پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)

بازدید
٥,٩٤١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

idea, abstraction, conception, conceptualization, hypothesis, image, notion, theory, view

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

shelter, asylum, cover, covert, harborage, haven, port, refuge, retreat, sanctuary, inlet, arm, bay, bight, cove, creek, firth, gulf, loch, lough, an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

shelter, asylum, cover, covert, harborage, haven, port, refuge, retreat, sanctuary, inlet, arm, bay, bight, cove, creek, firth, gulf, loch, lough, an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوع، دسته بندی کردن جور کردن، دسته کردن، طبقه بندی کردن، قسم، نوع، گونه، طور، طبقه، رقم، جور کردن، سوا کردن، دسته دسته کردن، جور درآمدن، پیوستن، دمسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدمه زدن. آزار، اذیت، زیان، ضرر، خسارت، آسیب رساندن، گزند، قانون فقه: اذیت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

معاوضه کردن معاوضه و مبادله پول، تهاتر، تعویض، تبدیل ارز، مبادله پول، معاوضه، تبادل، رد و بدل ارز، اسعار، جای معاملات ارزی و سهامی، بورس، صرافخانه، ص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بطور آشکار. بطور واضح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

وضعیت. موقعیت، وضع، عارضه، حالت، وضعیت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن، شایسته کردن، کامپیوتر: وضعیت، قانون فقه: شرط مهم در قرارداد، مشروط کردن، روانشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حامی. حافظ، نگهدار، پشتیبان، ولی نعمت، مشتری، کامپیوتر: مشتری یا ارباب رجوع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نزدیک؛ در همین نزدیکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مشتق شدن. استنتاج کردن، نتیجه گرفتن، ناشی شدن از، منتج کردن، مشتق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اجازه دادن. رخصت دادن، ستودن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، پذیرفتن، اعطاء کردن، علوم مهندسی: تصویب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قیام، نهضت، جنبش، شورش کردن، شورش یا طغیان کردن، اظهار تنفر کردن، طغیان، شورش، بهم خوردگی، انقلاب، شوریدن، قانون فقه: شورش کردن، روانشناسی: شورش، علو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درخواست کردن، اعمال کردن. صدق کردن، به کار بردن، استعمال کردن، اجرا کردن، متصل کردن، بهم بستن، درخواست دادن، شامل شدن، قابل اجرا بودن، قانون فقه: درخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زحمت دادن. دردسر دادن، مخل آسایش شدن، نگران شدن، جوش زدن و خودخوری کردن، رنجش، پریشانی، مایه زحمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوعی اندود پلاستیکی لوله ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

گستاخ، جسور. خشن، زمخت، ناهموار، خام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اشتباه. مخالف اخلاق یا قانون، ناحق، خطا، اشتباه، تقصیر و جرم غلط، ناصحیح، غیر منصفانه رفتار کردن، بی احترامی کردن به، سهو، قانون فقه: اشتباه، علوم نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

واگذاشتن، نشست کردن، فرو نشستن، فروکش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آنالیز، تحلیل و بررسی آنالیز ریاضی، تشریح، فراکافت، بازکافت، موشکافی، تفکیک، جداگری، فرگشایی، کاوش، استقراء، شی تجزیه شده، کتاب یا موضوع تجزیه و تحلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سان، دفیله رفتن، معبر باریک راه، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، گردنه، رژه رفتن، گذرگاه، قانون فقه: بی عفت کردن، علوم نظامی: مانع طبیعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حق چاپ و نشر. حق تالیف و تصنیف، حق تالیف، حق چاپ ( انحصاری ) ، حق طبع و نشر، علوم مهندسی: حق چاپ و تقلید، قانون فقه: حق طبع، حق چاپ و انتشار انحصاری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرمنده. شرمسار. معذب. شرمگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اغوا، وسوسه، فریب، ازمایش، امتحان، روانشناسی: وسوسه enticement, allurement, inducement, lure, pull, seduction, tantalization

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پایدار، باودام، پایا، دیرپای، عمران: بادوام long - lasting, dependable, enduring, hard - wearing, persistent, reliable, resistant, strong, sturdy, to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گسستگی ترد و شکننده. از هم گسیختگی ترد و شکننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

آوار. خاک و شن، قلوه سنگ، خرده، باقی مانده، آثار مخروبه، آشغال روی هم ریخته، معماری: واریزه، زیست شناسی: مانده طبیعی، علوم نظامی: خار و خاشاک ( و ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ذرات باقیمانده. لاشه باقیمانده The vultures ate the debris particle's of pig لاشخورها ( کرکس ها ) لاشه باقیمانده خوک را خوردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

arrange, classify, coordinate, group, marshal, put together, run, set up, systematize, take care of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

discover, come across, encounter, hit upon, locate, meet, recognize, spot, uncover - perceive, detect, discover, learn, note, notice, observe, reali ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

things, belongings, effects, equipment, gear, kit, objects, paraphernalia, possessions, tackle - substance, essence, matter - material, cloth, fabri ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Boil down :: To be handed down or passed along, descend from parent to child; pass from older generation to younger ones.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

lowest part, base, bed, depths, floor, foot, foundation - underside, lower side, sole, underneath. buttocks, backside, behind ( informal ) , posterio ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

difference, comparison, disparity, dissimilarity, distinction, divergence, foil, opposition

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

essence, crux, drift, gist, heart, import, meaning, nub, pith, question, subject, thrust - aim, end, goal, intent, intention, motive, object, object ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

pull out, draw, pluck out, pull, remove, take out, uproot, withdraw - derive, draw, elicit, glean, obtain - passage, citation, clipping, cutting, e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

annexe, addition, appendage, appendix, supplement - lengthening, broadening, development, enlargement, expansion, increase, spread, widening توسعه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تجرد، پریشان حواسی، اختلاس، دزدی، ربایش، بیخبری از کیفیات واقعی و ظاهری، براهنگ، انتزاع، چکیدگی، روانشناسی: تجرید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایه کناری پل، کرانپایه، پایه کناری، تکیه گاه، نیمپایه، کنار، طرف، مرز، حد، ( در پل سازی ) نیم پایه، پایه جناحی، پشت بند دیوار، بست دیوار، نزدیکی، مج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توهین به مقدسات، سرقت اشیاء مقدسه، تجاوز بمقدسات، قانون فقه: سرقت از اماکن مقدسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ژرف، گردابی، ناپیمودنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

penetrate, filter through, insinuate oneself, make inroads ( into ) , percolate, permeate, pervade, sneak in ( informal )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نفوذ کردن در منطقه، تراوش کردن، نشر کردن، گذاشتن، در خطوط دشمن نفوذ کردن، علوم نظامی: نفوذ به منطقه از سوراخهای صافی گذراندن، صاف کردن، با تراوش گذرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شبنم دار، ژاله دار، ترکرده، مرطوب، تازه wet with drops of dew

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دم کرده، ریزش، ریختن، پاشیدن، القاء، تزریق، الهام اینفیوژن، تزریق پیوسته محلولی به بدن، مانند رگ یا به درون رحم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سوراخ دار، رخنه دار، نشست کننده، چکه کن، علوم مهندسی: نامتراکم، معماری: ابگذار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فشار محوری، بار محوری، فشار دادن به اسکیت برای سر خوردن راست کردن بازو ( شمشیربازی ) ، رانش، حمله کردن، حمله، ضربت، فرو کردن، انداختن، پرتاب کردن، چپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وصل کردن، ضمیمه کردن مونتاژ کردن، ثابت کردن، توقیف کردن، زیر امر قرار دادن، مامور کردن، بستن، پیوستن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، الصاق کردن، نس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خام. ناپخته. بی پروا. بی دقت. زمخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آنتی اکسیدان یا ضد اکسنده ماده ای در غذاهاست که با خوردن آنها بدن تمیز شده و در مقابل سرطانها مقاوم میشود