاریم
[ترجمه ترگمان] بیا در این موضوع سرپوش بذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (slang) a hat.
مترادف: hat, headpiece
مشابه: beanie, bowler, cap, derby, fedora, fez, hard hat, Stetson, top hat, topper, toque, tuque

(6) تعریف: (slang) an ounce of marijuana.

جمله های نمونه

1. the lid of a suitcase
در چمدان

2. the lid popped open
در (قوطی) تلقی باز شد.

3. a four-month lid on prices
تثبیت چهار ماهه ی قیمت ها

4. a kettle lid
درکتری

5. a manhole lid (which is) flush with the side- walk
دریچه ای که با کف پیاده رو همتراز است.

6. a pot's lid
سر پوش دیگ

7. put the lid on the pressure-cooker
در دیگ زودپز را بگذار.

8. the can's lid snapped down
در قوطی تلقی بسته شد.

9. flip one's lid (or wig)
(خودمانی) دیوانه شدن،اختیار از کف دادن،از خود بی خود شدن

10. take the lid off something
(عامیانه) افشا کردن،(از راز) پرده برداشتن

11. pari raised the lid of the box
پری در جعبه را بلند کرد.

12. to put a lid on gambling
از قمار جلوگیری کردن

13. put the (tin) lid on
(انگلیس - عامیانه) کارد را به استخوان رساندن

14. we nailed down the lid on the box
ما در جعبه را به آن با میخ کوبیدیم.

15. we prized out the lid of the box
در جعبه را به زور باز کردیم.

16. you must seal the jar's lid well
در بستو را باید خوب کیپ کنی.

17. You have to twist the lid off, not pull it.
[ترجمه گوگل]شما باید درب را بچرخانید، نه آن را بکشید
[ترجمه ترگمان] باید درش رو باز کنی، نه اینکه درش بیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He jabbed at the lid with a knife.
[ترجمه گوگل]او با چاقو به درب آن ضربه زد
[ترجمه ترگمان]با چاقو به در ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Can you get the lid off this jar?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید درب این شیشه را بردارید؟
[ترجمه ترگمان]می شه در این شیشه رو باز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He gave it another screw and the lid was tightly on.
[ترجمه گوگل]یک پیچ دیگر به آن داد و درب آن را محکم بسته بود
[ترجمه ترگمان]یک پیچ دیگر به آن داد و در صندوق را محکم بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I can't shut the suitcase lid when it's so full.
[ترجمه پارسا] من نمیتوانم چمدان را وقتی پر است ببندم
|
[ترجمه گوگل]وقتی خیلی پر است نمی‌توانم درب چمدان را ببندم
[ترجمه ترگمان]وقتی انقدر پر است نمی توانم در چمدان را ببندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I put the lid on the pot, but the water is boiling so fiercely that it won't stick on.
[ترجمه گوگل]درب قابلمه را گذاشتم اما آب آنقدر در حال جوشیدن است که به آن نمی چسبد
[ترجمه ترگمان]در قوطی را روی دیگ گذاشتم، اما آب به قدری شدید است که نمی تواند دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I can't take the lid off, it's stuck!
[ترجمه گوگل]نمی توانم درپوش را بردارم، گیر کرده است!
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم درش را باز کنم، گیر کرده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I lifted the lid of the box and peered in.
[ترجمه گوگل]درب جعبه را برداشتم و به داخل نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]در جعبه را باز کردم و به داخل آن نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

کلاهک (اسم)
cupola, bonnet, warhead, cap, lid

سر پوش (اسم)
lead, valve, cover, covering, cap, lid, capsule, capping, valve cap

دریچه (اسم)
scuttle, gate, hatch, valve, trap, window, porthole, choke, vent, wicket, lid, closure, slacker, hatchway, sallyport, trapdoor

چفت (اسم)
snap, latch, hasp, lid, fastening, fastener, doorknob, trellis, snick, holdfast

پلک چشم (اسم)
lid, eyelid

کلاهک گذاشتن (فعل)
lid

دریچه گذاشتن (فعل)
lid

چفت زدن به (فعل)
lid

تخصصی

[ریاضیات] سرپوش، قاب، درپوش، درب

انگلیسی به انگلیسی

• cover which can be removed or lifted; eyelid; hat (slang)
the lid of a container is the top which you open to reach inside it.
your lids are the same as your eyelids.

پیشنهاد کاربران

lid: در پوش
lid 5 ( n ) ( also eyelid ) =either of the pieces of skin above and below the eye that cover it when you blink or close the eye
lid
lid 3 ( n ) trash can lid
lid
lid 4 ( n ) glass lid
lid
lid 2 ( n ) jar lid
lid
lid 1 ( n ) ( lɪd ) =a cover over a container that can be removed or opened by turning it or lifting it
lid
( در ) تو انگلیسی:
اگه درب ورودی قصر که بزرگ و غول آسا هست باشه میشه GATE
اگه در ورودی خونه یا ساختمان باشه میشه DOOR
اگه در قابلمه یا نگهدارنده ها باشن میشه LID
اون بنده خدایی که جمله ساخته و به جای of نوشتهoff خواستم بگم تو که کلمات دیکشنری رو بلدی چجوری اینو بلدی نیستی🤡👍🏻
اصطلاح : فرد ضعیف
covering
چوب پنبه
cap
درپوش
The part of a box, pot, etc that Can be lifted up or taken off
Reach 4
story chapter 6
the top part of a box pot etc that can be lifted up or taken off
درپوش مث چوب پنبه 🍾
تشتک
a cover for a box

I had trouble to getting the lid off the wine bottle.
برای بیرون کشیدن درب بطری شراب مشکل داشتم.
دریک جسم یا چیزی مانند در مخلوط کن
در قوری
A door of kettle
درپوش
در پوش ظرف
[شیمی و علوم زیستی]: درپوش ظرف یا وسیله
در، درپوش
نوک مداد ، نوک مداد نوکی
سرپوش
جمله پیشنهادی:
I have already lifted the lid of this big box hardly.
😉😊
صفحه ی لپ تاپ
the top part of a box pot etc that can be lifted up or taken off
در قوطی یا ظرف
کلاهک
پوشینه
سرپوش

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس