پیشنهاد‌های فاطمه آقمیان(مترجم) (٢٠٩)

بازدید
٧١٣
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آبی که دیگه ریخته شده کار از کار گذشته لحظه ای که دیگه برنمی گرده، اتفاقیه که دیگه افتاده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخوی ها ) جنبه مذهبی دارد (

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A communicating doorway has two doors in a single door frame and each door opens away from the other درب دو طرفه یا درب ارتباطی، دربی هست که یک چهار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

در اصطلاح به معنی: مامور مخفی a person placed, or thing planned or used, to trick, mislead, or trap کاشتن کسی در جایی، به منظور جاسوسی، کلک زدن به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوای ساکن آب و هوایی که ساکن است و هیچ بادی نمی وزد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Couched in be couched in something to be expressed in a particular way اصطلاح: به طرز خاصی بیان کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom. : to lose weight or to not gain weight.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی لباس رسمی پوشیدن است Traditionally, a black - tie dress code denotes a formal evening occasion, where men are meant to wear tuxedos and wom ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

if you agonize over/about something, you spend time worrying and trying to make a decision about it با نگرانی تصمیم چیزی را گرفتن صرف وقت و نگران چی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل سینه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپری برنزه کننده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکیب دو واژه: prom با proposal پرام به معنی جشن رقصی است که در آخر سال تحصیلی دبیرستان برگزار میشود و واژه proposal به معنای درخواست است. این واژه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خطاب به دوست عزیز وحیده، گاهی معنی ای که انگلیسی به آدم میده بسیار دقیق تر از معانی فارسی هست و کمک میکنه تو کانتکس و زمینه متن، ترجمه بهتری ارائه ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

If someone knocks something off, they steal it در اصطلاح بریتانیایی، به معنای ربودن و دزدیدن هم هست. برای مثال: Knocked off a car once. ترجمه: یه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی کنسل شدن چیزی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگه در جایی مثل بیمارستان، مطب دکتر یا زندان ازت این سوال رو بپرسن یعنی: دلیل اومدنت به اینجا چیه؟ برای چی اینجا اومدی؟ مشکلت چیه؟ و. . . توجه: ااین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایست تنفسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پزشکی: استفاده از دستگاه احیا دستی ( به این عمل bagging ) گفته میشود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پزشکی: هدایت کننده لوله تراشه یا لوله تنفسی که وارد نای بیماری که خود قادر به تنفس نیست میشود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوله تراشه لوله تنفسی که وارد دهان میشود و به تنفس بیماری که خود قادر به تنفس نیست کمک میکند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در متون پزشکی: ادرار کردن مثال: He hasn't voided since I've been on. ترجمه: از زمانی که من اینجا بودم ادرار نکرده ( جمله بال ااز زبان یک پرستار گفته ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to show that they agree with a suggestion that someone has made. [British, informal, باهات موافقم، درسته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوبه جای تو نیستم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در متون پزشکی: همان معنی آنژیوکت است. یعنی سوندی که وارد رگ های محیطی میشود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در متون پزشکی: A catheter ( tube ) that is passed through a vein to end up in the thoracic ( chest ) portion of the vena cava ( the large vein return ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

a terminal illness is an illness or condition which cannot be cured and is likely to lead to someone's death بیماری ای که terminal باشه یعنی کشنده ه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

If you say that something goes a long way towards doing a particular thing, you mean that it is an important factor in achieving that thing. چیزی ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در متون پزشکی: ایست قلبی زبان عامیانه: سکته کامل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در متون پزشکی مخفف: respiration rate به معنای تعداد تنفس یک شخص در هر دقیقه است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

to be enough for everyone in a group مثال:در یک جمع دوستانه غذا سرو میشه و یکی از افراد سوال میکنه: There's plenty to go round, right? ترجمه: به هم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

a bet ( = an amount of money that you risk on the result of an event or a competition, such as a horse race ) in which the horses, etc. that come fir ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

used to say that someone does something bad or stupid because they have not been told or taught that it is wrong ترجمه afsan lotfi کاملا درسته یعنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

انتقال یا ترافکنی ( روانشناسی ) انتقال یا ترا - فِکَنی ( به انگلیسی: Transference ) در روانکاوی به حالتی اشاره دارد که شخصی، به طور ناخودآگاه، فرد د ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سختی ها و مشکلات شغلی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

something is not any fun to do, مثال: It's not my idea of fun either. ترجمه: منم از انجام این کار خوشحال نمیشم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را بدون برنامه ریزی قبلی ملاقات کردن ناگهانی سر زدن به کسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

به معنای معاف کردن و دریغ کردن و چشم پوشی کردن نکته: اما همیشه باید با توجه به جمله ترجمه دقیق را انجام داد که گاهی ممکن است دقیقا این شکل از ترجمه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

means your whole hand including the elbow is in it. تا آرنج دست در چیزی کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

to cause disagreement or anger between ( people who had been friendly before بین دو نفر که باهم خوب بودن، فاصله افتادن مثال: I've seen smaller thing ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Maybe he's just letting off steam ترجمه: شاید رفته یه جا اعصابش آروم بشه ( تمدد اعصاب کنه، با احساساتش کنار بیاد ) تمدد اعصاب کردن، دوباره آرامش پید ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

slang: به معنای ادرار هم هست. مثال از بخشی از یک سریال پزشکی: You tested my water already ترجمه: الان از ادرارم آزمایش گرفتی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pethidine is a strong opioid pain - relief medicine مخفف داروی پتیدین پتیدین در کنترل دردهای متوسط تا شدید ، تسکین درد در موقع زایمان و عمل جراحی، ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در تجویز نسخه های پزشکی به معنای: دوبار در روز از ریشه لاتین: bis die

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

promontory stimulation test ( PST ) measures auditory perception through electrical stimulation in the cochlear vicinity تستی برای سنجش شنوایی فرد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

The number of patients who are evaluated or treated in any given period of time. لغت تخصصی پرستاری و بیمارستان: تعداد مریض هایی که در هر شیفت به پر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بنای تاریخی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهارت کاربردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی میخواید برای کسی آرزوی خیلی خوب بکنید این رو میگید مثال: my dearest hope for you is happiness. ترجمه: بهترین آرزوم برات اینه که شاد باشی یا بزر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چشمگیر جالب توجه چیزی که خیلی به چشم میاد و برجسته است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باورنکردنی، دور از ذهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درمان های آزمایشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

an unsolicited e - mail that is sent to a receiver without prior contact. وقتی برای اولین بار به شخصی که نمیشناسیم و تا حالا بهش پیام ندادیم، ایمیل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایوان، اسم خاص مونث ریشه کلمه فرانسوی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلکه. . . است چیزی نیست جز. . . صرفا. . . است مثال: the love is important and all other things is but preparation. عشق مهم است و باقی چیزها چیزی جز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

the idea that humans are innately social and have a tendency to cooperate عقیده ای که بیان میکند همه انسان ها به طور ذاتی اجتماعی هستند و تمایل به ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثبت نام برای تحصیل در دانشگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گذشته experience تجربه کرده از سرگذرانده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to avoid or escape به معنای فرار کردن هم هست مثال: happiness always eluded me ترجمه: شادی همیشه از من فرار میکرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is an idiom that means a very small amount of something. You can use this phrase to describe a small but significant hope or a moment of joy in a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to adopt a reclining position with the legs close to the body and the back rounded. در خود جمع شدن به صورت خوابیده خوابیدن به صورت جنینی مثل توپ در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to answer someone in authority such as a teacher or parent in a rude or impolite way

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to feel less worried/upset because of ( something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

wait, slow down صبر کن تامل کن عجله نکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حواست باشه داری چی میگی حرف دهنت رو بفهم مواظب رفتارات باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جا افتادن در جایی یا موقعیت جدیدی مثلا آپارتمان جدید میخری و بعد از یه مدت به دوستات میگی: I think I'm fitting in quite nicely.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوان و خام if someone is at a tender age, they are young and inexperienced

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسئله اینه که، قضیه از این قراره که، گوش کن، ببین. . . مترادف های این جمله: you see you know here's the deal the thing is look

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خسته به نظر میای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

the fleshy part of the human body that you sit on. synonyms: ass, backside, behind, bottom, bum, butt در slang به معنی ماتحت انسان است. منبع: vocab ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی از شدت عصبانیت، وسایل اطراف رو میزنی و درب و داغون میکنی مثال: He's probably trashed the joint. ترجمه: احتمالا الان زده همه جا رو داغون کرده ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To care about something اهمیت دادن مهم بودن چیزی مثال: who gives a stuff? ترجمه: کی اهمیت میده اصن؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to not start to think about or discuss a subject: حتی فکرشم نکن ( که دربارش حرف بزنی ) حرفشم نزن بیخیال این موضوع شو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

as a devil; in an evil manner به طور شیطانی به شکل شیطانی اغواگرایانه شیطنت آمیز گاهی فقط برای این میاد که روی قسمت منفی تاکید کنه یا یه حالت شیطنت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دکتر زنان و زایمان Doctors in obstetrics and gynaecology ( O&G ) care for pregnant women and unborn children,

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to spoil something by doing it badly خراب کردن چیزی با اشتباه انجام دادن آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: Fourty years down the mines seeing people get hurt, and not once did I hear any of them gutless "suits" say they were sorry. ترجمه: چهل سال ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در معنی حقوقی: generic term for any filing of a complaint ( or petition ) asking for legal redress by judicial action, often called a "lawsuit. " ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

an executive, manager, or official, especially one regarded as a faceless decision maker. در slang یا همان زبان عام به معنی شخصی مسئول و مدیر است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: he need half hourly obs. ترجمه: هر نیم ساعت یه بار باید یکی مراقبش باشه ( به مراقبت پزشکی نیاز داره هر نیم ساعت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاهی به معنی: به موقع خبر دادن، به جا بودن رفتار یا کار هم هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی: وقتی محل اتصال عضو اهدایی دچار خونریزی و نشتی میشود و فرد خونریزی داخلی به خاطر عمل پیوند میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حوزه پزشکی میتونه اینطوری هم معنا بده: A colloquial term for a sudden change for the worse in a patient's health. اصطلاح عامیانه برای اینکه بگیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ventricular ectopic beats در اصطلاح تخصصی پزشکی به معنای ضربان غیرطبیعی بطنی هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیرطبیعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it means that people try protecting themselves by building walls, which means by acting a bit reserved. ترجمه: دور خود حصار کشیدن، دیوار دفاعی درست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you write someone or something off, you decide that they are unimportant or useless and that they are not worth further serious attention ترجمه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I will let you be in charge; you can make the decisions or choices ترجمه: قضیه رو می سپارم به خودت بقیه اش با خودت

پیشنهاد
٠

if you say that someone is cool about something, you mean that they accept it and are not angry or upset about it ترجمه های پیشنهادی: تو که با این ق ...

پیشنهاد
٠

در انگلیسی بریتانیایی و استرالیایی، به معنی: an expression of dismay, disgust, or disbelief. است. که به این صورت ترجمه میشود: ناراحت که نشدی؟ باعث ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی استرالیایی: از زیر کار در رفتن، کار نکردن to avoid work or responsibility

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

higher pay rates that employees need to be paid for working particular hours or days. اضافه حقوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرخوری کردن تا خرخره خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the people in the highest positions in an organization افراد مرتبه بالا و دارای مقام رئیس، مدیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پزشکی: کیسه تخلیه ادرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

land where people do not live, land a long way from cities, or forests در انگلیسی استرالیایی به معنی مکانی است که از شهر و یا مناطق کشاورزی دور است. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دغدغه زیاد دارم مشغله زیاد دارم درگیری ذهنیم زیاده سرم مشغول چیزای زیادیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فایده نداره به درد نمی خوره پشیزی نمی ارزه meaning: saying rudely that it is no good or no help at all; not at all useful or helpful.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"That's unusual" / "That's unexpected در پاسخ به غیر منظره بودن و غیرعادی بودن چیزی از این اصطلاح استفاده میکنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پمپ سرم به وسیله ای گفته می شود که چکانش داروهای مایع یا مواد مغذی مورد نیاز بدن بیمار را کنترل می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Assistant Director of Nursing دستیار سرپرستار دستیار مدیر پرستاران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در انگلیسی استرالیایی، مخفف Nurse Unit Manager است به معنی سرپرست واحد پرستاری است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دعوا کردن، مشاجره کردن، بگومگو کردن Row also means a noisy argument

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

something very small. ذره ای، اندکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to urinate ( not polite ) ادرار کردن، دستشویی کردن . . توجه داشته باشید که کاربرد این فریز مودبانه نیست و جزو slang های informal و unpolite هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسئله مردونه ست، فقط مردها می فهمنش و درک می کنن ( معمولا این جمله زمانی به کار برده میشه که چند تا مرد بین جمع زن ها هستن و میخوان بگن، فلان مسئله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

میتواند دو معنی داشته باشد: 1. unpolite ( بی ادبانه است ) 2. politically incorrect ( یعنی از لحاظ سیاسی اشتباه است ) . . مثال: - why you saying ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be severely punished or criticized. مورد نقد قرار گرفتن، سرزنش شدن، تنبیه شدن

پیشنهاد
٠

نادیده گرفتن اشتباه کسی مثال: You do "letting off the hook" really well. ترجمه: تو نادیده گرفتن خطای آدما خیلی خوبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح استرالیایی، به معنی: سرشلوغی، مشغله زیاد working or moving as fast as possible

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

someone who gets too upset or angry over small problems: نازک نارنجی، زودرنج، سر هر چیز کوچکی احساسی و ناراحت میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

over the top زیاده روی کردن در چیزی مثال: a touch ott? ترجمه: یه کم زیاده روی نکردی؟ ( a touch به معنی "کمی" و ott مخفف over the top یا زیاده روی ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقدار کم، کمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفته شدن، قبول شدن، پذیرش شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Surgical registrars are able to perform surgery under supervision در انگلیسی استرالیایی به جراحی گفته میشود که زیر نظر سوپروایزر قادر به انجام جراحی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

it means that you have accidentally upset someone by talking about something that they feel strongly about or are very sensitive about اعصاب کسی را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالا چیزی نشده که، اتفاقی نیفتاده که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی استرالیایی به معنی: ( حالت چطوره؟، حالت خوبه؟، اوضاع خوبه ) است. معمولا در جواب میگوییم: خوبم، بد نیستم، همه چی خوبه ( نیازی به داستان گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستم بند بود، گیر کرده بودم، گرفتار بودم مثال: - I have called you thousands of times! Why don't you answer me? - sorry. I got caught up. ترجمه: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

something that is a turn - off causes you to lose interest or sexual excitement; an informal word. to stop someone feeling interested or excited, es ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدقلق، شیطون، سرتق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To be difficult to manage بدقلق، کله شق، شیطون

پیشنهاد
٠

چیزی رو بدزدی که قبلا دزدیده شده if someone says that something has fallen off the back of a truck, or that they got something off the back of a truc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارت باهاش تموم شد؟ دیگه باهاش کاری نداری؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از همه اینا بدتر اینکه. . . به علاوه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

moving or working at top speed or with maximum effort با سرعت کار کردن، نهایت تلاش در انجام کاری . گاهی به معنای سر شلوغی هم هست مثال: I have been ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If someone is a barrel of laughs, they are fun to be with. بامزه بودن، مایه خنده بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خسته و کلافه و عصبی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to inform against or report, to the police لو دادن کسی به خصوص زمانی که جنایت یا خلافی رخ میدهد راپرت دادن، لو دادن توجه: بیشتر در انگلیسی استرالیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Servo = Service/gas station. پمپ بنزین ( در انگلیسی استرالیایی ) ( در انگلیسی آمریکایی ) : سروموتور یا Servo یک محرک چرخشی یا محرک خطی است که امک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to incriminate ( someone ) on a false charge; make a person who is innocent appear guilty ( slang ) اتهام زدن به کسی که بی گناه است ( پاپوش دوختن، ...

پیشنهاد
١

بیشتر از چیزی هستی که نشون میدی ( اگر خطاب به شخص باشد ) ( یک نوع تعریف میتواند باشد، یعنی فکر نمی کردم همچین آدمی باشی، حتی چشمام هم قادر به دیدنش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a foolish or worthless person. آدم احمق و بی ارزش منبع: Merriam - Webster دیکشنری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. expression, informal Be calm and sensible. معقول باش، منصف باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to leave or go away بکش کنار، برو کنار، گمشو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی عرضه، حیف نون، مفت خور، بی مصرف، اسرافکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the ability to distance oneself from emotions during uncomfortable and stressful times at work. توانایی تفکیک احساسات با کار مخصوصا زمانی که اوضاع ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکانی که آمبولانس در آن پارک می کند پارکینگ آمبولانس یا جایگاه ویژه پارک آمبولانس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to be unwilling to lose something or stop doing something چسبیدن به چیزی از ترس از دست دادن آن رها نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقدامی که برای جبران تبعیض های گذشته انجام میشود ( جبران تبعیض های گذشته )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتار کردن، برخورد کردن، مواجه شدن، واکنش دادن نسبت به چیزی، تا کردن با چیزی برای مثال: I don't usually carry on like that ترجمه: معمولاً اونطوری وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محاسبه بیشینه جریان بازدمی از ریه از دستگاه peak flow برای سنجیدن توانایی فرد در تنفس هوا استفاده میکنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیمارستانی برای بیماران لاعلاج که تنها با داروهای مسکن، فرآیند مرگشان کم دردتر میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

BSL= Blood Sugar Level سطح قند خون ( اصطلاح پزشکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Dextrose is a simple sugar made from corn or wheat that's chemically identical to glucose, or blood sugar گلوکز - قند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

غیرقابل اجتناب و وسوسه انگیز ناگریز مجاب کننده قابل توجه چیز و یا موقعیتی که نمی توان از آن چشم پوشی کرد و نادیده گرفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to try with great determination to achieve something, especially when this involves taking a big risk, by doing all of the things that can be done T ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

When a company owns more than 50% of the outstanding shares in another company and makes the key decisions for the business سهام اصلی سهام دار اصلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قیمت سهام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

not having the necessary or ideal qualities or capabilities, as courage, confidence, dependability, toughness, or daring. توانایی ها یا ویژگی های ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

slang, UK, Australia, intransitive ) To make a big mistake. Example: We lost the match because of the goalkeeper stuffing up اشتباه کردن، گند زد، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

extremely busy سر شلوغی، گرفتار بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع خوردن چیزی. مثال: I got five minutes and scoffed down a muffin. ترجمه: فقط پنج دقیقه وقت داشتم و سریع یک کیک مافین خوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در محاوره: TL ( team leader ) سرپرست گروه

پیشنهاد
٢

مهم نیته نه عمل!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیج و مبهوت بودم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر در متن استعاره از یک شخص باشد، به این معناست که آن فرد بدون در نظر گرفتن عواقب، خطرات و هر چیزی که ممکن است رخ دهد، از جمع و افراد دیگر تبعیت می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسبت شکست به پیروزی نسبت برد به باخت نسبت ضرر و سود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be or become worried or excited نگران بودن، آشوب بودن در مورد چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ممکنه یه فرجی بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از قدرت خود سوء اسفاده کردن برای اعمال نفوذ در افراد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

to feel slightly ill: If you say that someone is having a turn, you mean they feel suddenly very unwell for a short period of time برای مدت کوتاهی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس فشار و درد انگار کسی دارد آدم را له یا خرد میکند مثال: crushing pain in your chest احساس فشار و درد در سینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهبر گروه کر آواز خوان مذهبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محرابی که عروس و داماد زیر آن می ایستند تا عروسی کنند ( این لغت برای عروسی یهودی ها استفاده میشود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to share something, especially a room, with someone else شریک شدن اتاق با کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره خودش رو داره الان تو اوجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرفت رو باور میکنم

پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) اگر به اندازه کافی درباره کسی بد بگویید، حتی اگر او آدم بدی نباشد، مردم بالاخره آن را باور می کنند نحوه دیگر بیان کردن آن: If you throw ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to have no support for what one thinks, says, or does سرنخی ندارد شاهدی ندارد حرفی که میزند قابل اثبات نیست مثال: Her case doesn't have any legs پرو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be playing a sport very well خوب بازی کردن ( در ورزش ) ( اصطلاح بریتانیایی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدافع کناری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خونه اشرافی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لیگ برتر فوتبال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

easy; comfortable. آسان ترین راحت ترین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دکان باز کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An informal pet form of Gary is Gaz, a variant of which is Gazza به اسم گَری، گزه هم گفته میشه Gary=Gazze

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هستی؟ پایه ای؟ میای؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بداهه گویی کردن

پیشنهاد

شاید اینطوری بگه، ولی منظوری نداره his bark is worse than his bite or his honk is worse than his bite

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوست جان دوست من رفیق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میکروفن بلندگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشخصه معلومه مثال: - are you good at making friends? - no - yeah. that's tracks. می تونی راحت دوست پیدا کنی؟ - نه - مشخصه

پیشنهاد
٠

مزخرف نگو خزعبل نگو ( حرفی که میزنی دیوانه وار است و امکان ندارد اتفاق بیفتد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

crazy When someone acts kooky, nuts, wacky, insane or a screwball. دیوونه بازی درآوردن احمقانه رفتار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تیره، تاریک، به رنگ جوهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادان، احمق، کودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زندگی شسته و رفته زیستن با دیسیبلین زندگی کردن محافظه کارانه زندگی کردن

پیشنهاد
٠

زندگی های خیلی شسته و رفته ای داریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی که من رو اذیت میکنه اینه که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

in a lot of trouble در دردسر افتادن/ مشکل داشتن با کسی برای مثال: he's still in the poo with her wife's mother, او هنوز با مادر خانمش مشکل دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

in a lot of trouble در دردسر افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می شود به صورت عاقد نیز ترجمه کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشیش یا شخص معتمدی که زوجین را به عقد هم درمی آورد و ازدواج را رسمی اعلام میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

instead of/ in place of sth به جای در عوض

پیشنهاد
٣

مستولی شدن - غلبه کردن - تحت تاثیر قرار گرفتن با توجه به متن به اشکال مختلفی ترجمه میشود برای مثال یکی از معانی آن به این صورت است: Ms McKeigh's nau ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Line refers to a line of drugs like cocaine, sniffed off a surface به معنی کوکائین کشیدن ( معمولاً از طریق بو کشیدن مواد ) مثال: He means don't dist ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی به سیاهرگ مرکزی بدن ( به خصوص قلب ) سوند ، لوله و یا کاتتر وصل میکنند. این نوع لوله گذاری از طریق گردن، سینه یا بازو انجام میشود مخفف Central ve ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

enough warning to be able to avoid something bad ترجمه تحت اللفظی: "هشدار کافی" اما بهتر است به همان صورت "هشدار" ترجمه شود مثال: Fair warning: it’ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A lack of shame, especially about something generally considered unacceptable زمانی که چیزی در جامعه و یا محل کار مورد پذیرش همگان نیست و در آنجا فرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قابل مشاهده است قابل درک است قابل دیدن و فهم است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Margin of Safety means having a buffer or extra protection in place to ensure that there is a safety net in case things do not go as planned.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سِرُم یا محلول قندی، نمکی که به بیمار تزریق می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

obs در پزشکی: observation به معنی معاینه پزشکی - تحت مراقب بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لوله گذاری کردن برای بیمار به منظور تخلیه مایعات ریوی و یا باز کردن راه هوایی ( اصطلاح پزشکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

channel energy انرژی صرف کردن we channel enegy to proving others that we are right. ما انرژی خود را صرف ثابت کردن محق بودن خود به دیگران می کنیم. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل دیگری که می توان برای این کلمه پیدا کرد: if you say that ideally something should happen, you mean that you would like it to happen, although i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرقی نمی کنه چی باشه، هر چی فکرش رو بکنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درست قضاوت کردن - درست فکر کردن :exercise judgment When we make decisions, we should use our good judgment. This means we should think carefully abo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تعدیل نیرو