unvarying

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unvaryingly (adv.)
• : تعریف: unchanging; constant.
مترادف: constant, steady
متضاد: different, erratic, varying
مشابه: unchanging, uniform

جمله های نمونه

1. Your legs keep working, your pace is unvarying.
[ترجمه گوگل]پاهای شما به کار خود ادامه می دهند، سرعت شما تغییر نمی کند
[ترجمه ترگمان]Your همچنان کار می کنند، قدم شما یکنواخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The routine was unvarying, and I deliberately kept it as a technique of maintaining a personal link between us.
[ترجمه گوگل]روال متفاوت بود، و من عمداً آن را به عنوان تکنیکی برای حفظ ارتباط شخصی بین خود نگه داشتم
[ترجمه ترگمان]این روال همیشگی بود و من عمدا آن را به عنوان روشی برای حفظ ارتباط شخصی بین خودمان نگه داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is this unvarying ubiquitous signal that we ourselves use, of course, when we take our bearings with a compass.
[ترجمه گوگل]این سیگنال نامتغیر در همه جا است که ما خودمان استفاده می کنیم، البته زمانی که یاتاقان خود را با قطب نما می گیریم
[ترجمه ترگمان]این سیگنال پیوسته همیشگی است که ما خودمان از آن استفاده می کنیم، البته، وقتی bearings را با یک قطب نما در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No human language is fixed, uniform, or unvarying: all languages show internal variation.
[ترجمه گوگل]هیچ زبان انسانی ثابت، یکنواخت یا تغییرناپذیر نیست: همه زبان ها تنوع درونی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]هیچ زبان انسانی ثابت، یکنواخت و تغییرناپذیر نیست: همه زبان ها تغییرات داخلی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The unvarying similarity of her days didn't seem to trouble her.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی‌رسید که شباهت بی‌نظیر روزهایش او را آزار دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که شباهتی به روزگار او داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The unvarying conditions also promote long breeding seasons with breeding in relays.
[ترجمه گوگل]شرایط نامتغیر همچنین باعث افزایش فصول تولید مثل طولانی با پرورش در رله می شود
[ترجمه ترگمان]قوانین تغییرناپذیر همچنین فصول طولانی زاد و ولد را با زاد و ولد افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One of the unvarying laws of human conduct is that we always hanker after what others have.
[ترجمه گوگل]یکی از قوانین متفاوت رفتار انسان این است که ما همیشه مشتاق چیزهایی هستیم که دیگران دارند
[ترجمه ترگمان]یکی از قوانین تغییرناپذیر رفتار بشر این است که ما همیشه به دنبال چیزی هستیم که دیگران دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She dressed in an unvarying uniform of black ski pants and pink mohair pullover which became grubbier as the weeks passed.
[ترجمه گوگل]او یونیفرم متفاوتی از شلوار اسکی مشکی و پیراهن کش موی صورتی رنگی پوشیده بود که با گذشت هفته ها بدتر شد
[ترجمه ترگمان]او لباس رسمی ski سیاه و mohair را پوشیده بود که در آن دو هفته از آن می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His daily life followed an unvarying pattern.
[ترجمه گوگل]زندگی روزمره او از یک الگوی متفاوت پیروی می کرد
[ترجمه ترگمان]زندگی روزانه اش به دنبال یک الگوی تغییرناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neat people operate on two unvarying principles: never handle any item twice, and throw everything away.
[ترجمه گوگل]افراد منظم بر اساس دو اصل متفاوت عمل می کنند: هرگز با هیچ چیز دو بار دست نزنید و همه چیز را دور بیندازید
[ترجمه ترگمان]افراد دقیق بر دو اصل پیوسته عمل می کنند: هرگز به هیچ یک از آن ها رسیدگی نکنید، و همه چیز را دور بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is the unvarying standard of my feelings.
[ترجمه گوگل]این معیار تغییرناپذیر احساسات من است
[ترجمه ترگمان]این تنها استاندارد احساسات من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A life of dullness, of drab, unvarying monotony.
[ترجمه گوگل]زندگی پر از کسالت، یکنواختی بی‌نظیر
[ترجمه ترگمان]زندگی یکنواخت و یکنواخت و یکنواخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A multi-million-dollar paper recycling plant needs an unvarying stream of constant quality old paper to operate; it cannot afford to be down a day if volunteers tire of bundling their used newspapers.
[ترجمه گوگل]یک کارخانه بازیافت کاغذ چند میلیون دلاری برای کار به جریان ثابتی از کاغذ قدیمی با کیفیت ثابت نیاز دارد اگر داوطلبان از بسته‌بندی روزنامه‌های مستعمل خود خسته شوند، نمی‌توان یک روز از کار بیفتد
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه بازیافت کاغذ چند میلیون دلاری به جریان ثابتی از کاغذ قدیمی با کیفیت ثابت نیاز دارد؛ اگر داوطلبان مجبور شوند از روزنامه های مورد استفاده خود استفاده کنند، توان آن را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also electronic circuitry usually requires a pure, unvarying dc supply.
[ترجمه گوگل]همچنین مدارهای الکترونیکی معمولاً به یک منبع dc خالص و بدون تغییر نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]همچنین مدارات الکترونیکی معمولا به یک منبع تغذیه خالص و پیوسته نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Did it not symbolize the eternal, unvarying triumph of Good over Evil?
[ترجمه گوگل]آیا این نماد پیروزی ابدی و غیرقابل تغییر خیر بر شر نبود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این نشانه پیروزی جاودانی است که بر شیطان غلبه ناپذیر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not changing

پیشنهاد کاربران

ثابت و بدون تغییر|یکنواخت|تغییر ناپذیر
غیرقابل تغییر
نامتغیر
تک بُعدی
غیرمتنوع

بپرس