seasonal
/ˈsiːzənl̩//ˈsiːzənl̩/
معنی: فصلی
معانی دیگر: موسمی، وابسته به فصل های سال، ورشیمی
بررسی کلمه
صفت ( adjective )
مشتقات: seasonally (adv.)
مشتقات: seasonally (adv.)
• : تعریف: of, characteristic of, or dependent on the seasons or a season of the year; periodical.
• مشابه: periodic, periodical
• مشابه: periodic, periodical
- seasonal clothing
- the seasonal charm of Christmas
[ترجمه گوگل] جذابیت فصلی کریسمس
[ترجمه ترگمان] جذابیت فصلی کریسمس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جذابیت فصلی کریسمس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His work is seasonal.
جمله های نمونه
1. seasonal rains
بارش های موسمی
2. seasonal rains
باران های موسمی
3. Most seasonal hiring is done in early October.
[ترجمه گوگل]بیشتر استخدام های فصلی در اوایل اکتبر انجام می شود
[ترجمه ترگمان]اغلب استخدام فصلی در اوایل اکتبر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اغلب استخدام فصلی در اوایل اکتبر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Seasonal variations need to be taken into account.
[ترجمه گوگل]تغییرات فصلی باید در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]تغییرات فصلی باید در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تغییرات فصلی باید در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The country has a large seasonal migrant population, who work on the coffee and cotton plantations for part of the year.
[ترجمه گوگل]این کشور دارای جمعیت مهاجر فصلی زیادی است که بخشی از سال را در مزارع قهوه و پنبه کار می کنند
[ترجمه ترگمان]این کشور یک جمعیت مهاجر فصلی بزرگ دارد که برای بخشی از سال در مزارع قهوه و پنبه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کشور یک جمعیت مهاجر فصلی بزرگ دارد که برای بخشی از سال در مزارع قهوه و پنبه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The hors d'oeuvre is seasonal vegetables.
[ترجمه گوگل]هورس دووور سبزیجات فصلی است
[ترجمه ترگمان]شاهکار hors سبزیجات فصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاهکار hors سبزیجات فصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The inexplicable disappearance of some nonlocal seasonal women worders worried everyone.
[ترجمه گوگل]ناپدید شدن غیرقابل توضیح برخی از زنان فصلی غیر محلی همه را نگران کرد
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن توضیح ناپذیر برخی از زنان فصلی که همه را نگران کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن توضیح ناپذیر برخی از زنان فصلی که همه را نگران کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The tourist industry is also highly seasonal and subjected to fluctuating cycles.
[ترجمه گوگل]صنعت گردشگری نیز به شدت فصلی است و در معرض چرخه های نوسانی است
[ترجمه ترگمان]صنعت گردشگری نیز بسیار فصلی است و در معرض نوسان چرخه های متغیر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صنعت گردشگری نیز بسیار فصلی است و در معرض نوسان چرخه های متغیر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The rest will be part-time, seasonal, or contract workers, responsible for designing and choreographing their own careers and retirements.
[ترجمه گوگل]بقیه کارگران پاره وقت، فصلی یا قراردادی خواهند بود که مسئول طراحی و طراحی رقص مشاغل و دوران بازنشستگی خود هستند
[ترجمه ترگمان]بقیه اوقات کارگران نیمه وقت، فصلی یا قراردادی هستند که مسئول طراحی و choreographing شغل و بازنشستگی خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بقیه اوقات کارگران نیمه وقت، فصلی یا قراردادی هستند که مسئول طراحی و choreographing شغل و بازنشستگی خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There were no longer seasonal periods of slack and recovery to offset the periods of feverish activity.
[ترجمه گوگل]دیگر دورههای فصلی سستی و بهبودی برای جبران دورههای فعالیت تب وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]دیگر دوره های فصلی سستی و ریکاوری وجود نداشت تا دوره های فعالیت تب آلود را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دیگر دوره های فصلی سستی و ریکاوری وجود نداشت تا دوره های فعالیت تب آلود را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. New seasonal selections are added throughout the year; offering a variety of both traditional favourites, as well as more adventurous dishes.
[ترجمه گوگل]انتخاب های فصلی جدید در طول سال اضافه می شود ارائه انواع غذاهای سنتی مورد علاقه و همچنین غذاهای ماجراجویانه تر
[ترجمه ترگمان]انتخاب های فصلی جدید در طول سال اضافه می شوند؛ انواع مدل های مورد علاقه سنتی و نیز غذاهای more را ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انتخاب های فصلی جدید در طول سال اضافه می شوند؛ انواع مدل های مورد علاقه سنتی و نیز غذاهای more را ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The figures are adjusted for seasonal variations.
[ترجمه گوگل]ارقام برای تغییرات فصلی تنظیم می شوند
[ترجمه ترگمان]این ارقام برای تغییرات فصلی تنظیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این ارقام برای تغییرات فصلی تنظیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He made a satisfactory seasonal debut at Newbury the other day.
[ترجمه گوگل]او روز گذشته اولین حضور فصلی رضایت بخشی را در نیوبوری انجام داد
[ترجمه ترگمان]او اولین کار فصلی خود را در Newbury در روز دیگر انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او اولین کار فصلی خود را در Newbury در روز دیگر انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They prefer to send seasonal greetings to their loved one by fax or with a telephone call.
[ترجمه گوگل]آنها ترجیح می دهند با فکس یا تماس تلفنی برای عزیزشان تبریک فصلی بفرستند
[ترجمه ترگمان]آن ها ترجیح می دهند سلام فصلی خود را با فکس و یا تماس تلفنی به آن ها بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها ترجیح می دهند سلام فصلی خود را با فکس و یا تماس تلفنی به آن ها بفرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. On his seasonal debut he was beaten six lengths by the very fit Cruising Altitude.
[ترجمه گوگل]در اولین بازی فصلی خود، او در 6 امتداد از ارتفاع بسیار مناسب Cruising Altitude شکست خورد
[ترجمه ترگمان]او در آغاز فصلی خود شش بار توسط the Altitude مورد ضرب و شتم قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در آغاز فصلی خود شش بار توسط the Altitude مورد ضرب و شتم قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فصلی (صفت)
seasonal
تخصصی
[حسابداری] فصلی
[عمران و معماری] فصلی
[ریاضیات] فصلی
[عمران و معماری] فصلی
[ریاضیات] فصلی
به انگلیسی
• pertaining to the seasons of the year; periodical, occurring only during particular times or seasons
something that is seasonal happens during one particular time of the year.
something that is seasonal happens during one particular time of the year.