پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)

بازدید
٥,٩٥٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کیج های ستون فقرات که در اعمال اسپاین ( ستون فقرات ) بجای غضروف های بین مهره ای از بین رفته استفاده میکنند. این اعمال غالبا با ۴ پیچ ۶ یا ۸ پیچ در کم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کیج های گردنی متخلخل این نوع کیج ها را در گردن بجای غضروفهای از بین رفته میگذارند. در گردن هفت مهره C1_ C7 وجود دارد که غالبا مهره های C4. C5. C6 درگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خشک کننده. خشک شونده. خشک نمودن. خشک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خرید کردن؛ فروشگاه دکان، کارگاه، تعمیرگاه، فروشگاه، خرید کردن، مغازه گردی کردن، دکه، علوم مهندسی: کارخانه، قانون فقه: خرید کردن، بازرگانی: فروشگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفیدگری. پرداخت. رنگ بری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قلمه، شمشال، چوب هیزم، مسکن عده ها، اسکان عده ها، محل و شغل سازمانی، پذیرفتن یا نام نویسی در هتل، اسکان دادن، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، ورقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعلیق آویزان کردن، معلق کردن، تعلیق، دستگاه تعلیق، توقف، وقفه، تعطیل، ایست، بی تکلیفی، آویزان، آویزانی، آویزش، علوم مهندسی: آویزش، عمران: آویز، معمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هرچیزی بشکل مکعب، بشکل مکعب دراوردن، بقوه سه رسیدن، توان سوم، معماری: مکعب، شیمی: مکعب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شکوفه کردن. شکوفه دادن. رشد انفجاری و در معماری به معنای شمشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کامپیوتر: یک فرایند ارتباطات که تعیین می کند کدام گروه از بیتها تشکیل یک کاراکتر را می دهد و کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش می دهد، معماری: قاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تجسم یا زندگی تازه دادن، حلول کردن، تجلی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوبه، کرجی، با قایق حمل کردن، سرزده وارد شدن، بازرگانی: قایق، لنج، ورزش: تخته بزرگ موج سواری، علوم نظامی: تراده شناور، علوم دریایی: syn : dumb lighter

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشهور، معروف بلند آوازه، نامی، عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قیمت، ارزش مقدار ( در ریاضیات ) ، بها، ارج، مقدار، قیمت کردن، قدردانی کردن، گرامی داشتن، علوم مهندسی: مقدار، کامپیوتر: مقدار، معماری: مقدار، قانون فق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سراسیمه کردن، گیج کردن، گرم شدن کله ( در اثر مشروب ) ، دست پاچه کردن، عصبانی کردن، اشفتن، مضطرب کردن، سراسیمگی، دست پاچگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به زور چپاول کردن، چپاول، تاراج، یغما، غنیمت، غارت کردن، چاپیدن، قانون فقه: تاراج کردن یا به تاراج بردن، علوم نظامی: به غنیمت گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

راندمان. کارآیی، بازده، ضریب انتفاع، درجه تاثیر، اثر بخشی، کارایی وسیله یا نفر شایستگی، قابلیت، کارامدی، کفایت، عرضه، میزان لیاقت، تولید، کارایی، فعا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیگر. جز این

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب، نیاکان . پیشینیان . نسب، روانشناسی: تبار، سویه، سطر بندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آرزو کردن خواستن، میل داشتن، آرزو داشتن، آرزو، خواهش، خواسته، مراد، حاجت، کام، خواست، دلخواه، روانشناسی: میل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اندیشه، فکر، عقیده، نظر گمان، افکار، خیال، قصد، مطلب، چیز فکری، استدلال، تفکر، قانون فقه: قصد، روانشناسی: فکر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دردناک، مجروح جراحت، جای زخم، دلریش کننده، سخت، دشوار، مبرم، خشن، ریشناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

انباری. سیلو. پناهگاه . کارخانه سرپوشیده، انداختن، افشاندن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست انداختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، کپر، آلونک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کمک هزینه، پول تو جیبی. اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تسلیم شدن پس دادن، بازدهی، ثمر دادن، واگذار کردن، ارزانی داشتن، بازده، محصول، حاصل، تسلیم کردن یا شدن، بار، قیمت بازار، بازده انفجار، قدرت انفجار گلو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بغرنج. پیچیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تراکمی، تجمعی، انباشته، یکجا، جمع شونده، روانشناسی: تراکمی، بازرگانی: متراکم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بطور کامل و دقیق، کاملا، سراسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکسان، همسان برابر، همانند، همان، مساوی، علوم مهندسی: کاملا برابر، روانشناسی: همانند، بازرگانی: یکسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شفاف روشن، شفاف ( کاغذ شفاف ) ، پشت نما، نور گذران، فرانما، علوم مهندسی: ترانسپارنت، کامپیوتر: ناپیدا، عمران: شفاف، معماری: سو گذران، علوم هوایی: شفا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط، روانشناسی: شنگولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مانند، قابل مقایسه، قابل قیاس، مشابه، متشابه، روانشناسی: شبیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رایج، شایع، متداول، فائق، مرسوم، برتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی نهایت بی اندازه، گزاف، بی کران، پهناور، وسیع، کلان، بسیار خوب، ممتاز، عالی، عمران: وسیع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

بطور معمول، معمولا، به طور نمونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درستش precipitate به معانی زیر میباشد: رسوب کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، تسریع کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، غیر محل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

برگشتن عودت دادن، پس فرستادن، عملکرد، اعاده بازگشت، عودت، گزارش دادن، گزارش رسمی، بازده، درآمد، بازگشت، برگشت، برگرداندن، مراجعت کردن، رجعت، اعاده، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گروه، پیرو، طرفدار، همکار. همگروه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرخش، دوران، گردش به دور، حرکت وضعی، چرخه، گرداندن، تعویض، علوم مهندسی: روتاسیون، کامپیوتر: چرخش، معماری: گردش، شیمی: چرخش، روانشناسی: چرخش، نجوم: حر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بجز، مگر، به استثنای جز، غیر از، سوای، مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژن. آلت تناسلی زنان. مهبل، نیام، غلاف، مهبلی، قانون فقه: قبل، کانال تولد نوزاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیره شدن خیره نگاه کردن، چشم دوختن، زل زل نگاه کردن، با دقت نگاه کردن، نگاه خیره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چند کاره. چند منظوره . فراگیرنده، دارای استعداد و ذوق، روان، سلیس، گردان، متحرک، متنوع و مختلط، چندسو گرد، تطبیق پذیر، همه کاره، علوم مهندسی: چند بعدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تراشیدن، افتاده های اهن، اسقاط اهن، ضایعات، خرده، تکه، پاره، قراضه، دورانداختن، عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده، ته مانده، ماشین الات او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیبت نبودن، حالت غیاب، فقدان، قانون فقه: غیبت، روانشناسی: غیاب. عدم حضور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

وقفه فاصله تاکتیکی، فاصله، مدت، فرجه، ایست، خلال، علوم مهندسی: فاصله، عمران: فاصله زمانی، قانون فقه: وقفه، روانشناسی: فاصله، ورزش: دوی تمرینی آرام، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تپش. لرزه. لرزش. ارتعاش. تکانه. تکان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گندمه، ککمک، کنجدک