پیشنهادهای دکتر رسولی (١,٦٦٣)
disloyalty, deception, double - cross ( informal ) , sell - out ( informal ) , treachery, treason, trickery - giving away, disclosure, divulgence, r ...
صاحب خیر، ولینعمت، نیکوکار، بانی خیر، واقف، قانون فقه: واهب
تیر چوبی. میخ چوبی، دستک، تیرک، ستون چوبی یا سنگی تزئینی، میخ چوبی، گرو، شرط بندی مسابقه با پول روی میز، به چوب یا به میخ بستن، قائم کردن، محکم کردن، ...
در آغوش کشیدن؛ پذیرفتن در آغوش گرفتن، در بر گرفتن، بغل کردن، شامل بودن hug, clasp, cuddle, envelop, hold, seize, squeeze, take or hold in one's arms ...
disease, epidemic, infection, pestilence - affliction, bane, blight, curse, evil, scourge, torment طاعون. آفت، بلا، سرایت مرض، به ستوه آوردن، آزار ر ...
Helpless بیچاره، درمانده، فرومانده، ناگزیر، زله Hapless فلک زده . بدبخت. بیچاره. درمانده. Hopeless مایوس. ناامید. بی امید
Propositionلایحه قانونی طرح، موضوع، قضیه، کار، مقصود، قیاس منطقی، گزاره، پیشنهاد کردن، دعوت به مقاربت جنسی، کامپیوتر: گزاره، معماری: رای، روانشناسی: ...
بمن اعتماد کن. باورم کن. راست میگم. به من اعتقاد داشته باش
اصطلاحی در ارتوپدی به معنای خمش بیش از ۱۲۵ درجه در مفصل زانو
پیاده رو. رهفرش، سنگفرش، علوم مهندسی: کف سازی، عمران: پیاده رو، معماری: جاده فرش شده
زبان تاتاری، تاتار، ته نشین، رسوب، باره دندان، جرم دندان . درده، علوم نظامی: نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
تماس گرفتن، ارتباط برقرار کردن کنتاکت، ارتباط، قطب اتصال، محل اتصال، تماس یافتن، تماسی، برخورد، علوم مهندسی: اتصال الکتریکی برخورد، الکترونیک: کنتاکت ...
تحکیم، نتیجه ء حکمیت، رای بطریق حکمیت، داوری، معماری: حکمیت، قانون فقه: داوری، حکمیت، روانشناسی: حکمیت، بازرگانی: داوری settlement, adjudication, dec ...
دنبال کننده. ادامه دهنده. تحمل کننده. دوباره شروع کننده. دوباره آغازگر
غریزه. شعور حیوانی، هوش طبیعی جانوران، روانشناسی: غریزه intuition, faculty, gift, impulse, knack, predisposition, proclivity, talent, tendency
Croquet شبیه این کلمه به معناهای بازی کروکه، نوعی بازی با گوی وحلقه، کروکت، ورزش: بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروا ...
بازی کروکه، نوعی بازی با گوی وحلقه، کروکت، ورزش: بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گو ...
تعارف، درود، تعریف کردن از praise, bouquet, commendation, congratulations, eulogy, flattery, honour, tribute
فدایی، شهید راه خدا کردن، قانون فقه: شهید، علوم نظامی: به شهادت رساندن
املا درستش governor است فرماندار. والی، حکمران، حاکم، فرمانده، دستگاه فرمان خودکار، گاورنور، قانون فقه: والی، رییس زندان، علوم نظامی: استاندار، گاورن ...
کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، قانون فقه: هماهنگی
تاه، بالازدگی، بالازنی، توگذاری، شیرینی مربا، روحیه، چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب، توگذاشتن، نیرو، زور، شدت زومندی، درجای دنج قرارگرفتن یاقرار داد ...
مثال، مثل، تمثیل، قیاس، نمونه، داستان اخلاقی، روانشناسی: تمثیل
درستش با حرف های بزرگ یا کپیتال باید نوشته بشه USD دلار آمریکا یا بطور معمول بین خودشون به دلار buck یا bucks میگویند
منجمد شدن، یخ بستن، بی اندازه سرد کردن، فلج کردن، فلج شدن، ثابت کردن، مسدود کردن، ثابت نگاه داشتن، غیرقابل حرکت ساختن، یخ زدگی، افسردگی، بازرگانی: مح ...
به نمایش گذاشتن. نمایش دادن، در معرض نمایش قراردادن، ارایه دادن، ابراز کردن، قانون فقه: ضمیمه
املا درستش panic به معناهای زیر میباشد وحشت کردن؛ وحشت اضطراب و ترس ناگهانی، دهشت، وحشت زده کردن، در بیم و هراس انداختن، روانشناسی: وحشت زدگی
تلخ. جگرسوز، طعنه آمیز، شیمی: تلخ sour, acid, acrid, astringent, harsh, sharp, tart, unsweetened, vinegary - resentful, acrimonious, begrudging, ho ...
رسم کردن، کشیدن؛ مساوی کردن بیرون کشیدن، دریافت کردن، قرعه کشیدن، قرعه کشی، برات کشیدن، چک کشیدن، مساوی، رویارویی دو حریف در آغار ( لاکراس ) ، حذف اس ...
زشت و وقیح، کریه، ناپسند، موهن، شهوت انگیز زست، شرم اور، هرزه، وقیح، نفرت انگیز indecent, dirty, filthy, immoral, improper, lewd, offensive, pornogra ...
You always get an ace in different classes تو همیشه تو کلاسهای مختلف نمره آس ( اول. عالی ) میگیری You are ace sweety تو بیستی عزیزم. تو نمونه ای شیری ...
املا درستش illustrator است به معنای توضیح دهنده، نشان دهنده، تصویر کش
ناهار خوردن، شام خوردن، شام دادن. غذا دادن. خوراک دادن
واکنش، عکس العمل. انفعال، عکس العمل، انعکاس، واکنشی، علوم مهندسی: عکس العمل، معماری: واکنش، شیمی: واکنش، روانشناسی: واکنش، بازرگانی: عکس العمل، ورزش: ...
به طور واضح و آشکار. بطور شفاف
نقض کردن. تخلف کردن، تجاوز کردن، شکستن، نقض کردن، هتک حرمت کردن، بی حرمت ساختن، مختل کردن، قانون فقه: هتک ناموس کردن
رای مخالف دادن، مخالفت کردن، تحریم کردن
انجیر چیز بی بها، آرایش، صف آرایی
ناامید کننده، مایوس کننده، یاس آور
عبارت ) مَجاز مجازی، تمثیلی، رمزی، کنایه ای، تصویری، تلویحی، قانون فقه: رمزی
hard surface or path at the side of a street for people to walk on Synonym : pavement British English پیاده رو
قسمت تحتانی، نشیمنگاه پایه، ته، زیر، پایین، بنیان نهادن، ذیل، قسمت زیر آب کشتی، مقر، کشتی، کف، تحتانی، علوم مهندسی: ته انداختن، عمران: کف نهر، معماری ...
انباشتن ( به مرور ) ، روی هم گذاشتن، جمع کردن، اندوختن، رویهم انباشتن، عمران: اندوختن، بازرگانی: متراکم کردن
بحث و مشاجره. تنازع، منازعه، مجادله کردن، مناقشه کردن، اختلاف، ستیزه، چون و چرا، مشاجره، نزاع، جدال کردن، مباحثه کردن، انکارکردن، قانون فقه: نزاع کرد ...
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت، تکان تند، حرکت تند و سریع، کشش، انقباض ماهیچه، تشنج، تکان سریع دادن، زود کشیدن، ادم احمق و نادان، ورزش: بالازدن وزنه از روی ...
نتیجه ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند
سوء استفاده، سوء استعمال، شیادی، فریب، دشنام، فحش، بد زبانی، تجاوز به عصمت، تهمت، تعدی ( adj. ) ناسزاوار، زبان دراز، بدزبان، توهین امیز
obvious, apparent, blatant, clear, conspicuous, evident, glaring, noticeable, palpable, patent
apprehensive, anxious, edgy, fearful, jumpy, on edge, tense, uneasy, uptight ( informal ) , worried