پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٣٧٣)

بازدید
٤٥٠
تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

آدمی که از روی بخار معده نظر می ده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در برابر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همدست . آدمِ پایه کسی که به رفیقش کمک میکنه مخ کسی رو بزنه.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غلط و اشتباه. حالت عامیانه تر برای wrong , false

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صبر کردن به چیزی محکم چسبیدن آویزون شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باز کردن بسته بندی یک چیز، چیزی رو که دور چیز دیگه پیچیده شده بلز کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برگردوندن چیزی سر جاش

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

یعنی یک چیزی رو از بین تعدادی جدا کردن و برداشتن. مثل برداشتن یک کتاب از بین کتاب های کتابخانه جدا کردن یک گل از بین یک دسته گل

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مغز فندقی ، شل مغز ، خنگ ، تعطیل المغز و . . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه ته تغاری مثال: He is the baby of the family. اون ته تغاریه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف در دار یک بار مصرف

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کج بیل ، بیلی که زاویه بین تیغه و دسته ۹۰ درجه است و حالت تیشه مانند دارد و برای کندن علف های هرز استفاده می شود. در گویش محلی استان گلستان به آن با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاک انداز ، بیل سر تخت ، هر وسیله شبیه بیل که برای جمع کردن خاک و امثالهم استفاده می شود اما مثل بیل برای کندن استفاده نشود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلت خوردن ، مثل وقتی که از پله ها غلت می خوری میفتی پایین

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکندری خوردن ، دست یا پا جایی گیر کنه تعادلت رو از دست بدی بخوای بیفتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاه مست ، مست و پاتیل مثال: I'm so wasted. من پاتیل پاتیلم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کدو خورشی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته شدن ، تحمل نکردن مثال: I'm cooked. خسته ام. دیگه تحمل ندارم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باران شدید بارانی که در حد طوفان نباشد اما از حد معمول سنگین تر باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به روی خود نیاوردن یک مشکل یا موضوع بغرنج

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خط و خش ( مثل خط و خش روی ماشین )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنجر Your car has a flat tire لاستیک ماشینت پنچر شده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گودی و تورفتگی روی ماشین بر اثر تصادف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hang up : تموم کردن تماس تلفتی Hang on: صبر کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلیم خود را از آب کشیدن از عهده خود برآمدن قسر در رفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه اشتباهی! نباید این کار رو می کردی!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آخ ، آی ( ناشی از درد و. . . )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چندشه ، چه چندش آور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقابت شدید و منفی که در اون هیچ کس به دیگری رحم نمی کنه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربع های درخشان زرد شب نمای وسط جاده ها

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خطوط منظم و موازی که در کنار و وسط جاده ها ایجاد می شد تا با عبور ماشین از روی انها راننده خواب آلود متوجه انحراف ماشین شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با چیزی ، چیز دیگر رو کاملا پوشوندن. مثلا در زمستون بدن رو با پتو کاملا cover up کنیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا و پایین رفتن. His heads bobs. سرش بالا و پایین می شه ( خوابش میاد ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی رو دور چیز دیگر پیچیدن مثال: I wrap up in a blanket من پتو رو دور خودم می پیچم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عوض کردن ( کانال های تلویزیون ) مثال: He phips through the channels frequently. او مرتب کانال ها رو عوض می کنه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشغال ها رو بیرون گذاشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی هیجان آور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی شیرین

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه بازی و حیله گری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چرت و پرت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاسیده مثال: This lettuce is mushy. این کاهو پلاسیده شده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مودد مواد غذایی : فاسد شدن. مثال؛ The milk is spoiled. شیر فاسد شده.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به خاطر آوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری نکردن مثال : My memory fails me. حافظه ام یاری نمی کنه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

یاد نیاوردن مثال Do you remember me? Sorry , I'm draing a blank. منو یادت میادت؟ متاسفم . یادم نمیاد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرگم به هوا مثال: They are playing tag. اونا دارن گرگم به هوا بازی می کنن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیله بازی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازی قایم باشک مثال: We are playing hide and seek. ما داریم قایم باشک ، بازی می کنیم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشستن به گونه ای که به جایی تکیه نکرده باشی. نشستن بدون تکیه کردن