break with


1- (بر مشکلات فایق شدن و) کاری را آغاز کردن 2- (در ایجاد آشنایی و صمیمیت) پیشقدم شدن، تعارف را کنار گذاشتن، ترک دوستی یا همبستگی کردن، (از حزب و غیره) انشعاب کردن، (از سنت و غیره) عدول کردن

جمله های نمونه

1. We'll be back after the break with a round-up of today's other stories.
[ترجمه گوگل]ما پس از استراحت با جمع بندی داستان های دیگر امروز باز خواهیم گشت
[ترجمه ترگمان]بعد از تعطیلات با یه سری داستان های قدیمی دیگه بر می گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We decided to break with tradition and not spend Christmas with our family.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم سنت شکنی کنیم و کریسمس را با خانواده مان نگذرانیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم با سنت استراحت کنیم و کریسمس را با خانواده خود spend
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As regards that,I'll break with her.
[ترجمه گوگل]با توجه به آن، من با او قطع رابطه خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]به همین خاطر با او به هم می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Making a completely clean break with the past, the couple got rid of all their old furniture.
[ترجمه گوگل]این زوج با جدایی کاملاً تمیز از گذشته، از شر تمام مبلمان قدیمی خود خلاص شدند
[ترجمه ترگمان]با گذشت گذشته، چند تا از اثاثیه کهنه را از دست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's not easy to break with old habits.
[ترجمه زهرا] ترک کردن عادت های قدیمی آسان نیست.
|
[ترجمه گوگل]ترک عادت های قدیمی آسان نیست
[ترجمه ترگمان]ترک کردن با عادت های قدیمی آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The country's leadership is determined to break with past practices and to solve urgent economic problems.
[ترجمه گوگل]رهبری کشور مصمم است از رویه‌های گذشته گسست و مشکلات اقتصادی فوری را حل کند
[ترجمه ترگمان]رهبری این کشور مصمم است با شیوه های گذشته درهم شکسته و مشکلات جدی اقتصادی را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In an effort to make a complete break with the past, she sold everything and went abroad.
[ترجمه گوگل]او در تلاش برای جدایی کامل از گذشته، همه چیز را فروخت و به خارج از کشور رفت
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای شکستن کامل گذشته، همه چیز را فروخت و خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She wanted to make a clean break with the past.
[ترجمه گوگل]او می خواست از گذشته جدا شود
[ترجمه ترگمان]می خواست با گذشته یه استراحتی بکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In a surprising break with convention, she wore a red wedding dress.
[ترجمه گوگل]او در یک شکست غافلگیرکننده از کنوانسیون، یک لباس عروس قرمز پوشید
[ترجمه ترگمان]در یک وقفه ای غافلگیر کننده با مجمع، لباس عروسی قرمز پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He needed to make a complete break with the past.
[ترجمه گوگل]او نیاز داشت که از گذشته جدا شود
[ترجمه ترگمان]اون نیاز داشت که با گذشته یه ارتباط کامل برقرار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was beginning to regret his break with the Labour Party.
[ترجمه گوگل]او شروع به پشیمانی از جدایی خود از حزب کارگر کرده بود
[ترجمه ترگمان]او داشت از جدایی از حزب کارگر متاسف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is time for a complete break with the past.
[ترجمه گوگل]زمان جدایی کامل از گذشته فرا رسیده است
[ترجمه ترگمان]اکنون زمان استراحت کامل با گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sara says she needs a clean break with the past.
[ترجمه گوگل]سارا می‌گوید که نیاز به فاصله‌ای با گذشته دارد
[ترجمه ترگمان]سارا می گه اون نیاز به یه استراحت کامل با گذشته داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His new work makes a break with the past.
[ترجمه گوگل]کار جدید او با گذشته فاصله می گیرد
[ترجمه ترگمان]کار جدیدش باعث جدایی از گذشته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They decided to break with tradition and appoint a Swede as the England manager.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند سنت شکنی کنند و یک سوئدی را به عنوان سرمربی تیم ملی انگلیس منصوب کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند این سنت را بشکنند و یک سوئدی را به عنوان مدیر انگلستان منصوب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• permanently separate from, cease to be friends with

پیشنهاد کاربران

تابو شکنی
تخطی از
کنار گذاشتن
دست کشیدن
پیروی نکردن
◾break with something
to end a connection with something
. E. g
1 ) to break with tradition/old habits/the past
2 ) He broke with the party on the issue of Europe
1 - به هم زدن با، بریدن از ( در دوستی )
2 - ترک کردن، دل بریدن از، دل کندن از ( عادات و علائق )

بپرس