پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٩٠)

بازدید
٧,٥٤٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نهر، جویبار. رود. جوی . روانه، جریان آب آبیاری، جویبار، جوب، رودخانه، مسیل، جریان، نهر، رود، جوی، جماعت، جاری شدن، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن ( پرچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آب میوه، شیره، عصاره، شربت، جوهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشکوک بودن. بدگمان شدن، ظنین بودن، گمان کردن، شک داشتن، مظنون بودن، مظنون، موردشک،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جنگجو، رزمنده. جنگ کننده، جنگنده، مشت باز، ورزش: بوکسور، علوم هوایی: هواپیمای جنگنده، علوم نظامی: هواپیمای شکاری، هواپیمای جنگنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بار زدن؛ بار. ظرفیت، شارژ کردن، بارگیری کردن، ذخیره کردن، فشار، مسئولیت، بار الکتریکی، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، گرانبار کردن، سنگین کردن، فی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خطا. غلط، اشتباه کردن، درست نفهمیدن، اشتباه، کامپیوتر: اشتباه، اشتباه کردن، بازرگانی: خطا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

داستان رازآلود، معمایی. رمز، راز، سر، معما، صنعت، هنر، فن، کسب، شغل، حرفه، پیشه، قانون فقه: تجارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هدف، مقصود. مفاد، مفهوم، غرض، عزم، منظور، عمد، در نظر داشتن، قصد داشتن، پیشنهادکردن، نیت، قصد، مقصود، غایت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیشرفته. عالی، جلویی، ترقی کرده، پیش افتاده، مترقی. جلوافتاده، کامپیوتر: Data Communication Control Protocolپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات، پیشرو. روا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

با تفنگ شلیک کردن. تیر اندازی کردن. تیر زدن، هدف گرفتن شکار، زخمی کردن یا کشتن شکار، تیراندازی کردن، زدن با تیر، پرتاب کردن، تیرباران کردن، پرتاب کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

داد و ستد، کسب و کار، تجارت. بده بستان مبادله یا معاوضه کردن، صنعت، سوداگری، بازرگانی، کسب، پیشه وری، کاسبی، مسیر، شغل، پیشه، حرفه، مبادله کردن، آمد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تدارک، آماده سازی. مقرر کردن، فراهم کردن، تهیه کردن، آذوقه، توشه، تهیه، قید، بند، ماده، قوانین، مقررداشتن، شرط کردن، بازرگانی: تدارک، علوم نظامی: تدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرکز. میان، وسط، نقطه مرکزی، درمرکز قرار گرفتن، تمرکز یافتن، متمرکز کردن، کانونی کردن، متمرکز، نقطه اتکاء، کیان، مجمع، علوم مهندسی: نقطه گره، کامپیوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

nonentity, cipher, lightweight ( informal ) , menial هیچکس. آدم بی اهمیت، آدم گمنام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرخیدن. فشردن فلز، فشردن سرد، اسپین، چرخش توپ، فرفره، چرخش ( به دور خود ) ، ( دور خود ) چرخیدن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن، چرخاندن، علوم م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کارفرما، سرکار، مباشر ظالم، جبار، سختگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کارگر زیر دریایی، علوم نظامی: خدمه زیردریایی. کارکنان زیر دریایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مجازا. استعاری. استعاره ای. کنایه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

attractive, alluring, appealing, bewitching, drawing, enchanting, fascinating, glamorous, magnetic, seductive فریبنده. دلربا. جذاب. گیرا. دلکش. جالب. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کج کردن، خم کردن ( بسوی درون ) ، منحنی کردن، گرداندن، صرف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

وابسته بگیتی، کیهانی، مربوط بعالم هستی، علوم مهندسی: مربوط به عالم هستی، روانشناسی: کیهانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کالای عمده، اساسی، مرکز بازرگانی عمده، رزه، ستون، تیر، عمود، چهارپایه تخت، گیره کاغذ، بست اهنی، کالای اصلی بازار مصنوعات مهم واصلی یک محل، جزء اصلی ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تکان دادن. لرزاندن، نوسان، ارتعاش، لرزش، تزلزل، جنباندن، آشفتن، لرزیدن، علوم مهندسی: ارتعاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رها کردن. ترک گفتن، واگذار کردن، تسلیم شدن، رهاکردن، تبعید کردن، واگذاری، رهاسازی، بی خیالی، ول کردن، بی خیال شدن، ترک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نقض، نقض کردن. تجاوز به حقوق دیگران، نقض عهد، نفوذ کردن، رخنه کردن، سوراخ کردن، ایجاد شکاف کردن، قانون فقه: نقض، قانون شکنی، علوم نظامی: نفوذ در خطوط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خام. مرطوب، اولیه، نارس، کال، نپخته، بی تجربه، سرد، جریحه دار کردن، معماری: نمناک، بازرگانی: ناخالص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلولهای بنیادین مزانشیمی . سلولهای بنیادی مزانشیمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

PRP پلاسمای سرشار ( پر ) از پلاکت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسان. سهل، بی زحمت، آسوده، ملایم، روان، سلیس، ورزش: پاس آسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرض کردن. بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پای. کلوچه میوه دار، کلوچه گوشت پیچ، کلاغ زنگی، کلاغ جاره، آدم ناقلا، جانور ابلق، چیز آشفته و نامرتب، درهم ریختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

next, following, subsequent, succeeding - additional, alternative, extra, further, other - inferior, lesser, lower, secondary, subordinate - suppo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

اطمینان، یقین. قطع، امر مسلم، قانون فقه: یقین، روانشناسی: یقین، بازرگانی: قطعیت. بی گمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ارتباط دادن. متحد، شریک شدن، هم پیوند، همبسته، وابسته کردن، آمیزش کردن، معاشرت کردن، همدم شدن، پیوستن، مربوط ساختن، شریک کردن، همدست، همقطار، عضو پیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فوت کردن. مردن، درگذشتن، جان دادن، فوت کردن، طاس، طاس تخته نرد، جفت طاس، مهره، سرپیچ، بخت، قمار، سرنوشت، به شکل حدیده یاقلاویز در آوردن، با حدیده و ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارشد، بزرگتر، مهتر، ارشد، بالاتر، بالا رتبه، قدیمی، ورزش: مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی، تنیس باز سالمند، مسابقه گلف برای بازیگران بالاتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اشتباه. مخالف اخلاق یا قانون، ناحق، خطا، اشتباه، تقصیر و جرم غلط، ناصحیح، غیر منصفانه رفتار کردن، بی احترامی کردن به، سهو، قانون فقه: اشتباه، علوم نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

action, animation, bustle, exercise, exertion, hustle, labour, motion, movement - pursuit, hobby, interest, pastime, project, scheme. فعالیت. عمل، و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کنار، جنب. جهت، پهلو کناره، طرف، سمت، پهلو، جنب، جانب، ضلع، کناره، طرفداری کردن، در یکسو قرار دادن، علوم مهندسی: ضلع، معماری: بر، ورزش: تیم، علوم دری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, notability, prestige, prominence ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خط؛ صف. سطر، ردیف، رشته، بند، ریسمان، رسن، طناب، سیم، جاده، دهنه، لجام، خط کشیدن، خط انداختن، خط دار کردن، به خط کردن، آراستن، تراز کردن، آستر کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

response, answer, reply - recoil, counteraction - conservatism, the right

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هدر دادن، اسراف کردن. افت، قراضه، تضییع کردن، تفریط، آشغال، ضایع کردن، صرف کردن، زباله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیبت. نبودن، حالت غیاب، فقدان، روانشناسی: غیاب. عدم حضور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ریختن، سرازیر کردن. جاری شدن یا ساختن، تراوش بوسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش بلا انقطاع و مسلسل، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن، جاری شدن، باریدن، عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زور چپاول کردن، چپاول، تاراج، یغما، غنیمت، غارت کردن، چاپیدن، قانون فقه: تاراج کردن یا به تاراج بردن، علوم نظامی: به غنیمت گرفتن loot, pillage, raid, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

رسیدن. دسترسی، توانایی، استطاعت، وسعت، حدود، میدان، هدف، رسیدن، نایل شدن، کشش، حصول، رسایی، برد، علوم مهندسی: ناحیه، بازرگانی: دسترس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جریان هوای آرام. جریان هوای معمولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بزرگی. دامنه، حیطه عمل، کشش، شدت، تعداد، زیادی. عظمت، حجم، قدر، اهمیت، شکوه، اندازه، مقدار، علوم مهندسی: شدت، کامپیوتر: مقدار، معماری: قدر مطلق، بزرگ ...