پیشنهاد‌های دکترمحمدحسین بهاری (٢١٢)

بازدید
٦٥٨
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هایستن می تواند واژه ای باشد جایگزین تایید کردن نمونه: مورد تایید = هایسته است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگ خرید خریدبرگ سازه برگ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هیتال. نام پادشاهی است در سراندیب هند که به دست بهزاد کشته می شود و پس از او ارژنگ به تخت می نشیند. دیری نمی پاید که فرانک ارژنگ را به بند کرده و خود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیک خویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشی گوارایی به مزگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیرروز یا تیره روز بدبخت سیاه بخت بداقبال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یاد آوردن به یاد آوردن به یاد داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چمراس واژه ای پارسی و بهترین جای نوشت برای معجزه و اعجاز تازی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پریشان/ آشفته حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مانند زر. زرگونه به رنگ زر واژه زیرکونیم برگردان زرگون به زبان انگلیسی و با همان میناست که بر عنصر چهلم جدول مندلیف که رنگ طلایی دارد، نام نهاده اند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیرکونیوم ( انگلیسی: Zirconium ) با نماد شیمیایی Zr عنصر چهلم جدول تناوبی مندلیف است. نام این عنصر از سنگ معدنی زیرکن و واژه فارسی �زرگون� به معنی ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لگام پالهنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بورژوازی ( به فرانسوی: Bourgeoisie ) یکی از دسته بندی های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری است و به دستهٔ بالاترِ ثروت در جامعه، افراد مرفه و سرمایه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرامیان این دیدگاه که این واژه بود و نبودش یکی است، یا نبودنش چیزی از زبان نمی کاهد دیدگاه نادرستی است. اگر گردانندگان آبادیس، دست همه ی کاربران را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیرگویی اختلالی در مرکز گفتار و زبان شناسی در سوی چپ مغز آدمی ست که کنترل بازدم دی اکسیدکربن را دچار اختلال می کند و در نتیجه آن به صدا در آمدن تاره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابزار برگ و ساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابزار و برگ وساز برگ و ساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پی آیند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوس طبل و نقاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سوخته دل و دل سوخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سوخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معذور واژه ای تازی است که در چهارچوب اسم مفعول است. از ریشه عذر. عذر به مینای بهانه است و از دید واژه شناسی معذور در زبان تازی به کسی گفته می شود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهانه تراشیدن بهانه ساختن بهانه آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاداپره دادن گوش مالی دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرگس گرامی. واژه نادرستی را نوشته ای و مینای واژه درست را برای آن. مینایی که نگاشته ای رونویسی از واژه نامه علامه دهخدا است در فرانمود واژه تخدیر. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نمودن. در پرده داشتن. نیز تازیان به کاری که پس از انجام آن سهش کننده کار را پنهان کند می گویند. مانند دود کردن سیگار یا قلیان که در بارهای نخ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفتا که واژه ای که بزرگان در واژه نامه ها مینایش را آورده اند، برخی کاربران این همه واژگان نادرست پیرامونش می نویسند. این یک واژه نامه است و گردآور ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریسمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نشیمن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناب واژه ای پارسی است و نیازی به جای گزین ندارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پی ورزی سوگیری و پافشاری بی خردانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

لژین دنر. [ ل ِ ی ُ دُ ن ُ ] ( فرانسوی ، اِ مرکب ) ( نشان. . . ) ، نشانی که در نوزده ماه مه سال ۱۸۰۲ میلادی، ناپلئون بناپارت برای تشویق خدمتگزاران کش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تاریک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساره همان سارا و مینای آن: ناب است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرآغاز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پرهشت یا فرهشت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سپاس واژه ای پارسی است و جای گزین نمی خواهد. شگفت است که برخی مینای تازی بر واژه پارسی می نویسند و برخی هر آنچه در آغاز برگه آبادیس نوشته است را پیش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

شادروز گی ژن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بهره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کوشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رواشده یا رواساخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آرامْ دل یا دل آسوده یا آسوده دل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرمان فرما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نیرنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

هم میهن گرامی وهسودان مرزبان، اینگونه که دل سوزانه کوشش می کنید واژگان ناپارسی را پالایش کنید، بسیار ستودنی است. وان گه شیوه نگارش تان جان و دل ریش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تن پوش جنگ زره پیکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

این واژه نخست ژیدان بوده از ژی = ژیان = زندگی/ زنده دان = جای/ پسوند جایگاه و بودن ژیدان = جای زندگی/زنده جای/زنده دان پس زیدان و سپس زه دان شده است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

چیرگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناخرسند ناخشنود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مُقَّدَُم واژه ای تازی ست و جای گشت پارسی آن: پیش گام است. مَقدَم نیز تازی است و پارسی آن: جای گام است. پس درجای خیرمقدم بگوییم: جای گامت خجسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دژم واژه ای پارسی است و جایگزین نمی شایدش. هم میناست با پژمان نژند پژمرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

زم واژه ای پارسی است هم مینای با دقیقه تازیان. ثانیه که یک شستم دقیقه است را آن می گفته اند. و شست زم را گاس. آن = ثانیه زم = دقیقه گاس = ساعت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به رونده در شب می گویند به گونه همگانی هر آن که شب بیدار و دست بند کاری باشد. مانند زاهد اهل نماز سالک اهل نیاز عارف کاشف راز و دزدان و طراران گردنه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نیک آیین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نیک آیینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عفریته همان عفریت است. و درجای آن بهی است واژه اهریمن باشد. تازیان واژه ها را نیز زنانه مردانه کرده اند و با ت یا ة یا ه همان مینا را برای زنانه به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهریمن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست آویز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

افروزه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نعت تازی همان صفت تازی است. پارسی جای گزین و درخور آن افروزه است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بیابان کویر که واژه ای پارسی است را نیازی به واگردانی نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گردآمدن گرد هم آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرد آمدن گرد هم آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

داو خواندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بودن بودش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرخه داو گردون دو /همان گونه که می گویند: دو به دستش افتاده که در مینای دوره یا نوبت به دستش افتاده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوست گرامی، Mamad بیشترین کاربرد این واژه در غزلیات حضرت راز و رندی حافظ و در سروده های حضرت عشق سعدی است، و سپس جناب مولوی. . . که در بررسی سروده ها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پشت پا زدن رقصیدن ولوله و شادی کردن دست و دل بازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

سنگ شدن پس از مرگ را گویند یا رفتن روح آدمی پس از مرگ در جامدات. می توان در یک واژه گفت: سنگور = سنگ ور خوانده می شود s�ngour

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

همه پسند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خراب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

افزوده افزون فزون افزا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیرشدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرگفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

رهنمود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گواه نُما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

ویتار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کارساز کارگر کاری هنایا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

چشم گیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

عِذار = افسار عُذار = بوسه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دُژنهاد فرونهاد فروخیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

آرسته اُسپور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نَهِش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر برای بخشی از تن مردمان یا چیزی گیتوی به کار می بریم اندام پسندیده است. وان گه برای کسانی که در انجمن یا نشست گاه هستند بهی هموندان است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

درود سخن جناب باقری درست است و گسترده تر این که: مغازه واژه ای ترکی است که ترکان از واژه مگازن فرانسوی گرفته اند. فرانسویان نیز مگازن را از مخزن تاز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرتاک پرتا پردا دیگرروز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

انگیزش امید دادن زوگ آوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

به شور آوردن شورمند کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تاگ واژه ای پارسی است که گژدیسه به تازی و تاق تاغ طاق شده است. طاقچه با واژه گان پارسی تاگک تاگ چه ایوان ک ایوان چه جای گشت شود بهی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تاگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فروشدن پنجه اندازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پگاه وش بامدادسان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرنیدن تن شکافی جراندن کاردگری تن گرنش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گسل واژه ای پارسی است و هیچ جای گزینی نمی خواهد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود بر گردانندگان آبادیس. گرامیان در فرانمون گار و بازگویی نمونه ها، در چگامه حضرت عشق، سعدی یگانه نادرستی نوشتاری رخ داده است که جادارد درست فرمای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

شکم واژه پارسی دیگرگون شده است و درست آن: اشکُم ، اشکَم ، اشکمبه ، اشکمپه بوده است. هم نک در پارس ( شیراز ) شکمبه کم شکمو می گویند. این جا فرهنگ و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

هِنگام که با نشان پایین ه درست تر است هین گام بوده است که اکنون بسباری از پارسی زبانان شبه جزیره هندوستان هینگام می گویند. هین به مینای زودباش، بشتا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آسیب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

وادهش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دیو در این که غول هم در زبان یونانی و هم در پارسی باستانی آمده است، گمانی نیست، وان گه در جای آن واژه دیو زیباتر و گوش نواز است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جا ی باش بهی است، چون همه مینای اهل را در خود دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مینای �ضرورت� است. که پارسی گویان بهتر است در جای ضرورت بگوییم: بایستگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودداری در خوردن خوراک پرهیز چنگ زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پادسو و پات سو بهترین گزینه های پارسی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به درون مایه واژه یا سخن می گویند. واژه ای تازی ست و پارسی آن: میناک ماناک مینا آرِش چَم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژگان زیبای پارسی جایگزین شعر این هاست: نشید چامه چگامه شیر واژه ای کهن است پارسی که پس شید و سپس نشید شده است. چگامه هم امروزه چکامه و با گژدیسی چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود بسیار نیک است که هم میهنان در پی پارسی گویی گرفته اند، وان گه ناسزاگویی ناپسند است. اثر را جایگزین باید با یک از واژگان پارسی: آفرینه هَنایش ژ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکانک گرفته از تکان ک بر مینای تکانِ خرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گل کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پال آبه پالآبه در پارسی باستان این بوده است در جای مستراح یا مبال در فرانسوی توالت برای آرایش رخ ب کار می رود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انگیزه پیکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در جایی دگرگون و جایی دگر پیرامون در سده های پیشین در جای سال نیز بکار رفته است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آب ریزگاه پیشآب ریز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سماک واژه پارسی است تازی شده و سماق گفته اند. بهتر است سماک نوشته و خوانده شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آنی رس پیش رس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آنی رس هرچه بی اندیشه وتلاش پیشین به کار یا گفته آید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اگر واژه ای فرانسوی را جایگزین باید، چرا تازی بنویسیم. جزوه واژه ای تازی است و افزون بر این، می توان در کلاسور پرتورهای چاپ شده یا برگه های سپید و ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تم تراک درست این واژه است و آن خودنمایی کردن است با آوازخوش به بانگ بلند. تم تراک در گویش تم تراق شده و تازی آن را طمطراق نوشته است. واژه دوتایی کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگ و گریز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوده ها که در گذشته برای زیبایی در موی مژگان چشم ها می کشیدند. در گفتار د با ت جایگزین و دوده ها توت ها و توتیا شده است. تازیان به هردوگونه توتیاء ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوده ها که در گذشته برای زیبایی در موی مژگان چشم ها می کشیدند. در گفتار د با ت جایگزین و دوده ها توت ها و توتیا شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم گونگی هم سنگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در جای واژه نسبی که در مانای مقایسه ای به کار می رود، بهینه است واژه سنگشی بنشانیم. نیز برای مقایسه واژه سنگش. این واژگانی تازی شده و اینک سنجشی و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

سنگیدن که تازی شده آن سنجیدن است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود گرامیان دیدگاه اشکان گرامی پسندیده است. نیز می توان واژه بسیار زیبای پرهون را با دایره جای گزین کرد. سپاس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

برآمد و نیز پرداخت هم می توان گفت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مژده را بیش می پسندیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آبرومند نیک نهاد بِه ریشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شراره افروزه فروزینه افرازه اخگر زبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شراره افروزه افرازه فروزینه اخگر زبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود و مهر سخن اشکان گرامی، پسندیده و درست است. هرچند افزودن و کاستن واژه در آبادیس و هرواژه نامه، شدنی است، در بین مردمان بسیار دشوار. و این کوششی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیرامونی چارچوب گرداگرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پادسان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

درود این واژه پارسی پهلوی و پهرست بوده است که در گویش تازی شده پ با ف واگشته است گونه ی پردوس یا سپارش که به واژگان فردوس و سفارش واگشته است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ره انده برگرفته از رهاندن از اندوه. این واژه را به فرهنگستان زبان و ادب پارسی پیشنهاد کرده ایم شوربختانه واژگان تازی را بیشتر می پسندند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی آمیخت سارا برگزیده ساف ( که واژه ایست پارسی به زبان تازی رفته و صاف شده است. درود بر گمانیم که واژه بی آمیغ که بر چم خالص و در آرش سارا ست، می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

درود نخست یادآوری و پوزش گردانندگان فرهنگ ارزشمند آبادیس را، چرا که در آغاز ِ مانندسازیِ واژه ی نکته ( همین نوشتار ) این واژه تازی ( اربی ) را پارسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

نادیده انگار. آن که یا آن چه که هست، و بی نگه ورزی نیست انگار شود. نشان، که به آن دیدآوری نشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بنیان واژه ای تازی است و نیک است در واژه ی آمیخته شده بنیان گذار واژه های پارسی : پی پایه ریشه بنلاد . . . جایگزین شود. بهترین جایگزین برای بنیان گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

برای مردمان و جانداران تندرست و برای دارایی ها به داشته را ب کار ببریم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ستنگ و ستنج که تازی شده همان ستنگ است. انبارش یا هنبارش. نیک است برای هرچیز گیتایی انبارش ب کار آید و برای هرچه انگاری و هست نماست، ستنگ ( مانند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

واژه مجبور تازی است و نیک است در جای آن واژگان پارسی: ناچار بایسته زورکار ناگزیر وادار بی چاره . . . ب کار گرفته شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

درود نیک است بدانیم این واژه تازی یا همان اَربی است که تازیان بر پنداره هایی بسیار ب کار می برند مگر آن چه ایرانیان امروز. بهی ست این واژه در دو بخش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پژآگین فژاک یا فژاگ یا پژاگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه اجبار تازی است و نیک است در جای آن واژگان پارسی: ناچاری بایستگی زورکاری ناگزیری واداری بی چارگی . . . به کار گرفته شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بتابی با نام دیگر دارابی میوه بومی آسیای جنوب شرقی و از گیاهان گلدار دولپه ای های نو در راسته افراسانان در تیره مرکبات و بزرگ ترین میوه در مرکبات است ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پریشان بی چاره تهی دست ناتوان ناچار درمانده این ها واژگانی هستند که در جای واژه تازی ترکیبی ( مستأصل ) به فراخور چکونگی هرکس می توان به کار برد. پا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

سیاهی تیرگی گرفتگی گم راهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چوخ واژه ای پارسی است بر چم گروه و دسته. معرب شده و جوق و نیز جوخ نوشته اند باز هم بر همان چم. جوق مرغان از برون گرد قفس خوش همی خوانند ز آزادی ق ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پاتیراس در پهلوی و پات اپره پات اپره به پاداپره و سپس پادافره دگرگون شده است. پی آمد و پرجام ( فرجام ) که هم میهنان پیشنهاد داده اند بسیار نیکوست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پاتیراس و پات اپره پات اپره به پاداپره و سپس پادافره دگرگون شده است. فادافره نیز دیده شده است. پسندیده تر پاداپره است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پاژنام که از پیش بوده و بسیار زیباست. هم چنین واژه تازی ملقب را باید گفت: پاژنام دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

افراخ گری گزاف جویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نماژ یا نماز برابر است با گفتن نیاز در جای جای شهنامه بزرگ بر این چم به کار آمده است: بیامد خرامان و بردش نماز به بر در گرفتش زمانی دراز با همین چ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آنی رس هم آرِش و جایگزین پارسی خوبی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خیزاب برای موج آب و کوهه برای موج الکترونیکی یا سیگنال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کوهه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کنکاش یا کنکاج اگرچه ترکی، آنگه برابر است با رایزنی. پیشینیان به مجلس کنکا ج خانه یا کنکاش سرا می گفته اند. چون در رایزنی پرسش از راه درست تر و بهت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

این واژه تازی است و برابر پارسی آن: _آرِش و _ چم است. مانا، مینا و مینو نیز دیده شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چَمراس نیز فرجود هم گفته آمده که فرجود مانای اعجاز دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پارسیان چَمراس و فرجود می گفته اند که چمراس همان معجزه است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

ریشه بن مایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیدایش در جای پدیدآیی بهتر است. چرا که واژه ای گوش نواز است و روشن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پرتور برابر تک چهره پرتور ریشه اوستایی دارد. و در زبان پهلوی نیز پرتور بوده که با دگرگونی پ پس از برتری تازیان فرتور شده است. وازه پرتور برابر پرتر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

پرتور بهین واژه است در جای عکس. با سپاس از مهربان فرکیانی که به درستی نوشته اند. و بسیار واژگان داریم این گونه. آن گه بهتر است واژه ای به کار بندیم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

این واژه پرکاربرد فرانسوی، که در انگلیسی نیز برابر تک چهره گرفته می شود، ریشه اوستایی دارد. در زبان پهلوی پرتور بوده که با دگرگونی پ پس از برتری تا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

این واژه از ریشه بج اوستایی است و هرچند باژ درست تر است که آن هم واژ بوده است، آن گه چون حضرت خرد پردیسی بزرگ در جای جای شه نامه سترگ به کار برده است ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

زغال تازی شده ژگال یا زگال است. بهتر است زگال بگوییم. نیز پیشینیان انگِشت می گفته اند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ریزمیرور میرور بر آرِش ( چم ) کشنده.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بهترین واژگان پارسی در جای سرتق ستیزگر و پیکارجو است. لج که دوستان پیشنهاد داده اند واژه ای تازیست بر آرِش ( چم ) لگد در برابر مشت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

آنگه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سیماب خود واژه ای پارسی و زیباست. آن چه باید درست شود واژه ژیوه است که به نادرست جیوه می گوییم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پاژنام دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ایاسیدن خوب است آنگاه همه پسند و پویا نیست. دیدآوری دیدورزی نگه ورزی شایسته است.

پیشنهاد
١٧

در زبان پهلوی مگو بوده است بر آرِش ژرف و جاودان. سپس مگ شده و تازیان آن را مغ نوشته و خوانده اند و در جای ژرف نیز به کار برده اند. پس از آنکه زبان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

لب ریز پر و لبالب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پایدار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پارسی این واژه لاچ است که لاغ هم گفته می شود. و گر مرد لهو است و بازی و لاغ قویتر شود دیوش اندردماغ حضرت عشق و سخن سعدی چون گفت بسی فسانه و لاغ ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کاریز بهترین پیشنهاد است. و پاس می داریم سخن مهربان اشکان گرامی را، که پذیرفتنی است شبکه واژه ای پارسی باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

درست تر است اگر بگوییم گژ. واژ های گ ژ پارسی است، که تازیان با ک ج جایگزین نموده اند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پیوگ بهترین جایگزین برای عروس است. هرچند واژه آروس با این نگارش پارسی است و نمیتوان آن را از پرهون واژگان زدود، ول با سخن رودکی بزرگ : بسا که مست د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مورد وثوق *پذیرفتنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هرچند رسن واژه ای پارسی است، آن گه چون تازیان آن را گرفته، به کار بسته و به افزونه ارسان میگویند، پیشنهاد برتر برای پارسی گویان واژه زییای پالهنگ اس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

نیاسرا نیاجای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

طبیعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

نیمور از آنجا که ریشه واژه کیر در هر دو زبان پارسی و کاپادوسیه ای رومی ( یونانی ) یافت می شود، واژه نیمور پیشنهادی بهتر برای پارسی گویان است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خودخواست، خوددان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

آوندآب که با نگارش آونداب زیباتر هم می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

رینش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نیاهشته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پس آوند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گردنگیر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گردآورنده از افروزه های ایزد است. چنان که ملای رومی در دفترسوم مثنوی می گوید: تا ببینی جامعی ام را تمام تا نلرزی وقت مردن ز اهتمام

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ویراُفت از دو واژه �ویر �= حافظه افت = کم شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

گژرو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اندیش مندان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

رونما یا رخ نما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فرآلا میتواند باشد، واژه ای نو از آمیختن فره بر آرِش نمونه و آلا بر آرِش هدیه دوستانی که جایزه را پیشنهاد داده اید آیا واژه ای بیگانه را با واژه ای ت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آگه ساز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بیهوده انگاری، بیهوده گویی، بیهوده پسندی

پیشنهاد
١١

رخ نما روی نمود چهره نما

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هم بست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دل ورس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کیاناد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سالار خامه