پیشنهادهای دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)
فراوانی، وفور، اسراف کردن، ولخرجی کردن، افراط کردن، بریز و بپاش راه انداختن، ریخت و پاش کردن، مثل ریگ بیابان پول خرج کردن،
دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی، چند رگه، پولیمری، بسپاری، چند قسمی
دوم تالی، نفر بعد از سر گروه، دومی، ثانی، دومین بار، ثانوی، مجدد، ثانیه، پشتیبان، کمک، لحظه، درجه دوم بودن، دوم شدن، پشتیبانی کردن، تایید کردن، کامپی ...
شبکه اینترانت و محلی
درون ایالتی، داخل کشوری ، درون کشوری
تعجب کردن؛ شگفتی غافلگیری، غافلگیر شدن، تعجب، شگفت، حیرت، متعجب ساختن، غافلگیر کردن، روانشناسی: شگفتی، علوم نظامی: متعجب کردن
قرار دادن یک بازیگر یا بیشتر پشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف ( فوتبال امریکایی ) ، توده اجر، دودکش ناو، چاتمه کردن تفنگ، جمع اوری و ...
نقطه دوران، نقطه اتکاء، شاهین ترازو، اهرم، دارای نقطه اتکاء کردن، تکیه گاه ساختن پایه دار کردن، علوم مهندسی: نقطه اتکاء، روانشناسی: تکیه گاه
رد کردن، نپذیرفتن پس زدن، عقب زدن دشمن، بازرگانی: نپذیرفتن، علوم نظامی: دور کردن دشمن deny, decline, disallow, exclude, renounce, repudiate, veto - ...
وازدنی، رد کردنی، سزاوار رد کردن
شاه تخته، زورق، کشتی حمال، ناو، نجوم: جوء جوء carina ( car ) : حمال، علوم دریایی: حمال کشتی
نظر، عقیده نظریه، رای، اندیشه، فکر، گمان، قانون فقه: نظر، فکر، روانشناسی: نظر belief, assessment, feeling, idea, impression, judgment, point of view, ...
مربوط به والدین، خانوادگی، والدینی، مربوط به پدر و مادر
رسمی قانونی، صوری، دارای فکر، مقید به آداب و رسوم اداری، تفصیلی، عارضی، لباس رسمی شب، قرار دادی، قانون فقه: صوری، روانشناسی: رسمی، بازرگانی: صوری، عل ...
قطار؛ آموزش دادن، آموزش دیدن ترن، دنباله، رشته، نظم، ترتیب، سلسله وقایع توالی، مسیر جریان کار، کاروان، تربیت کردن، پروردن، ورزیدن، فرهیختن، ورزش کردن ...
اطلاعی، متضمن، اگاهی informative, educational, educative, informatory, instructional, instructive
گرفتگی عضله، چنگه، چنگوک، گرفتگی عضلات، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد، دردشکم، محدودکننده، حصار، سیخدار کردن، محدود کردن، درقید گذاشتن، جاتنگ کردن، م ...
دقیقه ، لحظه، دم، آن، بسیار خرد، ریز، جزئی، کوچک، یادداشت، ( بصورت جمع ) گزارش وقایع، خلاصه مذاکرات، خلاصه ساختن، صورت جلسه نوشتن، پیش نویس، نجوم: دق ...
مسیر، دویدن، مسابقه دادن، به سرعت رفتن، نژاد، نسل، تبار، طایفه، قوم، طبقه، جدار، گردش، دوران، قاب ( یاتاقان ) ، آبراهه، جوی، ریل لغزنده، اسب دوانی، س ...
پیشگویی کردن، ازپیش اگاهی دادن، از پیش خبر دادن، نبوت کردن predict, forecast, forewarn, presage, prognosticate, prophesy
پیش نویس کردن، طرح اولیه را نوشتن؛ پیش نویس، طرح اولیه حواله، برات کشی، پیش نویس، برگزینی، انتخاب، چرک نویس، طرح کردن، آماده کردن، از بشکه ریختن، سفت ...
رابطه ( جدی ) با کسی خویشاوندی، نسب، رابطه، ارتباط، خویشی، وابستگی، نسبت، قانون فقه: قرابت، روانشناسی: رابطه، بازرگانی: بستگی
قضاوت، داوری، احقاق حق، حکم ورشکستگی
استقرار یکانها و اماد در منطقه، تنظیم محل ناوها، ارایش گرفتن، ارایشات گسترش، صورت بندی، وضع گسترش موضع گرفتن، تغییر مکان، امادگی، خلق، وضع، خواست، حا ...
مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج در دندانپزشکی و املای این لغت Orthodontics میباشد
رشد انفجاری، شکوفه کردن، گل دادنی، بکمال وزیبایی رسیدن، معماری: شمشه، زیست شناسی: شکوفندگی
آدم سیار، ساکن موقتی
مهاجر ( معنی عام: انسان، حیوانات و . . . ) کوچنده، کوچ کننده، سیار، جانور مهاجر، کوچگر، روانشناسی: مهاجر
Comprehend دریافتن، درک کردن، فهمیدن، فرا گرفتن، روانشناسی: فهمیدن
خون آلود به رنگ خون، خونی، قرمز، خونخوار، حسابی، خیلی زیاد، بسیار زیاد Bloody rich خرپول
هر نوع لاک پشت ابی، کبوتر قمری، لاک پشت شکار کردن
error, blooper, blunder, bull, bungle, fluff, lapse, mistake, slip, trip, faux pas, boo - boo, break, gaffe, impropriety, indecorum, solecism اشتباه ...
مدیر مدرسه رییس دانشکده یا دبیرستان، رییس موسسه، دستور دهنده، مضمون عنه، کارفرما، موکل، ارباب، عمده، رئیس، مدیر، مطلب مهم، سرمایه اصلی، مجرم اصلی، مر ...
واحد قسمت، قسمتی از یک دستگاه، واحد، یکه، میزان، یگان، شمار، یک دستگاه، نفر، عدد فردی، علوم مهندسی: دستگاه، کامپیوتر: دستگاه، عمران: واحد، معماری: یک ...
مدول، پیمون، مدل موشکی، اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری، بخش ( در برنامه ها ) ، حدود، حوزه، گنجایش، طرح، نقشه کوچک، واحد اندازه گیر ...
دورتر، عقب تر، آن، آنها
سروش، الهام الهی، وحی، پیشگویی، دانشمند، کامپیوتر: برنامهORACLE، قانون فقه: پاسخ مبهم، روانشناسی: غیب گو مهندسی صنایع: تولید: شرکت پایه گذار پایگاه د ...
archaeologist دیکته درستش این هست باستان شناس
دختر جسور، دختر گستاخ
علم فرایندای زیستی، کامپیوتر: مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی ها و اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیول ...
واضح، بدیهی، مشهود ظاهری، پیدا، آشکار، ظاهر، معلوم، وارث مسلم، روانشناسی: ظاهری، علوم هوایی: ظاهری، علوم نظامی: قابل رویت
بستن مسدود کردن، محصور کردن، نزدیک بهم، نزدیک شدن به فورواردها، نزدیک به ناو، نزدیک شدن، احاطه کردن نزدیک، جای محصور، چهاردیواری، محوطه، انتها، پایان ...
Acquire درستش این کلمه است بدست آوردن، گرفتن تعیین، حاصل کردن، اندوختن، پیداکردن، علوم نظامی: دریافت کردن، کشف و تعیین محل هدف با رادار
و غیره، و مانند ان، تا اخر، الی اخر
پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی
جیره غذایی، ( نظ ) . جیره، مقدار جیره روزانه، خارج قسمت، سهمیه، سهم دادن، جیره بندی کردن، بازرگانی: سهمیه، علوم نظامی: جیره سربازی ration ( dense ) : ...
اختلاف، تفاوت رنگ زمینه، هم سنجی، مغایرت، برابر کردن، تباین، مقابله، تقابل، کنتراست، مقایسه کردن، کامپیوتر: تباین، روانشناسی: تقابل، علوم هوایی: اختل ...
مخابره کردن، مخابره داخلی، ارتباط داخلی، جیغ ناگهانی زدن، اعتراض کردن، غرولند کردن، صدای اردک دراوردن، قدقدکردن، جیغ، فریاد، علوم نظامی: در رهگیری هو ...
زنبیل کوچک، سبد
جمع آوری کردن همگردانی کردن، توده کردن، گردآوردن، تالیف کردن، کامپیوتر: کامپایل، قانون فقه: تالیف کردن، علوم نظامی: جمع کردن زباله