پیشنهادهای دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)
a substance in some foods that cleans the body and protects it from cancer آنتی اکسیدان . ضد اکسنده
چاقوها. تیغ ها. کاردها
واضح، بدیهی، مشهود. آشکار، هویدا، معلوم، مریی
کنترل، نظارت. مقررات و نظامات، نظام، نظامنامه، تنظیم، تعدیل، قاعده، دستور، قانون، آیین نامه، مقرره، علوم مهندسی: آیین نامه، الکترونیک: تنظیم، معماری: ...
جنین، رویان . موجودی در حال تکامل در محیط داخل رحمی پس از تشکیل قسمتهایی از بدن و قبل از تولد است
پست کردن، ریاضت دادن، کشتن، ازردن، رنجاندن. به زحمت انداختن. شرمگین و شرمنده کردن. آزار رساندن
پر خطر، خطرناک. مضر، زیان آور، خطربار. دارای ریسک
کامپیوتر: برنامه ای برای ویرایش فایلهای تصویری
توی، از روی، داخل ( کشتی یا هواپیما ) ، ورزش: در پایگاه، روی قایق، علوم دریایی: روی کشتی
به طور قابل ملاحظه ای، نسبتا زیاد. بطور چشمگیری.
هرزه، افسار گسیخته، کسیکه پابند مذهب نیست، باده گسار وعیاش، غلام ازاد شده
ماشه. مدار رهاساز، برانگیزنده، پاشنه، پرتاب کردن فشنگ، ماشه اسلحه، گیره، سنگ زیر چرخ، چرخ نگهدار، ماشه ( چیزی را ) کشیدن، رها کردن، راه انداختن، کامپ ...
پرکردن، چپاندن، خودرا برای امتحان اماده کردن، باشتاب یاد گرفتن
حکومت کردن. حکمرانی کردن، تابع خود کردن، حاکم بودن، فرمانداری کردن، کنترل کردن، مقرر داشتن، نافذ بودن، قانون فقه: ناظر بودن
صفت خاص، علاقه خاص، ناخوشی جداگانه
دکه. غرفه، دکه چوبی کوچک، بساط، صندلی، لژ، جایگاه ویژه، به آخور بستن، از حرکت بازداشتن، ماندن، ممانعت کردن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، طفره زدن، در ...
ماده کثیف و چسبناک، ماده چرب، علوم هوایی: حلالی برای روغنها و گریسها goo, gook, goop, gumbo, muck, crud, cab
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء ظن، فهرست سیاه، صورت اشخاص بدحساب، اسم کسی رادرلیست سیاه نوشتن exclude, ban, bar, boycott, debar, expel, reject, s ...
طوفان. کولاک، تغییر ناگهانی هوا، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش آوردن، معماری: طوفان
disloyalty, deception, double - cross ( informal ) , sell - out ( informal ) , treachery, treason, trickery - giving away, disclosure, divulgence, r ...
صاحب خیر، ولینعمت، نیکوکار، بانی خیر، واقف، قانون فقه: واهب
تیر چوبی. میخ چوبی، دستک، تیرک، ستون چوبی یا سنگی تزئینی، میخ چوبی، گرو، شرط بندی مسابقه با پول روی میز، به چوب یا به میخ بستن، قائم کردن، محکم کردن، ...
در آغوش کشیدن؛ پذیرفتن در آغوش گرفتن، در بر گرفتن، بغل کردن، شامل بودن hug, clasp, cuddle, envelop, hold, seize, squeeze, take or hold in one's arms ...
disease, epidemic, infection, pestilence - affliction, bane, blight, curse, evil, scourge, torment طاعون. آفت، بلا، سرایت مرض، به ستوه آوردن، آزار ر ...
Helpless بیچاره، درمانده، فرومانده، ناگزیر، زله Hapless فلک زده . بدبخت. بیچاره. درمانده. Hopeless مایوس. ناامید. بی امید
Propositionلایحه قانونی طرح، موضوع، قضیه، کار، مقصود، قیاس منطقی، گزاره، پیشنهاد کردن، دعوت به مقاربت جنسی، کامپیوتر: گزاره، معماری: رای، روانشناسی: ...
بمن اعتماد کن. باورم کن. راست میگم. به من اعتقاد داشته باش
اصطلاحی در ارتوپدی به معنای خمش بیش از ۱۲۵ درجه در مفصل زانو
پیاده رو. رهفرش، سنگفرش، علوم مهندسی: کف سازی، عمران: پیاده رو، معماری: جاده فرش شده
زبان تاتاری، تاتار، ته نشین، رسوب، باره دندان، جرم دندان . درده، علوم نظامی: نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
تماس گرفتن، ارتباط برقرار کردن کنتاکت، ارتباط، قطب اتصال، محل اتصال، تماس یافتن، تماسی، برخورد، علوم مهندسی: اتصال الکتریکی برخورد، الکترونیک: کنتاکت ...
تحکیم، نتیجه ء حکمیت، رای بطریق حکمیت، داوری، معماری: حکمیت، قانون فقه: داوری، حکمیت، روانشناسی: حکمیت، بازرگانی: داوری settlement, adjudication, dec ...
دنبال کننده. ادامه دهنده. تحمل کننده. دوباره شروع کننده. دوباره آغازگر
غریزه. شعور حیوانی، هوش طبیعی جانوران، روانشناسی: غریزه intuition, faculty, gift, impulse, knack, predisposition, proclivity, talent, tendency
Croquet شبیه این کلمه به معناهای بازی کروکه، نوعی بازی با گوی وحلقه، کروکت، ورزش: بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروا ...
بازی کروکه، نوعی بازی با گوی وحلقه، کروکت، ورزش: بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گو ...
تعارف، درود، تعریف کردن از praise, bouquet, commendation, congratulations, eulogy, flattery, honour, tribute
فدایی، شهید راه خدا کردن، قانون فقه: شهید، علوم نظامی: به شهادت رساندن
املا درستش governor است فرماندار. والی، حکمران، حاکم، فرمانده، دستگاه فرمان خودکار، گاورنور، قانون فقه: والی، رییس زندان، علوم نظامی: استاندار، گاورن ...
کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، قانون فقه: هماهنگی
تاه، بالازدگی، بالازنی، توگذاری، شیرینی مربا، روحیه، چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب، توگذاشتن، نیرو، زور، شدت زومندی، درجای دنج قرارگرفتن یاقرار داد ...
مثال، مثل، تمثیل، قیاس، نمونه، داستان اخلاقی، روانشناسی: تمثیل
درستش با حرف های بزرگ یا کپیتال باید نوشته بشه USD دلار آمریکا یا بطور معمول بین خودشون به دلار buck یا bucks میگویند
منجمد شدن، یخ بستن، بی اندازه سرد کردن، فلج کردن، فلج شدن، ثابت کردن، مسدود کردن، ثابت نگاه داشتن، غیرقابل حرکت ساختن، یخ زدگی، افسردگی، بازرگانی: مح ...
به نمایش گذاشتن. نمایش دادن، در معرض نمایش قراردادن، ارایه دادن، ابراز کردن، قانون فقه: ضمیمه
املا درستش panic به معناهای زیر میباشد وحشت کردن؛ وحشت اضطراب و ترس ناگهانی، دهشت، وحشت زده کردن، در بیم و هراس انداختن، روانشناسی: وحشت زدگی
تلخ. جگرسوز، طعنه آمیز، شیمی: تلخ sour, acid, acrid, astringent, harsh, sharp, tart, unsweetened, vinegary - resentful, acrimonious, begrudging, ho ...
رسم کردن، کشیدن؛ مساوی کردن بیرون کشیدن، دریافت کردن، قرعه کشیدن، قرعه کشی، برات کشیدن، چک کشیدن، مساوی، رویارویی دو حریف در آغار ( لاکراس ) ، حذف اس ...
زشت و وقیح، کریه، ناپسند، موهن، شهوت انگیز زست، شرم اور، هرزه، وقیح، نفرت انگیز indecent, dirty, filthy, immoral, improper, lewd, offensive, pornogra ...
You always get an ace in different classes تو همیشه تو کلاسهای مختلف نمره آس ( اول. عالی ) میگیری You are ace sweety تو بیستی عزیزم. تو نمونه ای شیری ...