پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٦٤٢)

بازدید
٧٨٤
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قهوه اسپرسو با شیر سرد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چاقوی نان بری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چاقوی دندانه دار

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اونقدر. . . . مثال: . . . I ate so much that اونقدر خوردم که. . . . . . I have so much money that اونقدر پول دارم که. . .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

به یه دسته زرافه گفته می شود. مثال: a tower of giraffes یه دسته زرافه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به یک دسته پلنگ گفته می شود. مثال: A leap of leopards یه دسته پلنگ

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به یه دسته طوطی گفته می شه مثال: A company of parrots یه دسته طوطی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به یک دسته پنگوئن می گن کلونی. مثال: A colony of penguins یک کلونی پنگوئن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی اول :به دسته گرگ ها گفته می شود. معنی دوم: تنگ هم چیده شدن. یک سری چیزها که کنار هم ردیف و مرتب و بدون فاصله چیده شده باشند. مثل مولکول های ی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سک نت کردن ، زندگی کردن ، اقامت کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرسیدن و جویا شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنسرو گوجه فرنگی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ear واحد شمارش بلال است . مثال Give me two ears of corn لطفا دو تا بلال به من بده.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

به عکاسانی که دنبال گرفتن عکس از سوژه های خاص مثل سلبریتی های معروف هستند و این عکس ها را با قیمت های بسیار بالا به مجلات و نشریات می فروشند می گویند ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رایحه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیشگون گرفتن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پس دادن جنس خریداری شده. مثال: . ?This suit is very tight . can I have a refund این کت خیلی تنگه. می وونم پسش بدم؟

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بدن نما ، شفاف ، لباسی که اون قدر بافتش نازک باشه که بدن از زیرش معلوم باشه. مثال: . This shirt is too see - through این پیراهن خیلی بدن نماست.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

اگه اخر جپله بیاد معنی میده "فوق فوقش" مثال: . He is 40 years old , if that اون فوق فوقش ۴۰ ساله باشه.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن و پیچوندن چیزی مثال . The teacher tweaked the boy's ear معلم گوش پسره رو پیچوتد

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با انگشت فشار دادن ، با انگشت ضربه زدن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٣

با ضربه انگشت چیزی رو پرت کردن و دور کردن. مثل شوت کردن تیله با انگشت یا شوت کردن حشره با انگشت یا. . .

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تیغ دار ، خاردار مثال: That plant is thorny on اون گیاه خارداره

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لپ کسی رو کشیدن ، صورت کسی رو فشردن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوسته پوسته شدن مثال: The wall paint is peeling رنگ دیوار پوسته پوسته شده

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

صدای غژغژ دادن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سوسو زدن ، کم و زیاد شدن نور و. . .

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کوفته قلقلی

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میوه گیاه بامیه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میوه ای که وقت چیدنش رسیدهدباشه. با ripe اشتباه نگیرید. Ripe : رسیده

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٢

خفن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو پیچوندن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوز دادن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد

خلط بینی ، خِلمِش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبریز ، چیزی که بیش از ظرفیت پر شده باشه. مثل ساندویچی که تا خرخره توش مواد ریخته باشن نشه بخوریش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زن زندگی جمع کن و خونه دار و کدبانو می گن keeper. مثال: . My wife is a keeper زن من زن زندگیه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف all right باشه ، خیلی خب. حله

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرایش جنسی نرمال به جنس مخالف در محاوره به معنای خوب ، ردیف. . مثال: ?You straight خوبی؟ ردیفی؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفیق ، داداش. مثال: ?What's up , dawg چه خبر رفیق؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه کوفتگی I have a bump ضربه خوردم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خار مثال: I have a splinter خار رفته تو بدنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت ۶ عصر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت ۶ صبح ، فلق ، سپیده دم. متضادش: dusk شش عصر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوگیر شدن. مثال: I got carried away جوگیر شدم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادم. تو راهم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین الان رسیدم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا چلفتی بودن ، این دست به اون دست بگه گ. ه نخور

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهداف بلند در سر داشتن ، بلند پروازی کردن