پیشنهادهای مالک میرزائی (٣٧٣)
به هوا خوری رفتن، به هوا خوری بردن
دو معنی دارد: - صبح کله سحر ، خروس خون - آدم یا چیز بی ارزش
سین جین کردن you sharpshooting me , punk? تو بچه ولگرد داری منو سین جین می کنی؟
سر هم کردن I'm cooking to good a story دارم یم داستان بدرد بخور سر هم می کنم
در اصطلاح جنگی : منور
تک و تنها I was all by myself. تک و تنها بودم
خط قرمز معامله
حرفش رو هم نزن
غصه نخور
وضعمون خوبه. اوضاعمون ردیفه. رو غلتکیم
احمق بالفطره
راه افتادن و از جایی به جای دیگه رفتن
احمق
به شخص مفعول می گویند
محکم باش
چه خبر مبرا؟
آفتاب از کدوم طرف در اومده؟
هر چی باشه. . .
سلام به همگی - سلام به اینی که می گم گوش کنید - به من توجه کنید.
بچه
مواد زدن ، مواد مصرف کردن
راستشو بخواهید. .
مورد نداره. اشکال نداره. I might as well hang with you guys if that's cool. اگه اشکال نداره منم پیش شماها تلپ میشم
حاشیه رفتن
راه و چاه چیزی را به کسی یاد دادن
در مورد شلوار : پاچه bottom of your pants are awful tight. پاچه شلوارت خیلی تنگه.
آدم قرتی ، اهل مد روز و . . .
عالیه که می بینمت
یه خورده زیاده رویه
به خاطر تو
حوصله کسی را داشتن
با هم خوش گذروندن ، صفا کردن
فکر کنم it's supposed to be bonkers. فکر کنم عقلش پاره سنگ بر می داره
ایول God damn, son! It's pretty nice, ایول داری پسر . خیلی خوشگل شده
حرف رو صریح و شفاف گفتن ، قایم نکردن حرف ، رک و پوست کنده حرف زدن
تقاص پس دادن
اجرای خوبی داشتن
چشم برداشتن did you lose sight of the defendant? آیا شما لحظه ای از متهم چشم برداشتید؟
همین دور و بر ، همین نزدیکی ، همین نقطه از کشور که ما زندگی می کنیم. It's so good to see you. What brings you to this neck of the woods? خیلی خوبه ک ...
قبوله ، حله ، خودشه ، اینه
تو مخمصه افتادن ، دندون آدم به سنگ خوردن ، گرفتار شدن
نخود هر آش شدن
کسل کننده I hate this stupid place! از این مکان کسل کننده متنفرم.
گه دونی
فیصله دادن ، جمع و جور کردن
اینم از. . . . ( موقع رونمایی از چیزی یا معرفی شخصی گفته می شه )
حرفی ندارم ( باهات موافقم )
خودش گویای همه چیزه
زد و بند کردن با دادستان و . . .
نمک گیر کردن