پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)

بازدید
٥,٩٦٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قالب بندی کردن، الگو و شابلون زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تکان دادن یا خوردن، تکان دادن، دست انداز داشتن، تکان خوردن، تکان، تلق تلق، ضربت، یکه، علوم مهندسی: ضربه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخته سنگ، صخره تکان دادن، جنبیدن، تکان نوسانی دادن، جنباندن، نوسان کردن، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، صخره، جنبش، تکان، علوم مهندسی: خاره، عمران: سنگ، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جهش کردن، کندن، برداشتن، پرواز کردن هواپیما، بردن، کم کردن، سرکشیدن، ادای کسی را درآوردن، بازرگانی: خیز، یکی از مراحل توسعه اقتصادی در نظریه روستو، و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه، قسمت، شعبه، شاخه های لنگر، قدرت پرتاب توپ، چاشنی کشیدن، آماده انفجار کردن، رسته ( رزمی و پشتیبانی رزمی ) ، جنگ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مزه؛ مزه کردن، مزه دادن چشیدن، لب زدن، طعم، چشاپی، ذوق، سلیقه، روانشناسی: سلیقه، بازرگانی: ذوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شجاع دلاور، تهم، دلیر، عالی، با دلیری و رشادت با امری مواجه شدن، آراستن، بالیدن، علوم نظامی: به مبارزه طلبیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

باد ورزیدن، دمیدن جوشیدن، دمیدن هوا، وزش، نواختن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن، هدر دادن موقعیت، پرتاب محکم توپ، ناتوانی در انداختن تما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دلگرم کردن، تشویق کردن ترغیب کردن، دلگرم کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، قانون فقه: ترغیب کردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اسیر کردن ربودن، ضبط کردن، کشتن، غنیمت گرفتن، گرفتار کردن، تصرف کردن، دستگیر کردن، دستگیری، تسخیر، گرفتن، علوم مهندسی: تصرف کردن، ربایش، ورزش: زدن، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سعی کردن کوشیدن، کوشش کردن، جهد کردن، نزاع کردن، تلاش کردن، تقلا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نشان دادن نمودن، ابراز کردن، فهماندن، نشان، ارائه، نمایش، جلوه، اثبات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مذاکره کننده، چانه زن، معامله گر، طرف معامله، انتقال دهنده mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رها کردن ترک گفتن، واگذار کردن، تسلیم شدن، رهاکردن، تبعید کردن، واگذاری، رهاسازی، بی خیالی، ول کردن، بی خیال شدن، ترک کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کلیپ، ویدیوی کوتاه گیره کاغذ، گیره یا پنس، بست، برش، موزنی، پشم چینی، کوتاه کردن، شانه فشنگ، چیدن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، مفصل کابل، ترمینال باطری، س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعال کرده، به فعالیت واداشته تحریک کرده، تهییج کرده، انگیخته، ترغیب کرده، واداشته،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حمله با سر دادن شمشیر روی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی، سر خوردن، خرامش، سریدن، اسان رفتن، نرم رفتن، سبک پریدن، پرواز کردن بدون نیروی موتور، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تهذیب اخلاق، تعلیم، تقدیس، درس عبرت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهرامیز، بامروت، رحیم، مهربان، باشفقت، تهذیبی، روانشناسی: انسانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلفظ کردن صادر کردن، حکم دادن، فتوی دادن، رسما بیان کردن، ادا کردن، اظهار عقیده کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چاپلوسانه فروتنی کردن، انقباض غیر ارادی ماهیچه، پاچه خواری، قوربون صدقه رفتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیش فرض قضیه ثابت یا اثبات شده، بنیاد و اساس بحث، فرض قبلی، فرضیه مقدم، فرض منطقی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حرکت کردن، انتقال دادن؛ کپی کردن اطلاعات به جای دیگر تغییر دادن، تکان خوردن، پیش رفتن، اسباب کشی کردن، تکان، حرکت فریبنده، جنبیدن، تکان دادن، حرکت دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

mumble, mutter, whisper - grumble, complain, moan سخن نرم، شکایت، زمزمه کردن، غرولند کردن، ور ور کردن، غر زدن، نق زدن، زر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شهوت انگیز، عشقی، عاشقانه، عشق امیز، عشق انگیز erotic, amative, amorous, aphrodisiac

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوست داشتنی شایان ستایش، قابل پرستش، پرستیدنی، زیبا، دلربا، جذاب، گیرا، عزیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیرمنتظره، گستاخانه تند، پرتگاه دار، سراشیبی، ناگهان، ناگهانی، بی خبر، درشت، جداکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اموزش، معرفت، دانش، مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد، فرهنگ نژادی، افسانه هاوروایات قومی، فاصله بین چشم ومنقار ( یا دماغ ) حیوانات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

اسب در شطرنج، قهرمان، شوالیه، نجیب زاده، بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن، علوم نظامی: سوارکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بافتن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، گره زدن، بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

زانو زدن به نشانه احترام یا ضعف به حالت دستوری هم معنی میدهد: زانو بزن. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نات، گره دریایی ( برابر با 0 183متر ) ، برکمدگی، دژپیه، غده، چیز سفت یا غلنبه، مشکل، عقده، واحد سرعت دریایی معادل 076 /10 6فوت در ساعت، گره زدن، بهم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کراوات دستمال گردن، بستن، گره زدن، متصل کردن، مهار کردن، مهار، ملزم کردن، مساوی، کش، بند پارچه ای جلیقه نجات، اتحاد، بند، قید، الزام، علاقه، رابطه، ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سینه صندوق، یخدان، جعبه، تابوت، خزانه داری، قفسه سینه، علوم نظامی: صندوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انگشت پا انگشت پای مهره داران، جای پا، با انگشت پا زدن یا راه رفتن، عمران: قسمتی از پی دیواره حائل که روی آن خاک ریزی میشود، ورزش: گوشه انتهایی قنداق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دست دسته، عقربه، دستخط، خط، شرکت، دخالت، طرف، پهلو، پیمان، امضا، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، یک وجب، نفر، یاری دادن، قانون فقه: دستخط، ورزش: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بریدن بریدن، گسیختن، گسستن، چیدن، زدن، پاره کردن، قطع کردن، کم کردن، تراش دادن ( الماس وغیره ) ، کات، خاکبرداری، عبور کردن، گذاشتن، برش، چاک، شکاف، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازو دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه، قسمت، شعبه، شاخه های لنگر، قدرت پرتاب توپ، چاشنی کشیدن، آماده انفجار کردن، رسته ( رزمی و پشتیبانی رزمی ) ، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهم بودن، اهمیت داشتن قالب، کالا، ماده، جسم، ذات، ماهیت، جوهر، موضوع، امر، مطلب، مهم، با اهمیت، علوم مهندسی: کالا، قانون فقه: قضیه، شیمی: ماده، علوم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر با پر پوشاندن، با پر آراستن، بال دادن، ورزش: آهسته زدن گوی، علوم دریایی: نیم چرخ دادن ( پارو ) ، زبانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

چطور، چرا، دلیلش چیه، چطورشده used to ask someone why or how something happened

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

نوبت دور زدن، پیچ مسیر، تاباندن، پیچ، چرخش، گردش ( بدور محور یا مرکز ) ، ماشین تراش، پیچ خوردگی، قرقره، استعداد، میل، تمایل، تغییر جهت، تا زدن، برگرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چلاق، شل، افلیج، لنگ شدن، عاجز شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود و هزاران درود به هزار رود یک قسمت از طارم زیبا، هندوستان ایران، ♥️🌹من هم با افتخار بنارودی هستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

I am fed up from him من از دستش ذله شدم، از دست اون جون به لب شدم از دست اون کلافه ام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آرام و ریلکس قدم زدن قدم زنی، گردش، پرسه زنی، قدم زدن