پیشنهادهای دکتر رسولی (١,٦٦٣)
help, advance, aid, assist, back, boost, encourage, forward, foster, support - raise, elevate, exalt, upgrade - advertise, hype, plug ( informal ) ...
load, baggage, consignment, contents, freight, goods, merchandise, shipment محموله. کالا، بار کشتی، محموله دریایی، بار، محموله کشتی
استخوان سازی هیتروتروفیک . یعنی رشد استخوان در بافت نرم، جایی که بطور نرمال و معمول رشد استخوان وجود دارد. ( HO ) is the presence of bone in soft t ...
Date: 1300 - 1400; Origin: story; perhaps because some medieval buildings had paintings on their walls telling stories] a floor or level of a buildin ...
ویژگی سازگار. امکان سازگاری. شاخص سازگاری. مشخصه سازگار و هماهنگ. دارای صفت سازگار یا هماهنگ
برآمدگی فلزی. بیرون زدگی فلزی. قلمبه بودن فلزی. قمپوز فلزی
amidst, among, betwixt, in the middle of, mid مابین درمیان، دربین، درمقام مقایسه
check, authenticate, bear out, confirm, corroborate, prove, substantiate, support, validate تایید کردن، تصدیق کردن. وارسی کردن، مقایسه کردن با اصل پی ...
incidental, inessential, irrelevant, marginal, minor, secondary, unimportant - outermost, exterior, external, outer, outside دوره امادگی، نورس، جنبی ...
plank, panel, piece of timber, slat, timber - directors, advisers, committee, conclave, council, panel, trustees - meals, daily meals, provisions, ...
assemble, cluster, congregate, convene, converge, flock together, rally - gather, accumulate, amass, assemble, heap, hoard, save, stockpile جمع آوری ...
administer, be in charge ( of ) , command, conduct, direct, handle, run, supervise - succeed, accomplish, arrange, contrive, effect, engineer - han ...
national, countrywide, general, widespread سرتاسری، در سرتاسر کشور. در کل کشور. در تمام کشور. درسراسر کشور. سراسری
penetrate, chop, pierce, score, sever, slash, slice, slit, wound - divide, bisect, dissect, slice, split - trim, clip, hew, lop, mow, pare, prune, ...
مرزبندی جغرافیایی. حد بندی محلی یا ناحیه ای. تعیین حد محلی/ منطقه ای و جغرافیایی
در مهندسی نخستین نقطه در نمودار تنش - کرنش که تغییر شکل همیشگی رخ می دهد، نقطه تسلیم یا واداد ( به انگلیسی: Yield point ) گفته می شود. رفتار ماده پیش ...
قاب بارگذاری. فریم بارگذاری. ابزار/وسیله/دستگاه / ست بارگذاری
سلول وزن کشی یا مبدل وزن ( به انگلیسی: Load cell ) یک مبدل است که می تواند انواع نیرو مانند نیروی کششی، فشاری، یا گشتاوری را به سیگنال الکتریکی استان ...
تست یا آزمایش مکانیکی در محیط آزمایشگاه تست مکانیکی آزمایشگاهی
تست مکانیکی آزمایش مکانیکی
تست مکانیکی واقعی در محیط آزمایشگاه ( آزمایشگاهی )
جسم مهره یا تنه مهره ( به انگلیسی: Vertebral body ) قسمتی از یک مهره در ستون فقرات است که بخش جلویی ( قدامی ) هر مهره را تشکیل می دهد. قوس مهره ای در ...
importance, advantage, benefit, desirability, merit, profit, usefulness, utility, worth - cost, market price, rate - values: principles, ethics, ( ...
کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، قانون فقه: هماهنگی negotiate, arrange, settle, agree, coincide, concord, concur ...
brothel, bagnio, bawdy house, bordello, cathouse, hookshop, joyhouse, seraglio, sporting house, whorehouse, red - light district, levee, tenderloin, ...
درخواست کردن، اعمال کردن. صدق کردن، به کار بردن، استعمال کردن، اجرا کردن، متصل کردن، بهم بستن، درخواست دادن، شامل شدن، قابل اجرا بودن، قانون فقه: درخ ...
سلام و عرض ادب و احترام استاد کتابدار عزیز دو املا هم صحیح میباشد. ♥️🌹
premature, advanced, forward, untimely - primitive, primeval, primordial, undeveloped, young - too soon, ahead of time, beforehand, in advance, in ...
an object that is used to send a weapon or spacecraft into the sky
علاقه مند، مایل؛ جالب؛ بهره علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل آوردن، سهیم کردن، بهره، تنزیل، سود، مصلحت، دلبستگی، علاقه، قانون فقه: ربح، مصلحت، روا ...
completion, companion, consummation, counterpart, finishing touch, rounding - off, supplement - total, aggregate, capacity, entirety, quota, totality ...
possessions, assets, belongings, capital, effects, estate, goods, holdings, riches, wealth - land, estate, freehold, holding, real estate - quality, ...
an image of a person or animal that is made in solid material such as stone or metal and is usually large ⇒ sculpture تندیس، مجسمه. پیکره، هیکل، تمثا ...
تبدیل، دگرگونی، تغییرشکل، تغییرماهیت، تحول. انتقال. ترادیسی. استحاله. دگرسازی change, alteration, conversion, metamorphosis, revolution, sea change, ...
complicated, complex, convoluted, elaborate, fancy, involved, labyrinthine, tangled, tortuousبغرنج. درهم برهم. پیچیده. آشفته. قاراشمیش. درگیر. گیرواگ ...
importance, consequence, greatness, moment, note, significance, weight - size, amount, amplitude, extent, mass, quantity, volume
put together, accumulate, amass, collect, cull, garner, gather, marshal, organize جمع آوری کردن. همگردانی کردن، توده کردن، گردآوردن، تالیف کردن، کامپ ...
بزرگی. دامنه، حیطه عمل، کشش، شدت، تعداد، عظمت، حجم، قدر، اهمیت، شکوه، اندازه، مقدار، علوم مهندسی: شدت، کامپیوتر: مقدار، معماری: قدر مطلق، بزرگی، مقدا ...
بارگرهای فولادی. بار کننده های استیل. بارکن های فولادی یا استیل
وضعیت حدی. شرایط مرزی. شرایط حدی
profitable, advantageous, fruitful, productive, remunerative, well - paid پول ساز، پر منفعت سودمند، نافع، موفق
picturesque, beautiful, panoramic, spectacular, striking صحنه ای، نمایشی، مجسم کننده، خوش منظر. زیبا. چشم نواز. فوق العاده. منظره خاص و منحصربفرد
superficial, empty, slight, surface, trivial - unintelligent, foolish, frivolous, ignorant, puerile, simple کم عمق. کم ژرفا، کم آب، سطحی، کم عمق کرد ...
protection, cover, defence, guard, screen - safety, asylum, haven, refuge, retreat, sanctuary, security - protect, cover, defend, guard, harbour, h ...
پرسیدن، تحقیق کرد. بازجویی کردن، جویا شدن، استفسار کردن
وسعت، جهت یاب، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، باقطب نماتعیین، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، فهمیدن، درک کر ...
عادتی بسیار زشت و ناپسند که در بین نوجوانان دیده میشود: استمنا
استمنا. ناچاری
shocking, agonizing, damaging, disturbing, hurtful, injurious, painful, scarring, upsetting, wounding وابسته به روان زخم، زخمی، جراحتی، ضربه ای، روان ...
Great boast little toast اصطلاحا یعنی: پز عالی جیب خالی