پیشنهادهای دکترحامد رسولی (١,٦٩٠)
It stands to reason به عقل درست درمیاد
Don't put all your eggs in one basket اصطلاحا: روی تمام موجودی خود ریسک نکن، تمام سرمایه خود را در کار نگذار
He is over the moon اصطلاحا : طرف تو باغ نیست، فکرش جای دیگه ای است
opponent, adversary, competitor, contender, enemy, foe, rival هم ستیز، هم اورد، مخالف، ضد، رقیب، دشمن، روانشناسی: مخالف، ورزش: عضله مخالف
I am buying some stuff for home دارم کمی خرت و پرت برا خونه میخرم دارم کمی وسایل برای خانه خرید میکنم
( ship's ) company, hands, ( ship's ) complement - team, corps, gang, posse, squad - crowd, band, bunch ( informal ) , gang, horde, mob, pack, set ...
He was the winner of the contest او برنده رقابت بود. برد He was the looser of the contest او بازنده رقابت بود. باخت
He ignored the act اون به روش نیاورد، او به رویش نیاورد، به هیچ حساب کرد
impermanence, transience - killing, bloodshed, carnage, death, destruction, fatality تلفات، قابلیت دریافت ضایعات، میرش، مرگ ومیر، متوفیات، بشریت، رو ...
quantity, allotment, allowance, amount, portion, quota, ration, share - gauge, metre, rule, scale, yardstick - action, act, deed, expedient, manoeu ...
judge, J. P. , justice, justice of the peace دادرس، قاضی بخش رئیس دادگاه بخش، رئیس کلانتری، رئیس بخش دادگاه، دادرس، قانون فقه: قاضی دادگاه، حاکم صلحیه
offspring, clutch, family, issue, litter, progeny کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند، جوجه های یک وهله جوجه کشی، جوجه، بچه، توی فکر فرو رفتن
humiliate, chagrin, chasten, crush, deflate, embarrass, humble, shame - discipline, abase, chasten, control, deny, subdue - putrefy, deaden, die, f ...
pale, anaemic, ashen, pallid, pasty, sickly, washed out, white رنگ پریده، کم خون، زرد، کم رنگ، رنگ پریده شدن یا کردن
He is a humble man اون آدم خاکی هستش او آدم متواضعی است
unusual, atypical, exceptional, extraordinary, irregular, odd, peculiar, strange, uncommon غیرعادی، نابهنجار، آنرمال، ناهنجار
chew, champ, chaw, chomp, chonk, chump, crunch, masticate, munch, ruminate, crumple, crimp, crimple, crinkle, rimple, ruck ( up ) , ruckle, rumple, s ...
ابوعلی سینا، ابن سینا، بوعلی سینا
تخلیه برون ریزی، اخراجات، تهی سازی، برون بری، قانون فقه: اخراج، روانشناسی: تخلیه، زیست شناسی: تهی سازی، علوم نظامی: تخلیه یک نقطه از اهالی یا نیرو، ت ...
devour, bolt, cram, gorge, gulp, guzzle, stuff, swallow, wolf حریصانه خوردن، تند خوردن، قورت دادن، صدای بوقلمون در اوردن
تبلیغات سیاه، علوم نظامی: تبلیغات خطرناک
knocking down, bulldozing, destruction, explosion, levelling, razing, tearing down, wrecking تخریب کردن، ویرانی، خرابی، ویران سازی، انهدام، تخریب، عل ...
الکترونیک: پایانه، پایانی، ترمینال، کامپیوتر: ترمینال، کلم، محل اتصال، پیچ اتصال، علوم مهندسی: پایانه، هواپیمایی: پایانه، معماری: ترمینال، سکوی نظامی ...
inborn, congenital, constitutional, essential, inbred, ingrained, inherent, instinctive, intuitive, native, natural درون زاد، ذاتی، فطری، جبلی، مادر ...
Butter hand دست پا چلفتی ، ناشی
He is a marked man in the family اون تو خانواده گاو پیشونی سفیده، ضایع تابلو
یالا، عجله کن، بجنب، تکونی بخور، بدو بابا، زود باش
Abracadabra
تقاضا درخواست کردن، نیاز، احتیاج، خواستارشدن، درخواست، طلب، تقاضا کردن، نیاز، مطالبه کردن، الکترونیک: تقاضا، عمران: تقاضا، معماری: درخواست، قانون فقه ...
با اماده گی ومجهز، گرم ونرم، باندازه، راحت واسوده، امن وامان، براحتی، با اسوده گی، غنودن، بطور دنج قرار گرفتن
lacking, bereft, deficient, destitute, empty, free from, wanting, without عاری ، تهی، خالی از، بدون، بی. . . . ، رها از. . . ، آزاد از. . . . ، بی قی ...
Over lying بیش از حد دروغ گفتن ( اگر جدا از هم نوشته شوند معنی میدهد ) Overly بیش از حد، زیاد، گسترده، شدید، خیلی، به شدت
غول، لولو، دیو، جن، شیطان
جدا کردن؛ جدا شدن، متارکه کردن مجزا کردن، سوا کردن، تجزیه کردن، جدایی، تجزیه، مجزا، جدا کردن، جداگانه، علی حده، اختصاصی، تفکیک کردن، متارکه، انفصال، ...
بستر، لایه، زیر لایه، سفره، سطح، شکل فرعی، جز مورد عمل
Put off, hinder, postpone , lingerعقب انداختن، به تاخیر انداختن، به تعویق انداختن، پشت گوش انداختن,
My beloved یکی یدونه من، محبوب من، عزیز دلم، عشقم
دستخوش طوفان، غوطه ور ( روی اب ) ، ( مج ) . اواره، بدون هدف، سرگردان، شناور، ورزش: شناور مهارشده، علوم دریایی: سرگردان
ارایش عجیب وغریب، بی تناسب، وابسته به سبک معماری در قرن هیجدهم، سبک بیقاعده وناموزون موسیقی
حس دلتنگی ایام گذشته
Te amor در اسپانیایی یعنی دوستت دارم
با سلام علاوه بر نظرات دوستان، این جمله اینگونه نیز تعبیر میشود: توخودت نگه دار، برای کسی بازگو نکن، پیشت راز باشه، مخفی تو دلت باشه
Early زود Lateدیر I am an early bird من سحر خیزم، من زود از خواب بلند میشم، مرغ سحرم He is a night owl او جغد شبه، او تا دیر هنگام بیداراست، شب دراز ...
کشیدگی ( در ارتوپدی )
Crawl, move smoothly خزیدن، به آرامی حرکت کردن
It is a magnificent architecture این یک معماری مجلل/باشکوه است
advertisements or information that a company sends to many people at one time by post ارسال گروهی پیامک، اطلاعات، یا آگهی بازرگانی به عموم
Is that right you eat raw fish for your lunch ? این درسته که شما برای نهار ماهی خام/نپخته میخورید؟😳
رباطهای زانو Anterior Cruciate Ligament ( ACL ) رباط صلیبی قدامی Posterior Cruciate Ligament ( PCL ) رباط صلیبی خلفی Medial Collateral Ligament ...
رباطهای زانو Anterior Cruciate Ligament ( ACL ) رباط صلیبی قدامی Posterior Cruciate Ligament ( PCL ) رباط صلیبی خلفی Medial Collateral Ligament ...