پیشنهادهای نورا (١٧٢)
تا مدت ها
مجاز از آتش و تیراندازی
خوش اقبالی شانسی خوش شانسی
در یک برحه زمانی یک مدت در یک دوره
بدذاتی
دست کمی از چیزی/کسی نداشتن فرقی با . . . نداشتن مثل . . . رفتار کردن
به رأی گذاشتن
ژولیوس سزار، یک نظامی، سیاستمدار، کنسول، دیکتاتور، کاهن اعظم، سخنور و نویسنده برجسته نثر لاتین اهل جمهوری روم بود که از او به عنوان یکی از مهم ترین و ...
بدبیاری آوردن دوران سختی را گذراندن
به قیمت قربانی کردن . . . .
به قهقرا رفتن بدتر شدن یا از کنترل خارج شدن
To not feel physically or mentally well; to not feel as one normally does or should. حال خوبی نداشتن
به زندگی عادی برگشتن
برای مو هم به کار میره حالتی که روی سر کسی ( معمولا بچه ها ) دست می کشی و موهاشون رو بهم میریزی
نرمش ناپذیر
کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفتن
موقعیتی که در آن فرد آسفته و سردرگم است و نمیداند باید چه کاری انجام دهد
با صف وارد جایی شدن در یک خط حرکت کردن و به یک مکان رفتن به صورت صف وارد جایی شدن
پذیرفتن یک فکر یا ایده ( ناخوشایند ) موافقت با یک نظر ناخوشایند
بست کمربندی
کارت عالیه/حرف نداره
لباس غیر نظامی لباس معمولی
یک نوع سبک زندگی بیدغدغه که مشخصه ی آن بااعتماد به نفس و خونسردبودن است.
زن مغرور و پر افاده
فعالیت شدید عملکرد بالا
خیلی لاغر نی قلیونی
غلبه کردن چیره شدن برای مثال: My curiosity got the best of me کنجکاوی بر من غلبه کرد.
اخبار شبانه
تله های قانونی/حقوقی زیر و بم های قانونی/حقوقی
دایره وار
در یک چرخه
موافقم
گیر افتادن در جایی
خیلی جدی بودن روی کاری که درحال انجامه متمرکز بودن
از لحاظ احساسی یا هیجانی در وضعیت بدی قرار داشتن آشفته بودن پریشان بودن بهم ریخته بودن
روان پریش
دوستان همینجوری الکی دیس لایک ندید. بعضی از کلمات معناهای زیادی دارن که شاید تا حالا به گوش شما نخورده باشه. لطفا وقتی میخوایید دیس لایک بدید برید تو ...
تلفظش هوم دیپو هست
کمدی که در آن ملزومات پارچه ای مثل حوله، رومیزی و ملحفه نگهداری می شود
حوله ی دست و صورت
جوجو
اصطلاحی که برای دوره ای به کار میره که بچه تازه وارد زندگی پدر و مادر میشه و اونها از همه چیز دست می کشن وتمام توجهشون روی بچه متمرکز میشه. اسم دیگه ...
مدفوع کردن
همخوانی داشتن
با خون سردی
فقط ظاهر ماجراست البته بستگی داره توی چه جمله ای به کار بره ولی به طور کلی معنیش اینه که کاری رو در حد سطحی و ظاهری انجام دادن یا درک کردن
غیر روان و با حرکات سریع و ناگهانی
سرپوش گذاشتن
گیج و سردرگم بودن ندونی باید چی کار کنی
تخلیه معده ( با استفاده از پمپ ) شستشوی معده
به مرور نگران کردن مدام اذیت می کند
دولپی غذا خوردن
حرکت سریع به عقب ( که یه طور غریزی اتفاق میافته ) پریدن به عقب
رسیدگی به ناخن ها ( رفتن به آرایشگاه و انجام مانیکور، ژلیش، لمینت، کاشت یا . . . ناخن )
دلم غنج رفت
دلم ( براش ) رفت
تحلیل رفته
دور چیزی پیچیدن دور چیزی حلقه زدن
در اصطلاح پزشکی فردی هست که مکررا به بخش اورژانس مراجعه میکنه بیمار همیشگی
کلید احضار دکمه ی احضار زنگ احضار
مملو از | پر از ( افرد یا فعالیت )
برای بیان موافقت هم استفاده میشه. حتما کاملا موافقم
دل رحم - دل نازک
دوره ی شغلی - دوره ی کاری
با لحنی سریع و رسمی ( غیر دوستانه ) حرف زدن
تئاتر رو - فرد اهل تئاتر دیدن
سنجاق های به شکل پرچم که روی نقشه می چسبانند سنجاق پرچم دار سنجاق پرچمی
پیرو آیین شینتو
پرماجرا هم معنی میده
در بازی ها به معنی جبران عقب ماندگی یا امتیازات از دست رفته معنی می دهد
ستاینده ستایشگر تحسینگر
ضعیف تر شدن از کار افتادن
make someone happier کسی را شادتر کردن حال کسی را خوش تر کردن
روندی را باب کردن چیز ی رو مد کردن
کم ترین مقدار ممکن حداقل ممکن
در تنیس به ه مجموعه ای ضربات متوالی گفته می شود که بعد از ضربه سرویس از طرف هر دو بازیکن زده می شود.
اصول
یکی از معنی هایش هم این است که با گذر زمان یا بعد از مدت های طولانی هنوز قدرت و دوام خود را حفظ کرده اند معنای تحت اللفظی اشم میشه آزمون زمان را تاب ...
به معنای قسمت پایانی مسیر مسابقه است اما معمولا به صورت کنایی به معنای قسمت نهایی چیزی یا برهه ی زمانی نهایی معنی می دهد
انواع انواع مختلف چیزی
سازمان یافته، سازمان دهی شده به ترتیب، منظم، مرتب
مفاخر هنری
افراد ماهر در یک حوزه ( معمولا هنر )
تخطی از کنار گذاشتن
تعالی یافتن
باسن!
برای نشان دادن این که افراد زیادی عقیده دارند که چیزی درست باشه حتی اگه ثابت نشده باشه باورها بر آن است اعتقاد بر آن است
بهترین جایگاه جایگاه ممتاز
صحت داشتن
برخلاف انتظار کسی در کمال تعجب
در کمال ناباوری اش برخلاف انتظارش
به همین دلیل است که. . . . است/وجود دارد| این منشا . . . . است مثال کمبریج: . His mother was Italian, hence his name - Luca مادرش ایتالیایی بود، به ه ...
درجایی: قرار داشتن، وجود داشتن، حاضر بودن، دیده شدن، یافت شدن
حرف خود را به کرسی نشاندن به خواسته خود رسیدن
چیزی که انجامش سخت باشه و زحمت زیادی لازم داشته باشه چیزی که فهمش سخت باشه چیزی که لذت بردن ازش آسون نباشه بسته به متن معنی متفاوته
پای کسی به جایی باز شدن ( به یک حرفه یا سازمان ) بیشتر وقتی استفاده میشه که فردی وارد یه شغل یا حرفه یا صنف جدید میشه
در دست اجرا
روی کاغذ آوردن ( افکار ) روی کاغذ نوشتن
در مقام قیاس به عنوان مقایسه درباب مقایسه
در بازی های کارتی به معنای پخش کارت ها و یا ورق دادن به افراد است
آثار کلاسیک
نمونه ی نامتعارف مثال غیرعادی|غیر معمول
preconceived ideas عقاید پیش داورانه
شمشیرساز
سرسختانه
روانداز ( چهل تکه )
یعنی بخاطر اکتشافات و پیشرفتهایی که افراد قبل از ما انجام داده اند به پیشرفت و اکتشافات جدید دست یابیم.
عبارت کنایی به معنای دستیابی به پیشرفت یا اکتشاف بر پایه پیشرفتها و اکتشافات پیشین
از چیزی درآمد کسب کردن| پول درآوردن از چیزی
تصحیح دوباره| اصلاح دوباره| بازتصحیح
سرعت یکنواخت داشتن| حرکت با سرعت ثابت
نوعی چای سبز ژاپنی
مشتریان ثابت یا قدیم یک کسب و کار
گربه پیشواز
ناگهان مشهور شدن| به شهرت دست یافتن| کسی را مشهور کردن
توجه کسی خیلی به چیزی جلب شدن هم معنی میده
مستقیماً| کاملاً
غیر تحت الفظی|غیرلغوی
دلپذیر
پیش پا افتاده
نوعی هنر رزمی تیراندازی با کمان ژاپنی
سنگ غلتان خزه نمی بندد
گرفتار شدن
مرشد| پیشوا
to think about or begin to consider something فکر یا توجه انسان معطوف به چیزی شدن
از نظر جسمی در وضعیت خوبی بودن|تندرست بودن
not good enough به اندازه کافی خوب نبودن
جان گرفتن
احساساتی بودن| ابراز احساسات زیاد
the way that two or more people behave with each other because of a particular situation
بی اشتهایی عصبی
سریعا جایی را ترک کردن
رونق دادن به کسب و کار
کاملا از بین رفتن| تباه شدن| هدر رفتن
آنوقت| درحالیکه
بعضی جاها به معنی اطمینان داشتن و مطمئن بودن از چیزی هم هست
موقعیت بسیار دشوار|موقعیتی که مواجهه و برطرف کردنش بسیار سخت باشد
پیش رفتن| پیشرفت کردن|
بخاطر کاری که انجام داده بیش از حد از خود رضایت داشتن، بابت انجام کاری به خود مغرور بودن
فرسوده
در زبان عامیانه این کلمه حسن تعبیری برای کلمه f**k هست| برای مثال گاهی با توجه به context میشه این جمله رو اینجور معنی کرد: I'm stuffed! گرفتار شدم، ...
بیان کننده تفرقه یا جدایی بین افراد یا گروه ها بخاطر نابرابر بودن سطح امتیازات، نفوذ و قدرت
حرکاتی که نشان از زنده بودن و شروع زندگی دارد
زندگی بخشیدن - زنده کردن چیزی یا کسی - حرکات اولیه جنین در بارداری
کلامی برای ابراز سرخوشی، هیجان و شادی
عقیده را به دیگران تحمیل کردن
در بریتانیایی plonk و در آمریکاییplunk، صدای افتادن چیزی|تالاپ|تلپ|شتلپ
ناپدید شدن| محو شدن| ازبین رفتن
ضرر|متضاد کلمه upside به معنی مزیت یا فایده است
تبعیضگر - کسی که تبعیض قائل می شود
فهم یک ایده یا مفهوم
خارج شدن| بیرون پرتاب شدن
بزرگوار
ثابت و بدون تغییر|یکنواخت|تغییر ناپذیر
خوب درکنار هم قرار گرفته|خوب تشکیل شده|
کلیدش همینه| راه حلش اینه|نکته مهم همینه|نکتش همینه
کشیدن و بردن
صنعت فیلم
سرم درد می کنه واسه. . . . . کردن
درمورد شغل به معنی: توی فرم درخواست - رزومه
نکته کلیدی اینه - چیزی که توی این موقعیت اهمیت داره - مسئله همش به . . . بر میگرده
صنف
عوض کردن کانال تلوزیون
اگه چیزی از زندگیت بیرون رفت ( اگه از سوی چیزی/کسی طرد شدی ) ، چیز بهتری در انتظارته
طرد شدن ازت محافظت میکنه
چاپلوسی|تملق|پاچه خواری
وضعیت ذهنی| آمادگی ذهنی
بخشی که قبل از بخش اصلی برنامه و تیتراژ پخش میشه عناوین اخبار - سر تیتر خبرها - پیش پخش
تغییر دادن نظر، تصمیم و . . . به طوری که متفاوت از اونچه که بودن بشن
از جهت دیگه | جنبه معکوس قضیه
از بیخ گوش گذشتن
نیروهای چند ملیتی