fireplace

/ˈfaɪərˌples//ˈfaɪəpleɪs/

معنی: بخاری، کانون، اجاق، اتشگاه
معانی دیگر: شومینه، بخاری دیواری، منقل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an indoor recess in a chimney, in which fires can be made; hearth.
مشابه: grate

(2) تعریف: an outdoor structure for building and containing fires.

جمله های نمونه

1. a fireplace crane for holding a kettle
بازویی (فلزی) شومینه برای نگه داشتن کتری (روی آتش)

2. take the fireplace ashes out!
خاکستر بخاری را ببر بیرون !

3. wood for the fireplace
هیزم برای شومینه

4. the wood crackled in the fireplace
هیزم در بخاری ترق تروق می کرد.

5. to split logs for the fireplace
برای بخاری هیزم شکستن

6. he took a brand from the fireplace and threw it at the burglar
یک هیزم مشتعل را از شومینه برداشت و (آن را) به طرف سارق پرتاب کرد.

7. i put another log in the fireplace
یک کنده ی دیگر در بخاری گذاشتم.

8. a handsome ceramic plaque hung over the fireplace
یک صفحه ی سفالی زیبا بالای شومینه آویخته شده بود.

9. crumpled paper makes good kindling for the fireplace
کاغذ مچاله شده آتشزنه ی خوبی برای بخاری است.

10. the thief came through the shaft of the fireplace
دزد از دودکش شومینه پایین آمد.

11. the room was cold so i stoked the fire in the fireplace
اتاق سرد بود بنابراین آتش بخاری را افروخته تر کردم.

12. A huge fire was blazing in the fireplace.
[ترجمه گوگل]آتش بزرگی در شومینه شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]آتش بزرگی در بخاری دیواری زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A log fire crackled in the fireplace.
[ترجمه گوگل]آتش چوب در شومینه ترکید
[ترجمه ترگمان]بخاری دیواری زبانه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fire was burning brightly in the fireplace.
[ترجمه آرسام] آتشی به شدت در شومینه می سوخت.
|
[ترجمه گوگل]آتشی در شومینه شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]آتشی در بخاری روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To the right of the fireplace are various framed certificates.
[ترجمه گوگل]در سمت راست شومینه گواهی های قاب شده مختلف وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در سمت راست بخاری، گواهی نامه های مختلف قاب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sparks from the fireplace could easily set the curtains on fire .
[ترجمه گوگل]جرقه های شومینه می تواند به راحتی پرده ها را آتش بزند
[ترجمه ترگمان]Sparks از شومینه به راحتی پرده ها را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. That stuffed pike above the fireplace is Pat's trophy from a fishing holiday in Scotland.
[ترجمه گوگل]آن پیک پر شده بالای شومینه، جایزه پت از تعطیلات ماهیگیری در اسکاتلند است
[ترجمه ترگمان]آن نیزه ای که بالای شومینه بود نشان پیروزی پت از یک تعطیلات ماهیگیری در اسکاتلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخاری (اسم)
chimney, heater, stove, fireplace, oven, cooker

کانون (اسم)
focus, club, fireplace

اجاق (اسم)
hearth, stove, fireplace, oven, kiln

اتشگاه (اسم)
fireplace

تخصصی

[عمران و معماری] بخاری دیواری - اجاق

انگلیسی به انگلیسی

• section of a chimney which opens into a room in which a fire can be lit; outdoor structure in which a fire can be lit
a fireplace is a space in the wall of a room, usually opening into a chimney, that is used as a place to light a fire in.

پیشنهاد کاربران

fireplace: شومینه
fireplace ( n ) ( faɪərˌpleɪs ) =an open space for a fire in the wall of a room
fireplace
Special place on the wall you can make a fire
اجاق دیواری
آتش دان ، شومینه ، بخاری، کانون، اجاق، درلغات زبان فارسی به معنایی جایی برای روشن کردن آتش ، آتشگاه
تلفظ : فایِرپِلیسِ
آتش دان ، شومینه
شومینه
بخاری
در لغت به معنای جایی برای روشن کردن آتش
شومینه
The place in a room where you light a fire

بپرس