پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٩٠)

بازدید
٧,٥٤٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

decrease, abate, diminish, ease, ebb, lessen, quieten, slacken, wane - sink, cave in, collapse, drop, lower, settle واگذاشتن، نشست کردن، فرو نشستن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

reaction, counteraction, recoil, repercussion, resistance, response, retaliationواکنش، عکس العمل. انفعال، عکس العمل، انعکاس، واکنشی، علوم مهندسی: عکس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

tug, jolt, lurch, pull, thrust, twitch, wrench, yank در فحش دادن به معنای عوضی و آشغال میشود . چرخش ناگهانی کشتی بیک سو، کج شدن، فریب، خدعه، گوش بزنگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

time, date, day ( s ) , duration, epoch, era, سن؛ پیر شدن. پیر کردن. خستگی، کهنه کردن، سرد و سخت کردن فولاد، عمر، پیری، سن بلوغ، دوره، عصر، پیرنما کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سه بردار. سه مسیر. سه جهت. سه راه. سه حامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

شاخص، برجسته. متورم . هویدا. فاش. مشخص. پیدا. حساس، والا، مهم، مشهور، غالب، قابل توجه، ممتاز، ویژه، اعلی، برتر. بالا. ارشد. واضح. معلوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

idea, concept, formula, generalization, hypothesis, notion, theorem, theory, thought - absent - mindedness, absence, dreaminess, inattention, pensiv ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

جر و بحث کردن، مشاجره کردن بحث و گفتگو کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن. زد و خورد. برخورد. تضاد، کشمکش. ستیزه، کشاکش، نبرد، برخورد، ناسازگاری، تضاد، ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

argue, clash, come to blows, differ, disagree, fight, quarrel, squabble

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تلافی کردن. تاوان دادن، عین چیزی را به کسی برگرداندن. وازردن. وازشتن. عمل متقابل انجام دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

give out, cast, drop, emit, give, radiate, scatter, shower, spill - cast off, discard, moult, slough

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

outstanding, brilliant, exquisite, fine, first - class, first - rate, good, great, superb, superlative, world - class عالی، ممتاز. بسیارخوب، شگرف. چش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

علاقه مند، مایل؛ جالب؛ بهره. منافع . علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل آوردن، سهیم کردن، بهره، تنزیل، سود، مصلحت، دلبستگی، علاقه، قانون فقه: ربح، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کلم. دله دزدی، کش رفتن، رشد پیدا کردن ( مثل سر کلم ) . پول. نان. چیپس. بی شرمی. فلز برنج money, blunt, brass, bread, chips, dibs, dinero, do - re - m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اشکبار. گریان. weeping, blubbering, crying, in tears, lachrymose, sobbing, weepy ( informal ) , whimpering

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

جسم جامد و سخت، مقاوم، یکدنده، تزلزل ناپذیر. مصرانه. قاطعانه. سرسختانه. لجوجانه. با یک دنده گی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوبرابر، بطورمضاعف، ازدوراه، ازدوجهت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سنگ اتشزنه، سنگ چخماق، سنگ فندک، اتش زنه، چیز سخت، سنگریزه، معماری: ریگ چخماق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

strive, exert oneself, give it one's best shot ( informal ) , go all out ( informal ) , knock oneself out ( informal ) , labour, make an all - out ef ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

goodness, incorruptibility, integrity, morality, probity, rectitude, righteousness, uprightness, worth - merit, advantage, asset, attribute, credit, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

interchange, barter, change, convert into, swap, switch, trade - interchange, barter, quid pro quo, reciprocity, substitution, swap, switch, tit for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

harass, badger, goad, harry, impel, persecute, pester, provoke ایذا کردن دشمن، به ستوه اوردن اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، اذیت کردن، ( نظ ) . ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شناسایی کردن. تعیین کردن، تعیین هویت کردن، مشخص کردن، تشخیص دادن، مشاهده کردن، همسان ساختن، شناختن، تشخیص هویت دادن، یکی کردن، علوم مهندسی: مربوط کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

want, aspire, crave, desire, hanker, hope, long, yearn - desire, aspiration, hope, intention, urge, want, whim, will آرزو کردن. خواستن، میل داشتن، آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الکترونیک: پیوند، شیمی: سند قرضه، ضمانت، تعهد، تجارت خارجی: وصل کردن، متصل کردن، چسباندن اتصال، ارتباط، چسب، علوم مهندسی: سندی که به موجب ان خود و وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دلگرم کردن، تشویق کردن. ترغیب کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن. حمایت کردن. اطمینان دادن. امید دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

inspire, buoy up, cheer, comfort, console, embolden, hearten, reassure - spur, advocate, egg on, foster, promote, prompt, support, urge

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کمک هزینه، پول تو جیبی. اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیش فرض. قضیه ثابت یا اثبات شده، بنیاد و اساس بحث، فرض قبلی، فرضیه مقدم، فرض منطقی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

شتاب، سرعت، عجله کردن، قانون فقه: تبادر speed, alacrity, quickness, rapidity, swiftness, urgency, velocity - rush, hurry, hustle, impetuosity

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

range, collection, list, repertory, stock, store, supply کلکسیون. مجموعه، جمع آوری، وصول، گردآوری، گردآورد، جمع آوری اخبار، دریافت، اجتماع، کامپیوتر: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صورت. رخ، رخسار، صورت، نما، روبه، چهره، طرف، سمت، وجه، ظاهر، منظر، روبرو ایستادن، مواجه شدن، رویاروی شدن، پوشاندن سطح، قسمت جلو شی، نمای خارجی، جبهه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

give, add, bestow, chip in ( informal ) , donate, provide, subscribe, supply - contribute to: be partly responsible for, be conducive to, be instrum ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سوزن ته گرد؛ شماره شناسایی عدد شناسایی فردی، دستگیره در، دستگیره در، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میخ کردن، پین، سنجاق نقشه، اشبیل، میخکوب کردن، می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرد و خاک. غبار، خاکه، ذره، گردگیری کردن، گرد گرفتن، گرد ریختن، گرد پاشیدن، علوم مهندسی: گرد شیمی: غبار، زیست شناسی: گرد، ورزش: پرتاب توپ به منظور عق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک جفت ) چکمه. راه اندازی، بوت، سود، کفش فوتبال، پوتین ساقه بلند، پوتین یاچکمه، اخراج، چاره یافایده، لگدزدن، باسرچکمه و پوتین زدن، علوم مهندسی: فضای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

چیدن، کندن. کلنگ دو سر، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، خلال دندان به کاربردن، نوک زدن، برگزیدن، باز کردن ( به قصد دزدی ) ، ناخنک زدن، عیب جویی کردن، دزد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عادت. خو، مشرب، ظاهر، لباس روحانیت، روش، طرز، رشد، رابطه، جامه پوشیدن، آراستن، معتاد کردن، زندگی کردن، قانون فقه: عادت، علوم نظامی: عادت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

produce, bear, bring forth, earn, generate, give, net, provide, return, supply - surrender, bow, capitulate, give in, relinquish, resign, submit, su ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

gulp, consume, devour, drink, قورت دادن عمل بلع، فرو بردن، بلعیدن، شیار قرقره تاکل، پرستو، چلچله، مری،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

باد ورزیدن، دمیدن. جوشیدن، دمیدن هوا، وزش، نواختن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن، هدر دادن موقعیت، پرتاب محکم توپ، ناتوانی در انداختن تم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

زبر، خشن. دشوار، سخت، درشت، ناهموار، ناهنجار، دست مالی کردن، بهم زدن، زمخت کردن، علوم مهندسی: ناصاف، علوم هوایی: زبر، علوم نظامی: پست و بلند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قسمت تحتانی، نشیمنگاه. پایه، ته، زیر، پایین، بنیان نهادن، ذیل، قسمت زیر آب کشتی، مقر، کشتی، کف، تحتانی، علوم مهندسی: ته انداختن، عمران: کف نهر، معمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

risk, hazard, make bold, presume, venture - challenge, defy, goad, provoke, taunt, throw down the gauntlet جرات کردن، جسارت داشتن یارا بودن، جرات کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الکترونیک: ثانیه، کامپیوتر: ثانیه، نجوم: تالی، ثانی، دومی، ثانوی، حقوق: مددکار بوکسور، نفر بعد از سر گروه، دستیار شطرنج باز، ورزشی: ثانیه، هواپیمایی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

accumulative, additive, additory, chain, summative

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

inspire, buoy up, cheer, comfort, console, embolden, hearten, reassure - spur, advocate, egg on, foster, promote, prompt, support, urge دلگرم کردن، ...