پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٩٠)

بازدید
٧,٥٦٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدهی بدهی داشتن، وام، قرض، دین، قصور، غین، بدهی، بازرگانی: بدهی، بدهکار بودن، وام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تلاش کردن، تقلا کردن؛ کشمکش نبرد، تلاش کردن، مبارزه کردن، ستیز، کشاکش، تقلا کردن، کوشش کردن، دست و پا کردن، منازعه، کشمکش، تنازع، مجاهدت، مبارزه، با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دادرس، قاضی بخش رئیس دادگاه بخش، رئیس کلانتری، رئیس بخش دادگاه، دادرس، قانون فقه: قاضی دادگاه، حاکم صلحیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلافی کردن تاوان دادن، عین چیزی را به کسی برگرداندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

برگشت ناپذیر واگشت ناپذیر، تغییر ناپذیر، دگرگون نشدنی، بر نگشتنی، بر نگرداندنی، لغو نشدنی، علوم مهندسی: یکطرفه، معماری: برگشت ناپذیر، شیمی: برگشت ناپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

چه شروع خوبی، آفرین پسر، بابا ایول ، ایوالله. . . . ، ماشالله. . . . ، آفرین به تو مرد. . . . ، ترکوندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودخوری کردن، غصه خوردن افسرده بودن، افسرده کردن، دلتنگ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترک کردن، ول کردن، دست کشیدن ترک کردن کار، ترک، متارکه، رها سازی، خلاصی، ول کردن، تسلیم شدن، قانون فقه: تخلیه خانه، بازرگانی: از دست دادن کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گوژ، کوهان، برامدگی گرد، پیاده روی، قوز کردن، تروشرویی کردن، روی کول انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مدتی است. . . . ، زمان طولانی است. . . . ، یه مدته مدیدی. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعتبار قابل اعتماد، قابلیت اعتماد، قابلیت اطمینان، کامپیوتر: قابلیت اطمینان، روانشناسی: پایایی، بازرگانی: قابلیت اطمینان، قابل اطمینان، علوم هوایی: ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ثابت، توپر، سخت پا، یکپارچه، یکسان، ماده جامد، سفت، محکم، استوار، قوی، خالص، ناب، بسته، منجمد، سخت، حجمی، سه بعدی، نیرومند، قابل اطمینان، علوم مهندسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مابین ، درمیان، دربین، درمقام مقایسه amidst, among, betwixt, in the middle of, mid

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بینابین، متناوب، نوبت دار، نوبه ای، نوبتی، علوم نظامی: اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر، پراکنده، جسته گریخته، تیکه پاره، شکسته، دوره ای، ، هر از گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تقسیم کردن دو نیم کردن، میله های باقیمانده، یک پا جلو و یک پا به عقب، از جبهه دورافتادن، ترک، انشعاب، دو بخشی، شکافتن، دو نیم کردن، از هم جدا کردن، ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

flames, blaze, combustion, conflagration, inferno - bombardment, barrage, cannonade, flak, fusillade, hail, salvo, shelling, sniping, volley - pass ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آتش آتش زدن، افروختن، شلیک کردن، شلیک، تیراندازی، حریق، تندی، حرارت، تفنگ یا توپ را آتش کردن، بیرون کردن، انگیختن، ورزش: شوت محکم و مستقیم، علوم هوای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

رانندگی با ماشینی که قصد خرید آنرا دارید ببینید آنرا دوست دارید یا خیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بانک، بانکداری کردن، در بانک گذاشتن کرانه رود، سکو، صخره زیرآبی کم ارتفاع، کنار، لب ساحل، ضرابخانه، رویهم انباشتن، کپه کردن، بلند شدن ( ابر یا دود ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

to look or behave like an older relative به کسی رفتن، شبیه کسی بودن She takes after her mom به مامانش رفته، شبیه مامانشه، عین مامانش هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بنارود، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان طارم در استان زنجان ایران، جمعیت این روستا در دهستان درام قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

زدن، خوردن، اصابت، موفقیت، ضربه به توپ یا حریف، ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه، بوکس :، به هدف زدن، ضربه شمشیرباز به بدن حریف، طعمه دزدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

strike, bang, beat, clout ( informal ) , knock, slap, smack, thump, wallop ( informal ) , whack - collide with, bang into, bump, clash with, crash a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سر کیف، خوشحال، بذله گو، خیلی شاد و بشاش، کوک، مفرح، شوخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

جمع کردن، خالی کردن آشکار، زلال، صریح، شفاف، زدودن، ترخیص کردن، روشن کردن، واضح کردن، توضیح دادن، صاف کردن، تبرئه کردن، فهماندن، کلید پاک کردن صفحه ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

request, ask, challenge, inquire, interrogate, question - require, call for, cry out for, entail, involve, necessitate, need, want - claim, exact, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در جواب how are you داده میشه یا میتونیم بگیم can't complain

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Ini mini, maini , mow Catch a tiger by a toe معادل اتل متل توتوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

periodic, broken, fitful, irregular, occasional, spasmodic, sporadic بینابین، متناوب، نوبت دار، نوبه ای، نوبتی، علوم نظامی: اجرای تیراندازی بینابین ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

delight, amuse, entertain, gladden, gratify, humour, indulge, satisfy, suit لطفا دلپذیرکردن، خشنود ساختن، کیف کردن، سرگرم کردن، خواهشمند است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

swindle, deception, fraud, scam ( slang ) , sting ( informal ) , trick عیب بر علیه، از بر کردن، دانستن، اعتماد، گول زدن، مخالف، پیشوند به معنی ( با، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Time is finished Time is over Time is up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Time is up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

همیشگی، پایا مداوم، پایدار، ثابت قدم، باثبات، استوار، وفادار، دائمی، عدد ثابت، کامپیوتر: ثابت، معماری: ثابت، قانون فقه: دائمی، شیمی: ثابت، روانشناسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

continuous, ceaseless, incessant, interminable, nonstop, perpetual, sustained, unrelenting - unchanging, even, fixed, invariable, permanent, stable, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

contest, chase, competition, dash, pursuit, rivalryمسابقه مسیر، دویدن، مسابقه دادن، به سرعت رفتن، نژاد، نسل، تبار، طایفه، قوم، طبقه، جدار، گردش، دورا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ندونی بهتره، به صلاحته ندونی، بهتره مطلع نشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

refuge, den, haunt, hideaway, retreat آشیانه ساختن، لانه ساختن؛ لانه، آشیانه آشیانه تیربار، آسایشگاه، پاتوق، آشیان کردن، آشیان گرفتن، درمحل محفوظی جا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدای کبوتر وقمری، بغبغو کردن، با صدای نرم وعاشقانه سخن گفتن، اهسته بازمزمه ادا کردن، نرم نرمک حرف زدن، با نازه و عشوه و غمزه حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

agreement, arrangement, conclusion, confirmation, establishment, working out - payment, clearing, discharge - colony, community, encampment, outpos ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He has born with a silver spoon in his mouth او ثروتمند به دنیا اومده و لای پر قو بزرگ شده به اصطلاح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

امتیاز نقطه گذاری کردن، دماغه، دلالت کردن، متوجه کردن، مقصود، محل، مرکز، جهت، مرحله، باریک کردن ( انتهای طناب ) ، راس، نوک، هدف گیری کردن، نشانه روی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

intelligence, brain ( s ) ( informal ) , grey matter ( informal ) , intellect, reason, sense, understanding, wits - memory, recollection, remembranc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

uneven, broken, bumpy, craggy, irregular, jagged, rocky, stony - ungracious, blunt, brusque, coarse, impolite, rude, unceremonious, uncivil, uncouth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

fashion, craze, custom, mode, style, trend, way - in vogue: popularity, acceptance, currency, favour, prevalence, usage, use رسم معمول، رواج، عادت، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

importance, consequence, greatness, moment, note, significance, weight - size, amount, amplitude, extent, mass, quantity, volume بزرگی دامنه، حیطه ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

interrupt, bother, butt in on, disrupt, interfere with, intrude on, pester - upset, alarm, distress, fluster, harass, perturb, trouble, unnerve, uns ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

support, column, pier, post, prop, shaft, stanchion, upright - supporter, leader, leading light ( informal ) , mainstay, upholder پایه، جرز، رکن، ار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

maintain, continue, keep up, prolong, protract - keep alive, aid, assist, help, nourish - withstand, bear, endure, experience, feel, suffer, underg ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقب انداختن، به تاخیر انداختن، به تعویق انداختن، پشت گوش انداختن