پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٦٩٨)

بازدید
٩٣٣
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گلیم خود را از آب کشیدن از عهده خود برآمدن قسر در رفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه اشتباهی! نباید این کار رو می کردی!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آخ ، آی ( ناشی از درد و. . . )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندشه ، چه چندش آور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقابت شدید و منفی که در اون هیچ کس به دیگری رحم نمی کنه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربع های درخشان زرد شب نمای وسط جاده ها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خطوط منظم و موازی که در کنار و وسط جاده ها ایجاد می شد تا با عبور ماشین از روی انها راننده خواب آلود متوجه انحراف ماشین شود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

با چیزی ، چیز دیگر رو کاملا پوشوندن. مثلا در زمستون بدن رو با پتو کاملا cover up کنیم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بالا و پایین رفتن. His heads bobs. سرش بالا و پایین می شه ( خوابش میاد ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیزی رو دور چیز دیگر پیچیدن مثال: I wrap up in a blanket من پتو رو دور خودم می پیچم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

عوض کردن ( کانال های تلویزیون ) مثال: He phips through the channels frequently. او مرتب کانال ها رو عوض می کنه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشغال ها رو بیرون گذاشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خیلی هیجان آور

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی شیرین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه بازی و حیله گری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرت و پرت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلاسیده مثال: This lettuce is mushy. این کاهو پلاسیده شده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مودد مواد غذایی : فاسد شدن. مثال؛ The milk is spoiled. شیر فاسد شده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به خاطر آوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری نکردن مثال : My memory fails me. حافظه ام یاری نمی کنه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

یاد نیاوردن مثال Do you remember me? Sorry , I'm draing a blank. منو یادت میادت؟ متاسفم . یادم نمیاد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرگم به هوا مثال: They are playing tag. اونا دارن گرگم به هوا بازی می کنن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیله بازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی قایم باشک مثال: We are playing hide and seek. ما داریم قایم باشک ، بازی می کنیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشستن به گونه ای که به جایی تکیه نکرده باشی. نشستن بدون تکیه کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ممنونم خانم سپاسگزارم خانم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخورد کردن بدن به بدن یکی دیگه ، تنه زدن . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جور دیگه ای توضیح دادن مثال: Let me put it this way. بذار این جوری برات توضیح بدم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بیان کوتاه ، خلاصه بگم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به بیان ساده تر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همین جا بمون ، از جات تکون نخور

پیشنهاد
١

انجام کاری که باعث خوشحالی کسی بشه. مثال: All the students want to be in the teachers good book. همه دانش آموزان می خواهند که باعث خوشحالی معلمان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تموم تلاش رو به کار بستن برای انجام بهینه کاری سنگ تموم گذاشتن از جون و دل مایه گذاشتن. مثال: He went the extra mile to prepare the documents b ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شروع یک فعالیت و راه افتادن در اون ، روی غلتک افتادن مثال: It's only my first week at the new company. I'm steal geting my feet wet. تازه اولین ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ خواب ، چراغ شب خواب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَنس - موچین

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شستن مثال: You don't have to do dishes. مجبور نیستی ظرف ها رو بشوری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

نگران نباش. مضطرب نباش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اروم بودن ، خونسرد بودن. مثال Hold your horses. آروم باش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوی دروغ به مشام رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشنا به نظر رسیدن. مثال: Does it ring a bell? ایا اون چیزی رو به بادت میاره؟ واست آشنا نیست؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو مخ کسی بودن ازار دادن دیگران. مثال: My friend drives me up the wall. رفیقم بدجوری رو مخمه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مچ کسی رو هنگام دزدی گرفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمرویی که زیاد پخته شده باشه. نیمروی نیمسوخته و سفت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ نیمرویی که زرده ش ابکی و سفیده ش کامل پخته باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ آب پزی که بیش از مقدار کافی پخته شده باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ آب پزی که درست به اندازه پخته شده باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخم مرغ خاگینه ، خاگینه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خشک ، بیات مثال The bread is stale. نون بیات شده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لیوان بستنی لیوانی ، ظروف کوچک کاغذی و پلاستیکی یکبار مصرف مثل کاسه شله زرد و. . .