تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسک نکردن در ماجرایی نقش کوچکی داشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

in some texts means: as a result

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را نشان دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با سهولت بیشتر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

شوق وافر نیاز مبرم میل شدید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

احترام برانگیز

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١١

گیج کننده گول زننده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دید بازتری پیدا کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرفتاری مشکلات عدیده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مخمصه هچل دردسر خنسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد مسئله ای حرف زدن و آن را روشن کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

چند فرهنگی - چند ملیتی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشتی پذیر آشتی جویانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فضای امنی ایجاد کردن همدلی کردن دل به دل کسی دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جلب نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوانه زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اصل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رهنمود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازتولید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

حتی برخی جاها معنی درک کردن هم میدهد مثلا : برای درک تجربه عشق باید عاشق شوید . . to experience a love experience you should fall in love

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چشیدن لمس کردن حس کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به دفعات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روبنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساکن شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افزودن ( با up ) کاستن ( با down ) ارتقا دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراگیر همه جانبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ملاحظه کار ملاحظه کارانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که راه و چاه کاری/ موضوعی/چیزی را بلد است ​a person who knows a lot about a particular subject is a resource person

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - از قلم انداختن، به حساب نیاوردن 2 - فرصت ( خوبی را از دست دادن ) /هدر دادن "فرهنگ لغت نشر نو"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کُنه کنه وجود چیزی یا کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

recoup get back to normal

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

to click with someone or something means to immediately like someone or something بلافاصله از کسی یا چیزی خوش آمدن بلافاصله چیزی یا کسی را دوست داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمایلات تمایلات شدید/قوی اشتیاق افراطی ولع حرص و طمع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

set the tone= to establish a quality, feeling, or attitude by a manner of speaking or writing ایجاد کیفیتی، احساسی یا نگرشی با شیوه صحبت کردن یا نوشت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چسبیدن به یک وضعیت یا موقعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

right off the bat از همان ابتدا از همان اول از اول کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واکنش غیر ارادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خلوت گزیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فکر و ذکر خود را معطوف امری کردن پرداختن به موضوعی انگشت روی موضوعی /امری گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آسیب زننده زیان بخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"making an effort" means that you are trying hard to achieve your goal whereas, "taking an effort" means the task you are carrying out is making you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تفاوتِ بین Emotions و Feelings امروز به مطلبی در اینترنت برخوردم شاید به شما هم کمک کند "من بارها از دو کلمه ی Emotions و Feelings به معنیِ "احساسات" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you allow someone else to cause you to get so angry you say or do things you later regret, or you succumb to pressure to do something against your ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

informal. : to continue doing something even though it is difficult or boring at She kept plugging away at her homework. ( google ) پشتکار بخرج دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( حسابی ) از خود مایه گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از هیچ تلاشی فروگذاری نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چالش آفرین چالش زا طاقت طلب طاقت فرسا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنج کشیدن چشیدن از سرگذراندن go through poverty go through difficulty

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

strengthen one's commitment to a particular strategy or course of action, typically one that is potentially risky.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

با خود به نتیجه رسیدن نتیجه گرفتن