پیشنهاد‌های دکترمحمدحسین بهاری (٢٠٩)

بازدید
٨١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

به رونده در شب می گویند به گونه همگانی هر آن که شب بیدار و دست بند کاری باشد. مانند زاهد اهل نماز سالک اهل نیاز عارف کاشف راز و دزدان و طراران گردنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نیک آیین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نیک آیینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

عفریته همان عفریت است. و درجای آن بهی است واژه اهریمن باشد. تازیان واژه ها را نیز زنانه مردانه کرده اند و با ت یا ة یا ه همان مینا را برای زنانه به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اهریمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست آویز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

افروزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نعت تازی همان صفت تازی است. پارسی جای گزین و درخور آن افروزه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیابان کویر که واژه ای پارسی است را نیازی به واگردانی نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گردآمدن گرد هم آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرد آمدن گرد هم آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

داو خواندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بودن بودش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرخه داو گردون دو /همان گونه که می گویند: دو به دستش افتاده که در مینای دوره یا نوبت به دستش افتاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوست گرامی، Mamad بیشترین کاربرد این واژه در غزلیات حضرت راز و رندی حافظ و در سروده های حضرت عشق سعدی است، و سپس جناب مولوی. . . که در بررسی سروده ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پشت پا زدن رقصیدن ولوله و شادی کردن دست و دل بازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سنگ شدن پس از مرگ را گویند یا رفتن روح آدمی پس از مرگ در جامدات. می توان در یک واژه گفت: سنگور = سنگ ور خوانده می شود s�ngour

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

همه پسند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خراب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

افزوده افزون فزون افزا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیرشدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرگفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

رهنمود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گواه نُما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ویتار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کارساز کارگر کاری هنایا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

چشم گیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عِذار = افسار عُذار = بوسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دُژنهاد فرونهاد فروخیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آرسته اُسپور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نَهِش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر برای بخشی از تن مردمان یا چیزی گیتوی به کار می بریم اندام پسندیده است. وان گه برای کسانی که در انجمن یا نشست گاه هستند بهی هموندان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درود سخن جناب باقری درست است و گسترده تر این که: مغازه واژه ای ترکی است که ترکان از واژه مگازن فرانسوی گرفته اند. فرانسویان نیز مگازن را از مخزن تاز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پرتاک پرتا پردا دیگرروز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

انگیزش امید دادن زوگ آوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

به شور آوردن شورمند کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تاگ واژه ای پارسی است که گژدیسه به تازی و تاق تاغ طاق شده است. طاقچه با واژه گان پارسی تاگک تاگ چه ایوان ک ایوان چه جای گشت شود بهی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تاگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

فروشدن پنجه اندازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پگاه وش بامدادسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گرنیدن تن شکافی جراندن کاردگری تن گرنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گسل واژه ای پارسی است و هیچ جای گزینی نمی خواهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود بر گردانندگان آبادیس. گرامیان در فرانمون گار و بازگویی نمونه ها، در چگامه حضرت عشق، سعدی یگانه نادرستی نوشتاری رخ داده است که جادارد درست فرمای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شکم واژه پارسی دیگرگون شده است و درست آن: اشکُم ، اشکَم ، اشکمبه ، اشکمپه بوده است. هم نک در پارس ( شیراز ) شکمبه کم شکمو می گویند. این جا فرهنگ و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هِنگام که با نشان پایین ه درست تر است هین گام بوده است که اکنون بسباری از پارسی زبانان شبه جزیره هندوستان هینگام می گویند. هین به مینای زودباش، بشتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آسیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

وادهش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

دیو در این که غول هم در زبان یونانی و هم در پارسی باستانی آمده است، گمانی نیست، وان گه در جای آن واژه دیو زیباتر و گوش نواز است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جا ی باش بهی است، چون همه مینای اهل را در خود دارد