تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به قهقرا رفتن بدتر شدن یا از کنترل خارج شدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To not feel physically or mentally well; to not feel as one normally does or should. حال خوبی نداشتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زندگی عادی برگشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برای مو هم به کار میره حالتی که روی سر کسی ( معمولا بچه ها ) دست می کشی و موهاشون رو بهم میریزی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرمش ناپذیر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موقعیتی که در آن فرد آسفته و سردرگم است و نمیداند باید چه کاری انجام دهد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با صف وارد جایی شدن در یک خط حرکت کردن و به یک مکان رفتن به صورت صف وارد جایی شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن یک فکر یا ایده ( ناخوشایند ) موافقت با یک نظر ناخوشایند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بست کمربندی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارت عالیه/حرف نداره

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس غیر نظامی لباس معمولی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک نوع سبک زندگی بیدغدغه که مشخصه ی آن بااعتماد به نفس و خونسردبودن است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زن مغرور و پر افاده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فعالیت شدید عملکرد بالا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی لاغر نی قلیونی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلبه کردن چیره شدن برای مثال: My curiosity got the best of me کنجکاوی بر من غلبه کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخبار شبانه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تله های قانونی/حقوقی زیر و بم های قانونی/حقوقی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دایره وار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در یک چرخه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موافقم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر افتادن در جایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خیلی جدی بودن روی کاری که درحال انجامه متمرکز بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

از لحاظ احساسی یا هیجانی در وضعیت بدی قرار داشتن آشفته بودن پریشان بودن بهم ریخته بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روان پریش

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١١

دوستان همینجوری الکی دیس لایک ندید. بعضی از کلمات معناهای زیادی دارن که شاید تا حالا به گوش شما نخورده باشه. لطفا وقتی میخوایید دیس لایک بدید برید تو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظش هوم دیپو هست

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمدی که در آن ملزومات پارچه ای مثل حوله، رومیزی و ملحفه نگهداری می شود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوله ی دست و صورت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوجو

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحی که برای دوره ای به کار میره که بچه تازه وارد زندگی پدر و مادر میشه و اونها از همه چیز دست می کشن وتمام توجهشون روی بچه متمرکز میشه. اسم دیگه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مدفوع کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همخوانی داشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با خون سردی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

فقط ظاهر ماجراست البته بستگی داره توی چه جمله ای به کار بره ولی به طور کلی معنیش اینه که کاری رو در حد سطحی و ظاهری انجام دادن یا درک کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر روان و با حرکات سریع و ناگهانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرپوش گذاشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیج و سردرگم بودن ندونی باید چی کار کنی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخلیه معده ( با استفاده از پمپ ) شستشوی معده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مرور نگران کردن مدام اذیت می کند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دولپی غذا خوردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرکت سریع به عقب ( که یه طور غریزی اتفاق میافته ) پریدن به عقب

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسیدگی به ناخن ها ( رفتن به آرایشگاه و انجام مانیکور، ژلیش، لمینت، کاشت یا . . . ناخن )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلم غنج رفت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلم ( براش ) رفت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تحلیل رفته

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور چیزی پیچیدن دور چیزی حلقه زدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اصطلاح پزشکی فردی هست که مکررا به بخش اورژانس مراجعه میکنه بیمار همیشگی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلید احضار دکمه ی احضار زنگ احضار