پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٦٤٢)

بازدید
٧٨٤
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل عامیانه "نمی دانم"

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از شما عذرخواهی می کنم. عذر منو پذیرا باشید. ( عذرخواهی رسمی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

داخل شدن ، سوار شدن مثال: get on the bus. سوار اتوبوس شید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برداشتن چیزی از زمین

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشستن. متضاد get up

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست بودن. رابطه خوبی داشتن با کسی I'm down with Mahan. من با ماهان دوستم.

پیشنهاد
٠

خواهش می کنم ، این حرفا چیه؟ این عبارت معمولا در پاسخ به یک معذرت خواهی بکار می رود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنگال بزرگی که در باغبانی استفاده می شود. برای سوراخ کردن زمین و . . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

قیچی باغبانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دعوت به برگشت ) به خانه . . . (

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعارف کردن به داخل ) منزل . . . . (

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جلوگیری کردن ، مانع شدن مثال: I can't help laughing. نمی تونم جلوی خنده ام رو بگیرم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ماشین کسی تصادف کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٢

به خانه کسی رفتن ، به کسی سر زدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

اینکه هر چیز یخ زده رو بگذاریم یخش آب شه. به فرآیند آب شدن ماده منجمد یخ زده می گیم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لقمه گرفتن. غذا رو داخل نون گذاشتن و نون رو پیچیدن و به حالت لقمه و ساندویچ در آوردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماشینی شبیه اره موتوری که برای اصلاحشاخ و برگ اضافی و تزئین شمشاد ها و درختان زینتی باغ ها ، باغچه ها و پارک ها به کار می رود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نون تُست مخصوص صبحانه. نون برشته

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظرت در موردش چیه؟ مثال: How did you find food? نظرت درباره غذا چیه؟ It was yammy. خوشمزه بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در فیزیک به معنای : جرم دار a massive particle: یک ذره جرم دار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گرد سینک ظرفشویی که قابل جدا شدن و تمیز کردن است و برای جلوگیری از ورود تفاله ها و آشغال به داحل چاهک سینک استفاده می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چند تا معنی داره؛ پرستار و مراقب بچه مادربزرگ ، ننه بز ماده بالغ

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بز ماده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی معادلی بی ادبانه و کوچه بازاری برای restroom

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یهو مثل جنازه افتادن و به خواب رفتن. معادل رسمی ترش میشه: fall asleep

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت اللفظی: روی یخی نازک بودن. معنای اصطلاحی: توی دردسر افتادن. مثال: You're on thin ice. ممکنه تو دردسر بیفتی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موی دماغ . مایه آزار و اذیت. حالت بی ادبانه ترش می شه: Pain in the ass

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بین خودمون بمونه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من سالم و سلامتم. اوصاع سلامتیم عالیه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خرد شدن شدید. مثلا شیشه یا سفال طوری ضربه بخوره که کاملا خرد بشه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط وخش و جای مالیدن روی ماشین. مثال: This car is scratched. این ماشین [به جایی] مالیده شده.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماه گرفتگی روی پوست ، لکه های تیره بزرگ روی پوست بدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت سر خاروندن نداشتن. I've got a lot on plate. وقت سر خاروندن نداشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف جمله I'll ask her. ازش خواهم پرسید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اثر کوفتگی و کبودشدگی روی بدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تاول ، زخم های سطحی پوست مثل زخم ناشی از زدگی کفش تنگ

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنجره. با جیرجیرک اشتباه نگیرید. در گویش شرق استان گلستان : جرجرانو یا جغجغانو. حشره ای در اندازه نسبتا درشت که عمری در حد چند روز دارد. در هوای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوبه ، همه چی رو براهه. همه چیز بر وفق مراده. حالت خودمونی عبارت It's ok.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو نخشم. ازش خوشم میاد روش کراش دارم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چه خبرا؟ در محاورات عامیانه و دوستانه معمولا به جای hello و برای سلام کردن استفاده می شه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خداحافظی عامیانه. معادل عبارت رسمی goodbye

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پی پی کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

I'm let down= I"m disapointef

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالم و سر دماغ معادل رسمیش می شه: fine

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگفت زده شدم ، غافلگیر شدم. عامیانه عبارت I'm surprised.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حالت عامیانه برای I'm sure. من مطمئنم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادم دهن لق ، کسی که بدون فکر حرف می زنه ، وراج

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در زبان عامیانه: دل به شک بودن ، عدم توانایی انتخاب ، مردد بودن