پیشنهادهای مالک میرزائی (٦٩٨)
مرخصی مثال: I'm on leave من مرخصی ام. I'm on sick leave من در مرخصی استعلاجی ام. I'm on maternity leave من در مرخصی زایمانم.
باز شدن دهان به قصد گفتن ناکفته ها مثال: Don't get me started نذار دهنم رو باز کنم.
تلفظ سریع ?did you have
چکار کرد؟ تلفظ سریع عبارت زیر: ?What did he
تلفظ سریع و عامیانه عبارت زیر: ?Why did you lie چرا دروغ گفتی؟
تلفظ خودمونی ?is she
حالت خودمونی ?is he
تلفظ سریع و کوچه بازاری ?will he
حالت سریع let"s go بیا بریم
پشم ریزون شدن ، برگ ریزون شدن ، پرچ ریزون شدن. ( نشان دادن تعجب و شگفتی بیش از حد ) مثال: It will knock your socks off برگات می ریزه
به مثال: Moment by moment لحظه به لحظه Side by side پهلو به پهلو بعضی وقت ها هم معنی "به" را در عبارت داریم: مثال: Little by little کم کم Bit ...
بالا رفتن سن و سال ، افزایش سن. مثال: I'm turning 45 دارم ۴۵ ساله می شم.
تنه درخت قسمت های مختلف درخت : Branch شاخه Stick سر شاخه شکسته درخت Bark پوست درخت Trunk بدنه درخت Root ریشه Stump کنده ، ته مانده درخت توی زمین بع ...
پک بیرون بر ، پک غذای بیرون بر مثال: Give me a to go box please بی زحمت به من غذا رو به صورت بیرون بر بدید. یا به طور ساده تر: لطفا بیرون بر بدید.
یه لقمه بزن
مهمون من. به حساب من. مترادف با : it's on me
دنگی حساب کردن مثال: Let's go dutch بیا دنگی حساب کنیم.
یکی از معانی cook انجام دادن کاری به نحو احسنته. مثلا وقتی یکی کارش رو خوب بلده به سایرین می گیم: Let him cook بذارید کار خودشو بکنه. یعنی اون ب ...
ماسک پزشکی یک بار مصرف
دستکش یک بار مصرف
رفتن مثال: . I'm heading off دارم می رم.
باران و رگبار شدید
بسیار غم انگیز ، جانسوز ، جانگداز
لنز چشمی مثال: . I wear contact lenses من لنز می دارم چشمام.
آدم تعطیل المغز
کوررنگ مثال: . I'm color blind من کور رنگم.
عزت زیاد
دو تا معنی متداولش: _ فیلمبرداری کردن _ ای داد بی داد
تمومش کن. بسه دیگه
برام فرقی نداره. مثال: ?Coffee or tea I'm easy چای یا قهوه؟ برام فرقی نداره.
بجنب ، عجله کن
غمت نباشه. مثال: Chin up bro. I'm here غمت نباشه داداش. من اینجا هستم
چه خبر مبرا؟ حالت خیلی خودمونی و صمیمانه what's up
حال و احوالت چطوره؟ حالت خیلی خودمونی برای جمله how are you
خیلی ها این کلمه را ترجمه می کنند "دوگانگی". این ترجمه غلطه. ترجمه درست "دوگانی" است. یعنی همزمان دو چیز بودن
رو داشتن ، خجالت کشیدن مثال: I don't have face to ask روم نمی شه بپرسم
در اصطلاح عامیانه به معنی یه دفعه و سریع به خواب رفتن معادل عامیانه fall asleep
استراحت کردن ، در حال استراحت بودن معادل خودمونی relax مثال: I'm chiling من در حال استراحتم.
کوک کردن ، کوک بودن ، تنظیم کردن مثال: I'm fit as a filddle مثل یک ویولون کوکم. ( صحیح و سالم و تندرستم )
مواد ساخت ترشیجات
کسی رو با ماشین جایی رسوندن. مثال: Mehran gave me a ride yesterday مهران دیروز منو رسوند
آدم ولگرد
دلقک ( به معنای فحش )
آدم لاشی
مغز نخودی ، مغز فندوقی ، کسمغز
آدم نخاله
پول پرست
روانی