پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٦٩٨)

بازدید
٩٣١
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساعت ۶ صبح ، فلق ، سپیده دم. متضادش: dusk شش عصر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوگیر شدن. مثال: I got carried away جوگیر شدم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادم. تو راهم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین الان رسیدم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا چلفتی بودن ، این دست به اون دست بگه گ. ه نخور

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اهداف بلند در سر داشتن ، بلند پروازی کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو دردسر افتادن معادل اصطلاح : in a pickle

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وانت شاسی بلندمثل kmc

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به موتورهای ک. و. ن. گشادی دنده اتومات می گن. مثل موتورهای طرح کلیک و. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع a little bit of

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف is this

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفط سریع you are in it

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش بی پاشنه ( بیشتر زنانه )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرد و خاکشیر شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

لب پر شدن. مثال: . the cup is chipped فنجون لب پر شده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبونتو گاز بگیر. ساکت باش ، این چه حرفیه؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالی ، درجه یک ، نامبر وان ، بی حرف و حدیث

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادم عشق مطالعه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موافقم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر صحبت رو باز کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

توی یک چشم بهم زدن آماده کردن چیزی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آب دماغ سبز و زشتی که آویزون می شه. در گویش استان گلستان : خِلمِش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرکی که کنار چشم جمع می شود. معمولا گوشه چشم جنب بینی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده چرک و لزج مثال: Eye gunk چرک گوشه چشم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

صحبت کردن با

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم شدن. مترادف با decrease متضاد go up و increase

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاشیه رفتن ، از واقعیت دوری جستن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دکه ، غرفه فروش ، مغازه کوچک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

محاسبه کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داد و بیداد کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوگندی که رئیس جمهور در مراسم تحلیف می خورد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریحه دار کردن. مثال A wise man never hurts girls feelings یک مردعاقل هرگز احساسات دختران را جریحه دار نمی کند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به وجد آمدن مثال: The little girl keen mind pleased the audiance هوش شدیدا بالای دختر کوچولو حضار رو به وجد آورد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریدن ، قطعه کردن و تکه تکه کردن مثال: The keen knife cut throyh the meat چاقوی تیز ، گوشت رو تکه کرد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست تنگ بودن ، بی پول بودن مثال: I'm out of money right now در حال حاضر دستم تنگه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگدل مثال: I'm sorry. I was so hard on you متاسفم. من نسبت به تو خیلی سنگدل بودم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رو براه بودن ، اکی بودن مثال Everything is getting right همه چیز روبراهه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع عبارت miss you

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ سریع عبارت did you like that? ازش خوشت اومد؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرم تلفظ سریع did you eat? غذا خوردی؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصد دارم، قراره تلفظ سریع I am going to

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ادم پولدار ازدواج کردن ، در گویش شرق گلستان به مردانی که با زنان یا دختران پولدار ازدواج می کنن می گن: ک. . ر طلا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم فضول و نخود هر آش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادم دورو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آدم سرد و بی احساس ، آدم یُبس و نچسب ، به قول امروزی ها " آدم تو ک. . ن نرو"

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیام ، شورش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رو راست باش ، صادق باش