پیشنهادهای دکتر رسولی (١,٦٦٣)
زردپی طرفین حفره پشت زانو، عضلات عقب ران، زردپی، زانوی کسی را بریدن، فلج کردن
قطعا، حاکمانه، امرانه، حکما
تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن، سوگواری، ضجه و زاری کردن
دره کوچک، حلق، دره تنگ، گلوگاه، ابکند، شکم، گدار، پر خوردن، زیاد تپاندن، با حرص و ولع خوردن، پر خوری کردن، پر خوری، عمران: گذرگاه تنگ بین دو کوه، معم ...
بااب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، سوختگی، اب پز کردن
دروغگو، کاذب. نعناعی
مطلوب، پسندیده. مرغوب، خواستنی، خوشایند
عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به
اسب، توسن، مرکوب، وسیله نقلیه
وفق دادن، سازگار کردن صلح دادن، آشتی دادن، تطبیق کردن، راضی ساختن، وفق دادن
عوارض بیماری. عواقب . پیچیدگی. مشکل . مسئله بغرنج.
مدیر. عملگر. مدیر عامل، مدیر اجرایی، مجری، هیئت رئیسه، ضابط عدلیه، قوه مجریه، کامپیوتر: مجری، قانون فقه: قوه مجریه، روانشناسی: مدیر، بازرگانی: مجری، ...
خوشه. مجموعه. کلاستر، خوشه ای، گروه، سنبله، دسته کردن، جمع کردن، خوشه کردن، لوستر چند شاخه شمش، خوشه مین، علوم مهندسی: قالب، کامپیوتر: گروه، الکترونی ...
حد متوسط، حد معمول. میانگین حسابی، خسارت ( دریائی ) ، معدل گرفتن، به دست آوردن مقدار متوسط، مقدار متوسط، میانگاه، حد متوسط، معدل، متوسط، درجه عادی، ح ...
انتظار داشتن. پیش بینی کردن، چشم داشتن، منتظر بودن، حامله بودن، علوم نظامی: انتظار داشتن
لیموترش. رنگ لیمویی، ورزش: باخت عمدی، بردن بازی بیلیارد به روش آماتوری
محدود کردن؛ حد. حریم، کران ( حد ) ، کنار، پایان، اندازه، وسعت، معین کردن، منحصر کردن، علوم مهندسی: محدود، قانون فقه: محدود کردن، روانشناسی: محدود کرد ...
متفخر، مایه افتخار، سربلند
شورا؛ سازمان خدمات شهری. هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه،
ساختار، تشکیل. صورت بندی، فرم، زیرگاه، تشکیل دادن، شکل گیری، تکوین، آرایش، شکل، ساختمان، تشکیلات، احداث، صف آرایی، تشکیل، رشد، ترتیب قرار گرفتن، معما ...
تنش؛ گرفتگی ( عضلات ) . کشش، امتداد، تمدد، قوه انبساط، سفتی، بحران، تحت فشار قرار دادن، کشمکش، علوم مهندسی: امتداد، عمران: کشش، معماری: تنش، روانشناس ...
مسابقه. مباحثه وجدل کردن، اعتراض داشتن بر، ستیزه کردن، مشاجره، رقابت، دعوا، مورد تردید یا اعتراض قرار دادن، بازرگانی: اعتراض کردن
نهر، جویبار. رود. جوی . روانه، جریان آب آبیاری، جویبار، جوب، رودخانه، مسیل، جریان، نهر، رود، جوی، جماعت، جاری شدن، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن ( پرچ ...
آب میوه، شیره، عصاره، شربت، جوهر
مشکوک بودن. بدگمان شدن، ظنین بودن، گمان کردن، شک داشتن، مظنون بودن، مظنون، موردشک،
جنگجو، رزمنده. جنگ کننده، جنگنده، مشت باز، ورزش: بوکسور، علوم هوایی: هواپیمای جنگنده، علوم نظامی: هواپیمای شکاری، هواپیمای جنگنده
بار زدن؛ بار. ظرفیت، شارژ کردن، بارگیری کردن، ذخیره کردن، فشار، مسئولیت، بار الکتریکی، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، گرانبار کردن، سنگین کردن، فی ...
خطا. غلط، اشتباه کردن، درست نفهمیدن، اشتباه، کامپیوتر: اشتباه، اشتباه کردن، بازرگانی: خطا
داستان رازآلود، معمایی. رمز، راز، سر، معما، صنعت، هنر، فن، کسب، شغل، حرفه، پیشه، قانون فقه: تجارت
هدف، مقصود. مفاد، مفهوم، غرض، عزم، منظور، عمد، در نظر داشتن، قصد داشتن، پیشنهادکردن، نیت، قصد، مقصود، غایت،
پیشرفته. عالی، جلویی، ترقی کرده، پیش افتاده، مترقی. جلوافتاده، کامپیوتر: Data Communication Control Protocolپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات، پیشرو. روا ...
با تفنگ شلیک کردن. تیر اندازی کردن. تیر زدن، هدف گرفتن شکار، زخمی کردن یا کشتن شکار، تیراندازی کردن، زدن با تیر، پرتاب کردن، تیرباران کردن، پرتاب کر ...
داد و ستد، کسب و کار، تجارت. بده بستان مبادله یا معاوضه کردن، صنعت، سوداگری، بازرگانی، کسب، پیشه وری، کاسبی، مسیر، شغل، پیشه، حرفه، مبادله کردن، آمد ...
تدارک، آماده سازی. مقرر کردن، فراهم کردن، تهیه کردن، آذوقه، توشه، تهیه، قید، بند، ماده، قوانین، مقررداشتن، شرط کردن، بازرگانی: تدارک، علوم نظامی: تدا ...
مرکز. میان، وسط، نقطه مرکزی، درمرکز قرار گرفتن، تمرکز یافتن، متمرکز کردن، کانونی کردن، متمرکز، نقطه اتکاء، کیان، مجمع، علوم مهندسی: نقطه گره، کامپیوت ...
nonentity, cipher, lightweight ( informal ) , menial هیچکس. آدم بی اهمیت، آدم گمنام
چرخیدن. فشردن فلز، فشردن سرد، اسپین، چرخش توپ، فرفره، چرخش ( به دور خود ) ، ( دور خود ) چرخیدن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن، چرخاندن، علوم م ...
کارفرما، سرکار، مباشر ظالم، جبار، سختگیر
کارگر زیر دریایی، علوم نظامی: خدمه زیردریایی. کارکنان زیر دریایی
مجازا. استعاری. استعاره ای. کنایه ای
attractive, alluring, appealing, bewitching, drawing, enchanting, fascinating, glamorous, magnetic, seductive فریبنده. دلربا. جذاب. گیرا. دلکش. جالب. ...
کج کردن، خم کردن ( بسوی درون ) ، منحنی کردن، گرداندن، صرف کردن
وابسته بگیتی، کیهانی، مربوط بعالم هستی، علوم مهندسی: مربوط به عالم هستی، روانشناسی: کیهانی
کالای عمده، اساسی، مرکز بازرگانی عمده، رزه، ستون، تیر، عمود، چهارپایه تخت، گیره کاغذ، بست اهنی، کالای اصلی بازار مصنوعات مهم واصلی یک محل، جزء اصلی ه ...
تکان دادن. لرزاندن، نوسان، ارتعاش، لرزش، تزلزل، جنباندن، آشفتن، لرزیدن، علوم مهندسی: ارتعاش
رها کردن. ترک گفتن، واگذار کردن، تسلیم شدن، رهاکردن، تبعید کردن، واگذاری، رهاسازی، بی خیالی، ول کردن، بی خیال شدن، ترک کردن
نقض، نقض کردن. تجاوز به حقوق دیگران، نقض عهد، نفوذ کردن، رخنه کردن، سوراخ کردن، ایجاد شکاف کردن، قانون فقه: نقض، قانون شکنی، علوم نظامی: نفوذ در خطوط ...
خام. مرطوب، اولیه، نارس، کال، نپخته، بی تجربه، سرد، جریحه دار کردن، معماری: نمناک، بازرگانی: ناخالص
سلولهای بنیادین مزانشیمی . سلولهای بنیادی مزانشیمی
PRP پلاسمای سرشار ( پر ) از پلاکت