harmful

/ˈhɑːrmfəl//ˈhɑːmfəl/

معنی: مضر، موذی، پرگزند
معانی دیگر: آسیب آور، زیان بخش، پرزیان، گزایان، آسیب ناک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: harmfully (adv.), harmfulness (n.)
• : تعریف: causing or likely to cause harm; damaging; dangerous.
مترادف: damaging, dangerous, deleterious, detrimental, hurtful, injurious
متضاد: beneficial, benign, benignant, good, harmless, noninjurious, therapeutic
مشابه: abusive, adverse, bad, baneful, destructive, evil, ill, inimical, insalubrious, malefic, noisome, noxious, pernicious, unfavorable

- The drug was taken off the market because of its very harmful side effects.
[ترجمه گوگل] این دارو به دلیل عوارض جانبی بسیار مضر از بازار خارج شد
[ترجمه ترگمان] این دارو به دلیل اثرات جانبی بسیار مضر آن از بازار خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the harmful effects of alcohol
اثرات زیانبخش الکل

2. cigaret smoking can be harmful to your health
سیگار ممکن است برای تندرستی شما زیان بخش باشد.

3. some canned foods contain harmful chemicals
برخی از خوراک های توی قوطی دارای مواد شیمیایی مضری هستند.

4. the use of certain drugs is harmful
استعمال برخی داروها زیان آور است.

5. It's important to protect your skin from the harmful effects of the sun.
[ترجمه گوگل]محافظت از پوست در برابر اثرات مضر نور خورشید بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]مهم است که از پوست خود در برابر اثرات مضر خورشید محافظت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rubbishy commercials and harmful programmes contribute to the rise in violence and crime in the street.
[ترجمه گوگل]تبلیغات مزخرف و برنامه های مضر به افزایش خشونت و جنایت در خیابان کمک می کند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات rubbishy و برنامه های مضر به افزایش خشونت و جنایت در خیابان کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The drug can be harmful if taken in excess.
[ترجمه گوگل]این دارو در صورت مصرف بیش از حد می تواند مضر باشد
[ترجمه ترگمان]اگر زیاده روی شود، این دارو می تواند مضر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We should stop factories from producing harmful gases.
[ترجمه گوگل]ما باید از تولید گازهای مضر کارخانه ها جلوگیری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید کارخانه ها را از تولید گازهای مضر متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is generally believed that smoking is harmful to health.
[ترجمه گوگل]عموماً اعتقاد بر این است که سیگار برای سلامتی مضر است
[ترجمه ترگمان]عموما معتقدند که سیگار کشیدن برای سلامتی مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Biodegradable packaging helps to limit the amount of harmful chemicals released into the atmosphere.
[ترجمه گوگل]بسته بندی زیست تخریب پذیر به محدود کردن میزان مواد شیمیایی مضر منتشر شده در جو کمک می کند
[ترجمه ترگمان]بسته بندی Biodegradable به محدود کردن مقدار مواد شیمیایی مضر موجود در جو کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is abundant evidence that cars have a harmful effect on the environment.
[ترجمه گوگل]شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد خودروها اثرات مضری بر محیط زیست دارند
[ترجمه ترگمان]شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اتومبیل تاثیر مضری بر محیط زیست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It believed the affair was potentially harmful to British aviation.
[ترجمه گوگل]بر این باور بود که این ماجرا به طور بالقوه برای هوانوردی بریتانیا مضر است
[ترجمه ترگمان]این امر بر این باور بود که این موضوع به طور بالقوه برای هوانوردی بریتانیا مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fruit juices can be harmful to children's teeth.
[ترجمه گوگل]آب میوه ها می توانند برای دندان های کودکان مضر باشند
[ترجمه ترگمان]اب میوه می تواند برای دندان های کودکان مضر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Polyunsaturated oils are essential for health. Excess is harmful, however.
[ترجمه گوگل]روغن های چند غیر اشباع برای سلامتی ضروری هستند اما افراط مضر است
[ترجمه ترگمان]روغن اسانس سنبل برای سلامتی ضروری است با این حال افراطی نیز مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

موذی (صفت)
mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

پرگزند (صفت)
harmful

انگلیسی به انگلیسی

• injurious, causing damage
something that is harmful has a bad effect on someone or something else.

پیشنهاد کاربران

harmful: مضر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : harm
✅️ اسم ( noun ) : harm / harmfulness / harmlessness
✅️ صفت ( adjective ) : harmful / harmless
✅️ قید ( adverb ) : harmfully / harmlessly
زیان مند. [ م َ ] ( ص مرکب ) مضر. مقابل سودمند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : دیگری ، بعد از وفات او، به خوابش دید. گفت خدای با تو چه کرد؟ گفت : رحمت کرد و عنایت نمود در حق من ولکن اشارت این قوم مرا عظیم
...
[مشاهده متن کامل]
زیان مند بود یعنی انگشت نمای بودم میان اهل دین . ( تذکرةالاولیاء عطار ) . رجوع به ماده ٔ بعد شود.

آسیب زننده
زیان بخش
مضر ، آسیب آور
آسیب زا
Preposition is:to
مضر یا زیان یا آسیب آور یا مخرب The soda pop is harmful نوشابه مضر است
Harmful
مضر
مضر ، زیان آور ، پر زیان
Food must be heated to a high temperature to kill harmful bacteria.
غذا باید به منظور کشتن باکتری های مضر تا دمای بالا گرم شود. ♨️♨️♨️♨️
مضر
مضر ، آسیب آور
Hurtful , dangerous
What is it makes mobile phones potentially harmful ?
؛ چه چیزی تلفن های همراه را در آینده بسیار زیان آور می کند ؟
مضر، زیان آور
مضر، مخرب
زیان بار
مضر_خطر آفرین
آسیب رسان
خطر آفرین
خطر ساز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس