پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)

بازدید
٥,٩٥٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

معوق، از موعد گذشته، منقضی شدن، دیر امده، موعد رسیده، سر رسیده، قانون فقه: منقضی، بازرگانی: منقضی، گذشتن موعد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تا اندازه ای، تا یک اندازه، اندکی. ناقص.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Paralyse. Paralyze : فلج کردن، زمین گیر کردن، خنثی کردن، سست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اطمینان، یقین قطع، امر مسلم، قانون فقه: یقین، روانشناسی: یقین، بازرگانی: قطعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرتاسری. سراسری. در کل کشور. در همه جای کشور. در سرتاسر یا سراسر کشور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

یخچال. یخدان. سردخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صدای تنور، صدای زیر مردانه مفاد، نیت، رویه، تمایل، قانون فقه: رونوشت حکم یا دستور دادگاه، بازرگانی: مفاد، بازاری که در آن معامله برای آینده صورت می گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعتبار صحت اعتبار، نفوذ، تایید، تصدیق، تنفیذ، درستی، صحت، قانون فقه: صحت، سندیت، روانشناسی: اعتبار، زیست شناسی: صحت، بازرگانی: سندیت، صحت، علوم نظامی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عمدتا. اساسا. بیشتر. اکثرا. در اصل. بطور کلی. کلا. بطور عمده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرسایش رفتگی، فرسودگی، خوردگی، سایش، فساد تدریجی، تحلیل، ساییدگی، علوم مهندسی: تحلیل تدریجی، عمران: فرسایش، معماری: فرسایش، شیمی: فرسایش، زیست شناسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بسیار. فراوان. وافر. سرشار. زیاد. خیلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سازمان دادن تشکیل دادن، آرایش دادن، مرتب کردن، تشکیلات دادن، درست کردن، سر و صورت دادن، متشکل کردن، قانون فقه: تشکیل دادن، بازرگانی: بازار سازمان یاف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دولاشدن، خم شدن، سرفرود اوردن، خمیدگی، تمکین، خشوع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

متناوبا عوض کردن راه کار فرعی، تعویض، یک درمیان آمدن، متناوب کردن، متناوب بودن، به نوبت انجام دادن، متبادل، عوض و بدل، ورزش: ذخیره، علوم نظامی: یدکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Factor در معانی مفرد به شرح ذیل است : عامل . کارگزار، سازه، عامل ضرب، وکیل، عامل ( عوامل ) ، حق العمل کار، نماینده، فاعل، سازنده، فاکتور، عامل مشترک، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بخش، رکن، عامل عامل اصلی، جزء، المان، عنصر عملیاتی، رکن، سازه برقی، عنصر ( شیمیایی ) ، جسم بسیط، جوهر فرد، عنصر، اساس، اصل، محیط طبیعی، اخشیج، عامل، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاهد. شهادت دادن، گواهی دادن، گواهی، شاهد، مدرک، دیدن، گواه بودن بر، قانون فقه: گواه آوردن، روانشناسی: شاهد، بازرگانی: شاهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدرک، اثبات بینه، شاهد، دلیل، گواه، ملاک، گواهی، شهادت دادن، ثابت کردن، قانون فقه: دلیل، با گواهی ثابت کردن، روانشناسی: شواهد، بازرگانی: دلیل، سند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شورا؛ سازمان خدمات شهری هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه. نهاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارزش، شایستگی. سزاواری، لیاقت، شایسته بودن، استحقاق داشتن، استحقاق، روانشناسی: مزیت. برتری. رجحان. مستحق بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

آشکارا، بطور واضح بطور آشکار یا معلوم، بدیهی است که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دسته، گروه نوع، قلم، جنس، طبقه اجناس، طبقه افراد، اقلام آماد، دسته، زمره، طبقه، مقوله منطقی، رده، معماری: طبقه، قانون فقه: مقوله، روانشناسی: طبقه، زی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تورم رکود، تورم رکود، بازرگانی: تورم همراه با رکود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفاه کمک، توجه کردن، رعایت کردن، خدمات اجتماعی، آسایش، رفاه، سعادت، خیریه، شادکامی، قانون فقه: کمکهای اجتماعی، روانشناسی: رفاه، بازرگانی: رفاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حکم رای هیات منصفه، فتوی، نظر، قضاوت، قانون فقه: رای هیات منصفه، تصمیم هیات منصفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چشم انداز. رویکرد دور نما، منظره، چشم داشت، نظریه، روانشناسی: نظرگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سردفتر اسناد رسمی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

استراتژی، تدبیر راهبرد، خط مشی، فن اداره جنگ، فن فرماندهی، فن جنگ، فنون سوق الجیشی، حیله، رزم آرایی، استراتژی، فن تدابیر جنگی، فن لشکر کشی، قانون فقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

راهپیمایی، رژه سان و رژه، سان رفتن، سان، نمایش با شکوه، جلوه، نمایش، خودنمایی، جولان، میدان رژه، تظاهرات، عملیات دسته جمعی، اجتماع مردم، رژه رفتن، خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قاعده، قانون سلطه، نظامات حکمرانی یا حکومت کردن، قاعده، دستور، بربست، قانون، فرمانروایی، حکومت کردن، اداره کردن، حکم کردن، گونیا، خط کش، علوم مهندسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیزی را در یک مکان ساختن، بنا کردن جای چیزی را تعیین کردن، در جای ویژه ای قرار دادن، مشخص کردن جا دادن، تعیین محل کردن، جای چیزی را معین کردن، تعیین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وفادار. ثابت قدم. بی منفذ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شهرت، اعتبار آبرو، خوشنامی، اشتهار، آوازه، قانون فقه: عرض، روانشناسی: شهرت، بازرگانی: معروفیت، شهرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در پزشکی : مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریها ومواد فاسد بخون، گندیدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیباچه نگار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تند ومغشوش سخن گفتن، باخشم سخن گفتن، تف پراندن، باخشم اداکردن، بیرون انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سوت. صفیر. سوت زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سیل آسا. خصوصا بارانهای سیل آسا سهمگین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

هیجان انگیز مهیج، محرک، افروزنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علوفه، تلاش وجستجو برای علیق، غارت کردن، پی علف گشتن، کاوش کردن، علوم نظامی: علوفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ارامش، اسودگی، اسایش خاطر، راحت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فاقد صلاحیت فاقد شرایط لازم، بی حد و حصر، نامحدود، کامل، قانون فقه: فاقد شرایط لازم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرسایش انرژی موج، افت قدرت امواج ( رادار ) ، کاهش، میرایی، تضعیف، علوم مهندسی: تضعیف، کامپیوتر: تضعیف، الکترونیک: تخفیف، روانشناسی: تضعیف، زیست شناسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رودپیچ، مئاندر، دور، گردش، راه پر پیچ وخم، پیچ وخم داشتن، مسیر پیچیده ای را طی کردن، چماب، علوم مهندسی: پیچ و خم، عمران: قسمت پیچ و خم دار رودخانه، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاهش موالید. کاهش زاد و ولد. کاهش فرزندآوری و تربیت نسل آینده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درماشین ) پس زنی، پس زدن، عکس العمل سیاسی، واکنش شدید، ورزش: پیچ خوردن نخ ماهیگیری، علوم هوایی: خلاصی در اثر اتصال شل و یا سائیدگی قطعات در هر مکانیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ادم بد شانس، ادم که بدشانسی میاورد، شانس نیاوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترک برداشتن ترک خوردن، شکستگی، پریدگی، رخنه، ترک، ضربت، ترق تروق، ترکانیدن، ( شلاق ) را بصدا درآوردن، تولید صدای ناگهانی و بلند کردن، شکاف برداشتن عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

see, detect, discern, discover, note, notice, perceive, spot, witness - watch, check, keep an eye on ( informal ) , keep track of, look at, monitor, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

portion, allocation, amount, grant, lot, quota, ration, share, stint - concession, deduction, discount, rebate, reduction