پیشنهادهای دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)
قالب بندی کردن، الگو و شابلون زدن
تکان دادن یا خوردن، تکان دادن، دست انداز داشتن، تکان خوردن، تکان، تلق تلق، ضربت، یکه، علوم مهندسی: ضربه
تخته سنگ، صخره تکان دادن، جنبیدن، تکان نوسانی دادن، جنباندن، نوسان کردن، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، صخره، جنبش، تکان، علوم مهندسی: خاره، عمران: سنگ، ...
جهش کردن، کندن، برداشتن، پرواز کردن هواپیما، بردن، کم کردن، سرکشیدن، ادای کسی را درآوردن، بازرگانی: خیز، یکی از مراحل توسعه اقتصادی در نظریه روستو، و ...
دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه، قسمت، شعبه، شاخه های لنگر، قدرت پرتاب توپ، چاشنی کشیدن، آماده انفجار کردن، رسته ( رزمی و پشتیبانی رزمی ) ، جنگ ا ...
مزه؛ مزه کردن، مزه دادن چشیدن، لب زدن، طعم، چشاپی، ذوق، سلیقه، روانشناسی: سلیقه، بازرگانی: ذوق
شجاع دلاور، تهم، دلیر، عالی، با دلیری و رشادت با امری مواجه شدن، آراستن، بالیدن، علوم نظامی: به مبارزه طلبیدن
باد ورزیدن، دمیدن جوشیدن، دمیدن هوا، وزش، نواختن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن، هدر دادن موقعیت، پرتاب محکم توپ، ناتوانی در انداختن تما ...
دلگرم کردن، تشویق کردن ترغیب کردن، دلگرم کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، قانون فقه: ترغیب کردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن
اسیر کردن ربودن، ضبط کردن، کشتن، غنیمت گرفتن، گرفتار کردن، تصرف کردن، دستگیر کردن، دستگیری، تسخیر، گرفتن، علوم مهندسی: تصرف کردن، ربایش، ورزش: زدن، ع ...
سعی کردن کوشیدن، کوشش کردن، جهد کردن، نزاع کردن، تلاش کردن، تقلا کردن
نشان دادن نمودن، ابراز کردن، فهماندن، نشان، ارائه، نمایش، جلوه، اثبات
مذاکره کننده، چانه زن، معامله گر، طرف معامله، انتقال دهنده mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator
رها کردن ترک گفتن، واگذار کردن، تسلیم شدن، رهاکردن، تبعید کردن، واگذاری، رهاسازی، بی خیالی، ول کردن، بی خیال شدن، ترک کردن،
کلیپ، ویدیوی کوتاه گیره کاغذ، گیره یا پنس، بست، برش، موزنی، پشم چینی، کوتاه کردن، شانه فشنگ، چیدن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، مفصل کابل، ترمینال باطری، س ...
فعال کرده، به فعالیت واداشته تحریک کرده، تهییج کرده، انگیخته، ترغیب کرده، واداشته،
حمله با سر دادن شمشیر روی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی، سر خوردن، خرامش، سریدن، اسان رفتن، نرم رفتن، سبک پریدن، پرواز کردن بدون نیروی موتور، ...
تهذیب اخلاق، تعلیم، تقدیس، درس عبرت،
مهرامیز، بامروت، رحیم، مهربان، باشفقت، تهذیبی، روانشناسی: انسانی
تلفظ کردن صادر کردن، حکم دادن، فتوی دادن، رسما بیان کردن، ادا کردن، اظهار عقیده کردن
چاپلوسانه فروتنی کردن، انقباض غیر ارادی ماهیچه، پاچه خواری، قوربون صدقه رفتن،
پیش فرض قضیه ثابت یا اثبات شده، بنیاد و اساس بحث، فرض قبلی، فرضیه مقدم، فرض منطقی کردن
حرکت کردن، انتقال دادن؛ کپی کردن اطلاعات به جای دیگر تغییر دادن، تکان خوردن، پیش رفتن، اسباب کشی کردن، تکان، حرکت فریبنده، جنبیدن، تکان دادن، حرکت دا ...
mumble, mutter, whisper - grumble, complain, moan سخن نرم، شکایت، زمزمه کردن، غرولند کردن، ور ور کردن، غر زدن، نق زدن، زر زدن
شهوت انگیز، عشقی، عاشقانه، عشق امیز، عشق انگیز erotic, amative, amorous, aphrodisiac
دوست داشتنی شایان ستایش، قابل پرستش، پرستیدنی، زیبا، دلربا، جذاب، گیرا، عزیز
غیرمنتظره، گستاخانه تند، پرتگاه دار، سراشیبی، ناگهان، ناگهانی، بی خبر، درشت، جداکردن
اموزش، معرفت، دانش، مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد، فرهنگ نژادی، افسانه هاوروایات قومی، فاصله بین چشم ومنقار ( یا دماغ ) حیوانات
اسب در شطرنج، قهرمان، شوالیه، نجیب زاده، بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن، علوم نظامی: سوارکار
بافتن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، گره زدن، بستن
زانو زدن به نشانه احترام یا ضعف به حالت دستوری هم معنی میدهد: زانو بزن. . .
نات، گره دریایی ( برابر با 0 183متر ) ، برکمدگی، دژپیه، غده، چیز سفت یا غلنبه، مشکل، عقده، واحد سرعت دریایی معادل 076 /10 6فوت در ساعت، گره زدن، بهم ...
کراوات دستمال گردن، بستن، گره زدن، متصل کردن، مهار کردن، مهار، ملزم کردن، مساوی، کش، بند پارچه ای جلیقه نجات، اتحاد، بند، قید، الزام، علاقه، رابطه، ب ...
سینه صندوق، یخدان، جعبه، تابوت، خزانه داری، قفسه سینه، علوم نظامی: صندوق
انگشت پا انگشت پای مهره داران، جای پا، با انگشت پا زدن یا راه رفتن، عمران: قسمتی از پی دیواره حائل که روی آن خاک ریزی میشود، ورزش: گوشه انتهایی قنداق ...
دست دسته، عقربه، دستخط، خط، شرکت، دخالت، طرف، پهلو، پیمان، امضا، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، یک وجب، نفر، یاری دادن، قانون فقه: دستخط، ورزش: ...
بریدن بریدن، گسیختن، گسستن، چیدن، زدن، پاره کردن، قطع کردن، کم کردن، تراش دادن ( الماس وغیره ) ، کات، خاکبرداری، عبور کردن، گذاشتن، برش، چاک، شکاف، م ...
بازو دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه، قسمت، شعبه، شاخه های لنگر، قدرت پرتاب توپ، چاشنی کشیدن، آماده انفجار کردن، رسته ( رزمی و پشتیبانی رزمی ) ، ...
مهم بودن، اهمیت داشتن قالب، کالا، ماده، جسم، ذات، ماهیت، جوهر، موضوع، امر، مطلب، مهم، با اهمیت، علوم مهندسی: کالا، قانون فقه: قضیه، شیمی: ماده، علوم ...
پر با پر پوشاندن، با پر آراستن، بال دادن، ورزش: آهسته زدن گوی، علوم دریایی: نیم چرخ دادن ( پارو ) ، زبانه
چطور، چرا، دلیلش چیه، چطورشده used to ask someone why or how something happened
نوبت دور زدن، پیچ مسیر، تاباندن، پیچ، چرخش، گردش ( بدور محور یا مرکز ) ، ماشین تراش، پیچ خوردگی، قرقره، استعداد، میل، تمایل، تغییر جهت، تا زدن، برگرد ...
چلاق، شل، افلیج، لنگ شدن، عاجز شدن
درود و هزاران درود به هزار رود یک قسمت از طارم زیبا، هندوستان ایران، ♥️🌹من هم با افتخار بنارودی هستم
I am fed up from him من از دستش ذله شدم، از دست اون جون به لب شدم از دست اون کلافه ام
آرام و ریلکس قدم زدن قدم زنی، گردش، پرسه زنی، قدم زدن