magnetic

/mægˈnetɪk//mæɡˈnetɪk/

معنی: مغناطیسی
معانی دیگر: وابسته به آهن ربا، آهن ربایی، برکندی، کشندایی، وابسته به یا موجد آهن ربایی، مغناطیس گر، برکشندگر، وابسته به نیروی جاذبه ی زمین، زمین کشندی، (شخص یا شخصیت) گیرا، جذاب، گرایش گیر، ربایا، کشنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: magnetically (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, or functioning as a magnet or magnets.
مشابه: electromagnetic, polar

(2) تعریف: functioning by means of magnetism.
مشابه: electromagnetic

- magnetic tape
[ترجمه گوگل] نوار کاست
[ترجمه ترگمان] نوار مغناطیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having the power to attract people.
مترادف: appealing, arresting, attractive, charismatic
مشابه: compelling, dynamic, engaging, fascinating, powerful

- a magnetic speaker
[ترجمه محسن شجری] بلندگوی مغناطیسی
|
[ترجمه گوگل] یک بلندگوی مغناطیسی
[ترجمه ترگمان] یک گوینده مغناطیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: pertaining to or functioning by means of the earth's magnetic field.

- a magnetic compass
[ترجمه گوگل] یک قطب نما مغناطیسی
[ترجمه ترگمان] یک قطب نمای مغناطیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. magnetic attraction and repulsion
ربایش و رانش مغناطیسی

2. magnetic charger
مغناطیس گر

3. magnetic needle
سوزن مغناطیسی

4. magnetic friction
پسماند مغناطیسی،مالش مغناطیسی

5. magnetic stirrer
همزن مغناطیسی

6. magnetic susceptibility
مغناطیس پذیری،برکشندپذیری

7. a magnetic alloy
آلیاژ آهن ربا

8. a magnetic flux
شار مغناطیسی

9. his magnetic eyes and voice
چشمان و صدای گیرای او

10. the magnetic field
میدان مغناطیسی

11. the magnetic poles
قطب های مغناطیسی،آسه های زمین کشند

12. an idea so magnetic that he could not free himself of it
اندیشه ای آن چنان جذاب که او نمی توانست خود را از قید آن رها کند.

13. The tape was left near a magnetic source, and the resulting damage was considerable.
[ترجمه گوگل]نوار در نزدیکی یک منبع مغناطیسی رها شده بود و آسیب ناشی از آن قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]نوار در نزدیکی یک منبع مغناطیسی گذاشته شد و خسارت ناشی از آن قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Protect the magnetic strip on your credit card from scratches, heat, damp or other damage.
[ترجمه گوگل]از نوار مغناطیسی کارت اعتباری خود در برابر خراش، گرما، رطوبت یا آسیب های دیگر محافظت کنید
[ترجمه ترگمان]از the مغناطیسی روی کارت اعتباری شما از خراش، گرما، رطوبت یا دیگر آسیب محافظت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The electrically charged gas particles are affected by magnetic forces.
[ترجمه گوگل]ذرات گاز باردار الکتریکی تحت تأثیر نیروهای مغناطیسی قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]ذرات گاز شارژ شده توسط نیروهای مغناطیسی تحت تاثیر قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The secondary current sets up a magnetic field inside the tube.
[ترجمه گوگل]جریان ثانویه یک میدان مغناطیسی در داخل لوله ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]جریان ثانویه میدان مغناطیسی را در داخل لوله تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He has magnetic personality.
[ترجمه گوگل]او شخصیت مغناطیسی دارد
[ترجمه ترگمان]او دارای شخصیتی مغناطیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. This magnetic tape should be rewound before recording.
[ترجمه گوگل]این نوار مغناطیسی باید قبل از ضبط دوباره بچرخد
[ترجمه ترگمان]این نوار مغناطیسی باید قبل از ثبت اختراع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغناطیسی (صفت)
magnetic, magnetized

تخصصی

[سینما] نوار مغناطیسی صدا - آهن ربایی - صدای مغناطیسی - مغناطیسی
[کامپیوتر] آهنربا، مغناطیس
[برق و الکترونیک] مغناطیسی
[ریاضیات] مغناطیسی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to magnets; capable of being magnetized or attracted by a magnet; having the property of attracting iron or steel; operating via magnetic means; attractive, compelling
something that is magnetic has the power of a magnet to attract iron or steel towards it.
people who are described as magnetic have qualities which other people find very attractive.

پیشنهاد کاربران

کلمه مغناطیسی Magnetic
از نام سرزمین Magnesia آمده
واژه "Magnes"
هم به معنی "سنگ" است و
هم از ریشه Magna به معنی :
بزرگ و درشت ( =سنگین، دشوار )
و همچنین پسوند "es - " بار مونث دارد ،
...
[مشاهده متن کامل]

که مفهوم کلمه Magnes میشود :
صخره مونث یا خَرسَنگه است
واژه مغناطیسی Magnetic
صرفا به معنای آهنربایی نبوده
و به هرگونه جامدات دارای گرانش
منسوب میشود ، با این حساب
معادل پارسی "جامد" که میشود " دِج "
را هم میتوان با مفاهیم گرانشی
شامل کلمات :
گرایش و گِرَوِش و خیزش
استفاده کرد و هم میتوان
با مفاهیم مونث شامل :
ماده و جفت و تا
متصل کرد که درنهایت
میتوان ترکیبات
" گرادِجی " و " مادِجی " به کار برد
از این پارسی تر نمیشه !

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : magnetize
✅️ اسم ( noun ) : magnet
✅️ صفت ( adjective ) : magnetic
✅️ قید ( adverb ) : magnetically
دل فریب
جذاب
دلربا
پرجذبه
Magnetic =مغناطیسی

مغناطیسی

بپرس