پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٩٠)

بازدید
٧,٥٥٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بنابراین. پس therefore, accordingly, consequently, hence, so, then, thereupon, thus

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسل کننده. خسته کننده. طول و اطناب دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

هدر دادن، اسراف کردن افت، قراضه، تضییع کردن، تفریط، آشغال، ضایع کردن، صرف کردن، زباله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

زایشی. مولودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ظریف، شکننده، لطیف، نازک بین، حساس fine, deft, elegant, exquisite, graceful, precise, skilled, subtle - subtle, choice, dainty, delicious, fine, sav ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسباب بازی سرگرمی، بازیچه، عروسک، بازی کردن، ور رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خازن، کندانسور، تغلیظ کننده، منقبض کننده، الت تقصیر، عدسی محدب، الت جمع کردن و تمرکز دادن برق، علوم مهندسی: چگالنده، الکترونیک: خازن، شیمی: چگالنده، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

آدم مشهور. شخص معروف. فرد نامدار personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شمالی. اهل شمال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خط؛ صف سطر، ردیف، رشته، بند، ریسمان، رسن، طناب، سیم، جاده، دهنه، لجام، خط کشیدن، خط انداختن، خط دار کردن، به خط کردن، آراستن، تراز کردن، آستر کردن، پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناوبری کردن، کشتیرانی کردن، هدایت کردن ( هواپیماو غیره ) ، طبیعت، ذات، گوهر، ماهیت، خوی، افرینش، گونه، نوع، خاصیت، sail, drive, guide, handle, manoeu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سیاه چره، سبزه تند، تیره روی dark - skinned, black, brown, dark, dark - complexioned, dusky

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پر خطر، خطرناک مضر، زیان آور، پرخطر، قانون فقه: خطرناک، روانشناسی: خطربار، علوم نظامی: خطرناک dangerous, dicey ( informal, chiefly Brit. ) , difficul ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کایاک، قایق پارویی اسکیموها، ورزش: نوعی قایق سبک و باریک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سوسمار درختی، هرنوع سوسمار بزرگ. آفتاب پرست. بزمجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

میگو. شاه میگو. خوراک میگو. گوشت میگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Slop هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان وامثال ان، شلوار گشاد، لجن، باتلاق، مشروب رقیق وبی مزه، غذای رقیق وبی مزه، پساب اشپزخانه وامثال ان، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ماهی خوراک، مرغ ماهیخوار، چلق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

الاله تکمه دار، الاله خزنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اختراع کردن . از پیش خود ساختن، ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تاسیس کردن، علوم مهندسی: اختراع کردن، قانون فقه: اختراع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

مشاهده کردن . معاینه کردن، اظهار عقیده کردن، نظر دادن، بجا آوردن، دیدبانی کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، دیدن، گفتن، برپاداشتن ( جشن و غ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کامکار شدن، رونق یافتن، موفق شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن. شکوفایی. رونق مالی . رستگاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مرور کردن، بازبینی کردن بازبینی، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، بازرگانی: تجدید نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قرقره، چرخ چه، چرخک، علوم مهندسی: فلکه تسمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ویژگی مثبت، عادت خوب فضیلت، مزیت، تقوا، پرهیزکاری، پاکدامنی، عفت، خاصیت، روانشناسی: عفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تثبیت کردن . ثابت کردن، به حالت موازنه درآوردن، پابرجا شدن، پابرجا کردن، استوار کردن، ثابت شدن، پایا ساختن، تثبیت کردن، علوم مهندسی: به حالت موازنه د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تندیس، مجسمه پیکره، هیکل، تمثال، پیکر سازی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آزادی . اختیار، اجازه، فاعل مختاری، قانون فقه: آزادی، حریت، روانشناسی: آزادی، بازرگانی: آزادی، علوم نظامی: آزادی، علوم دریایی: مرخصی 48 ساعته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کرایه کردن . استیجار، کرایه، اجاره کردن یا دادن، اجاره بها، مال الاجاره، منافع، اجاره کردن، کرایه کردن، اجاره دادن، قانون فقه: مال الاجاره، آنچه که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مقدور، دسترس پذیر، فراهم، قابل استفاده، سودمند، موجود، عمران: در دسترس، قانون فقه: ممکن الحصول، بازرگانی: در دسترس، علوم نظامی: در دسترس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تردستی . شعبده، حقه بازی، شیادی، چشم بندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خرید ارزان، چانه زنی در معامله مذاکره، معامله باصرفه، معامله شیرین، سودا، داد و ستد، قرارداد معامله بستن، قانون فقه: معامله، بیع و شراء، بازرگانی: مع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Vizor ) افتاب گردان، لبه پیش امده کلاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گندمه، زگیل دار شدن، زگیل پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

لنگرگاه، بندرگاه، پناهگاه، پناه دادن، پناه بردن، لنگر انداختن، پروردن، معماری: بندرگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دانه گیاهان، بذر. بافت، زبری، دانه خرج، حبه، دان، تفاله حبوبات، یک گندم ( مقیاس وزن ) معادل648 0/0گرم، خرده، ذره، رنگ، خوی، حالت، بازو، شاخه، چنگال، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گله . رمه، جمعیت، گرد آمدن، جمع شدن، متحد کردن، گروه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوبیدن . بستن، محکم زدن، چتری بریدن ( گیسو ) ، صدای بلند یا محکم، چتر زلف، علوم هوایی: صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

محل اقامت، اقامتگاه، ( طب ) اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص، قانون فقه: محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشور مستعمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مقیم، ساکن . مستقر، کامپیوتر: مستقر، معماری: سکنه، قانون فقه: مقیم، نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشور مستعمره، بازرگانی: در جایی سکونت داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

( طب ) روبلا، سرخجه، داروی محمره، قرمز کننده پوست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شوخی امیخته با فریب، شوخی خرکی، مزاح، شوخ طبعی، شوخی زننده، تزئین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گل اهک، مارن، سنگ اهک ابی ( بف ) ، مارل، پیچیدن طناب، دولابستن، اهک رس، خاک کود، باخاک اهکدار کود دادن، عمران: خاک اهک دار، معماری: سنگ اهک ابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

مشورت کردن، تبادل نظر کردن هم رایزنی کردن، اعطاء کردن، مشورت کردن، مراجعه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناخوشایند ترسناک، شوم، عبوس، سخت، ظالم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک اماتور کامپیوتر، لانه کردن، لانه، اشیانه ای کردن، کامپیوتر: تو در تو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الهیات . یزدان شناسی، علم دین، حکمت الهی، خدا شناسی، روانشناسی: الهیات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمحید، عمل، اقدام، کار، امر، ورزش، خوشی، وجد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پاس سریع و کوتاه، پرش طول با پشتک به جلو در هوا. از خود بیخود شدن، ضربت سبک وناگهانی، تلنگر زدن ( adj. ) گستاخ، جسور، پر رو، ورزش: پرش از لبه خارجی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرگ بار . کشنده، مهلک، مصیبت آمیز، وخیم، قانون فقه: مهلک، مخرب، روانشناسی: کشنده