پیشنهاد‌های نازنین عظیمی (١٩١)

بازدید
٤٥٠
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

“line” means “rope” on a ship. When a sailor “throws someone a line” it typically means that they are throwing a rope to someone in the water so he c ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لحن سرد و بریده بریده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تیم فرود در علوم نظامی به گروهی که در ساحل پیاده می شوند می گویند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پوشیده از چیزی jungle - ridden پوشیده از درخت مثلا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

unbuttoned

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیض بردن و مستفیض شدن به معنای شنیدن معنا می دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

intellectual or artistic people considered as a social group given to the expression of liberal opinions.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرج بیشتر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

matted fur به موی نمدی شدۀ گربه یا سگ می گویند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُرخُر کردن گربه که نشانۀ رضایت گربه باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحسین برانگیز

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستمال گردن هم معنی میده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

صدای دو رگه و خش دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To enter ( some place, establishment, or event ) in a particularly casual, carefree manner. سر را پایین انداختن و به جایی رفتن سرش رو انداخت پایین و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ و رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چهرۀ کشیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It means that he has a lot of strong hair. That he is not even nearly going bald.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

?Can you rattle right over here یعنی ?Can you come over here می شه یه تک پا بیای این جا؟ می شه یه سر بیای این جا؟ می شه جلدی بیای این جا؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از چنگ چیزی در رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخصوصا این که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناجور tactless question سوال ناجور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پولک دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دور و دراز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انترن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محوطۀ اتوبوس ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غصبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دچار چیزی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی دست نخورده بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

screwing up face قیافه اش در هم رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طفره رفتن از انجام کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ended up on the floor نقش زمین شده بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوجه گذاری انگلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زناکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این فکر بودم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوبت دکتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرگ شیرین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساسیت به لاکتوز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گله کردن، گلگی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Mexican - style scrambled eggs املت مکزیکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پوست خود نمی گنجید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

منتها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بوق و کرنا کردن، جار زدن

پیشنهاد
٠

در بوق و کرنا کردن چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه جوره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد دهنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به خاطر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از جا پریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جیم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علی رغم، با وجود Impervious to the woman’s insistence, they really didn’t find this appointment helpful علی رغم اصرار این زن، به هیچ وجه قرار ملاقات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در برابر . . . Impervious to magic. در برابر جادو. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فنا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موعظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

. I wouldn’t have the first idea how to هیچ نظری ندارم. . . اصلا نمی دونم چطور این کار رو بکنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صبر کردن let him choose between them صبر کردم یکی را از بین آن ها انتخاب کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درافتادن با کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقب افتاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناقص الخلقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در چه حالی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معاینه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از هر دری سخنی، از هر دری حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای گرفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

an hour before her alarm clock was due to go off یک ساعت قبل از آنکه ساعتش زنگ بخورد. زنگ خوردن ساعت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یدکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندگی مشترک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حجب و حیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سر بار بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرشتۀ صلح و آشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک واژۀ فرانسوی است به معنای street , road

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریزمزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغز کنگر فرنگی، مثل مغز کاهو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سبزی راکت که آروگولا هم گفته میشه. از سبزی راکت در تهیه سالاد و سوپ و پیتزا استفاده میشه و طعم تیزی داره. در فارسی شابانک یا کک کوج هم نامیده میشه و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

comfort zone منطقۀ امن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

انگار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فِرز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به هر ترتیبی شده. به هر مصیبتی که شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک بطری شراب باز کردم. در نوشیدنی را باز کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the way she closed off روشی که در پیش گرفته بود. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محفظه در آزمایش های پزشکی مثل اسکن ریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

pretended ساختگی، نمایشی، بدلی، اداگونه، اداطور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی از جایی بیرون زدن. مثلا گوشش از زیر موهاش بیرون زده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در پزشکی: کانولوشن مثلا cnn یا شبکه های عصبی کانولوشن دسته ای از شبکه های عصبی عمیق است که معمولاً برای تجزیه و تحلیل تصاویر بصریدر مغز استفاده می شو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اضطرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به فنا دادن چیزی مثلا احساس را به فنا دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گفته ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمام عیار، کاردرست مثلا رمان تمام عیارِ آنا کارنینا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا، به محض اینکه تا وارد اتاق شد. به محض وارد شدن به اتاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رییس کلانتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر به راه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت نظارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاندرام های سواره

پیشنهاد
١

. to beg or borrow something from someone ?Can I bum a cigarette off you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درشکۀ روباز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زوال اخلاقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به قولی The eponymous promise refers to a این وعده به قولی، اشاره دارد به . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

. the name is a sign نامدار باشد. نامدار باشی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانۀ بهداشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل انگلیسی آن Cinematheque است. سینماتک واژه ای است فرانسوی که معادل فارسی آن فیلم خانه می باشد. ماموریت آن حفظ و آرشیو آثار و ابزار مرتبط با سی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Maybe we’re just not compatible’ شاید ما بچه دار نمی شویم. به دو گیاه یا انسان یا دو موجود که پیوندپذیر یا آمیزش پذیر نیستند هم می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنی غذا هم هست. She had just had her birthday, and to celebrate, we ordered all kinds of delights تولدش نزدیک بود و برای آنکه جشن بگیریم انواع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ابرباکتری، باکتری های مرگبار مقاوم به دارو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدون وقت قبلی جایی رفتن مثلا دکتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساعت بدن، ریتم شبانه روزی بدن، ساعت بیولوژیک بدن، ساعت خواب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بار مالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مانا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سگ ولگرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش آهنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با فراغ بال، راحت و آسوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

emotionally با شور و هیجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زننده به معنی زننده یا چیزی که دل را می زند هم هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تملق آمیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a figure in formation dances, such as the lancers and Scottish reels, in which couples split up and move around in a circle in opposite directions, p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشوقتم. ( در تعارف )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فراک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

screw up her eyes چشم هایش را تنگ کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از حدقه درآمده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش نوشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گل انداختن گونه یا لپ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی تفاوت مثلا با لحنی بی تفاوت گفت. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تل سر بچگانه مثل تل خرگوشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سِر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لب و لوچۀ آویزان pucker of the lips

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

silk dress لباس حریر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کم نور مثل فضای کافه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوس آلود

پیشنهاد
٤

هستی گرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ناجور - ناجورترین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

خشک و رسمی مثلا، برخوردشان خشک و رسمی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به صفر رساندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شانه خالی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جاسوئیچی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی لطف و مهر، ملال انگیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خراش خورده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوسیس سوئدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمنا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف اضافه how nothing bromidic ever spilled from his lips چطور هیچ حرف اضافه ای از دهانش خارج نمی شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

واپس زدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

با کس دیگری بودن Do you think he’s already spoken for? تو فکر می کنی مَرده با یکی دیگه ست؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنا بخشی به کار عبارت �معنا در سرکار� به این موضوع اشاره دارد که شغل، به فرد تجربه ی معناداری را ارائه نماید، چیزی که برای او ارزش داشته باشد. این ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی دست کسی بلند شدن، پیش گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

لاس زدن

پیشنهاد
٢

داری اشتباه می زنی!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دلگرم شدن از چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خون گرمی ذاتی، خودخوش بودن برای حل مشکل دیگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شاخسار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی امان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to behave in a way intended to make people admire or support you خودنمایی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ته مانده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکه تکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خستگی ناپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

آهنگین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در مباحث نقد ادبی آمده است که شاعران مطالب را دراماتیزه یعنی نمایشی می کنند. به زبان ساده آن ها را قابل تجسّم و تصوّر می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مُمل در برابر مُخل قرار دارد. شرط ایجاز ادبی این است که مُخل نباشد و شرط اِطناب ادبی این است که مُمل نباشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پارک بازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنای easy این جا mellow هست. https://edumaxworld. com/skr/easy - wind - and - downy - flake - meaning

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گیاه یا علف هرس نشده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراس سبز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی از شما نظر نخواست stick/put in your oar

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

رنجیده خاطر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اتصال ترجیحی اتصال ترجیحی در علم شبکه، به گونه ای از فرایندها گفته می شود که در آن یک کمیت مانند ثروت یا اعتبار، بین افراد و اشیا به بر اساس اینکه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریشان احوالی، پریشان احوال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

احتمالگرا احتمال گرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

aggrieved hard - done - by person شخص آسیب دیده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

Nervous and agitated, as if pursued عصبی و آشفته. انگار دنبالش کرده باشند. . ex: He seemed rushed and hunted

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

شیوۀ صحیح نگارش فارسی این واژه ( پیشخان ) است. پیشخان هتل، پیشخان آشپزخانه، پیشخان مغازه پیشخوان با این سبک نوشتار به کسی اطلاق می شود که در مراسم رو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تاسف برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پاپیچ پاپیچ پشمی سیاهی تا زانو به دور پاهاش بسته شده بود. ( سمفونی مردگان - عباس معروفی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَسا ساختارگرایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

dote upon/on دلبسته شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عمد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضد آب شلوار ضد آب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

خوددار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرز - چابک - زرنگ - قبراق - زبر و زرنگ - دست و پادار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

پراکنده گویی آشفته و به هم ریخته شتابزده و نامنظم در هم بر هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دور کاو دور کاوها دور کاوی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تیغه کوه southeast spur تیغه ی جنوب غربی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Hit the road بزن به چاک!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بقاجو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

to start to want to travel or do something different هوس کاری را کردن. اشتیاق به انجام کار متفاوتی داشتن. رغبت به انجام کاری. میل شدید به انجام کاری ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست نخورده و بکر مثلا راه دست نخورده ای مملو از درختان جنگلی و گیاهان وحشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

a person who illegally follows and watches someone, especially a woman, over a period of time منبع: کمبریج دیکشنری بِپا از مصدر پاییدن کسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

be hung up on sth منبع: کمبریج دیکشنری خود را درگیر کسی یا چیزی کردن، به چیزی پایبند بودن، ذهن را به شدت درگیر چیزی کردن ​ to be extremely interested ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

to try to persuade or influence someone منبع: کمبریج دیکشنری I'm working on my father to get him to take me to the airport. مجاب کردن، تاثیر گذاشت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

در پزشکی منظور از attending همان attending physician است. یعنی زشک متخصصی که همیشه در بخش حضور دارد و بر کار مراقبت از بیماران نظارت می کند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

comfort food غذای خانگی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

grind out - ground out to say something in a rough, angry, or emotional way ‘You don’t love him, ’ he ground out. با حالتی خشن و خارج از نزاکت چیز ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

مشایعت کردن، بدرقه کردن، همراهی کردن برای خروج یا خداحافظی to go to the door of the building with someone who does not live or work there, when they ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

به کسی پریدن، تشر زدن، پرخاشگرانه چیزی گفتن، to act out violently in a fit of anger or frustration مثال: When she learned what he had done, she snap ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

utter به زبان آوردن she bit out a curse

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

هیجان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

چه بسا