پیشنهادهای دکترمحمدحسین بهاری (٢١١)
سالار خامه
کیاناد
دل ورس
هم بست
رخ نما روی نمود چهره نما
بیهوده انگاری، بیهوده گویی، بیهوده پسندی
آگه ساز
فرآلا میتواند باشد، واژه ای نو از آمیختن فره بر آرِش نمونه و آلا بر آرِش هدیه دوستانی که جایزه را پیشنهاد داده اید آیا واژه ای بیگانه را با واژه ای ت ...
رونما یا رخ نما
اندیش مندان
گژرو
ویراُفت از دو واژه �ویر �= حافظه افت = کم شدن
گردآورنده از افروزه های ایزد است. چنان که ملای رومی در دفترسوم مثنوی می گوید: تا ببینی جامعی ام را تمام تا نلرزی وقت مردن ز اهتمام
گردنگیر
پس آوند
نیاهشته
رینش
آوندآب که با نگارش آونداب زیباتر هم می شود.
خودخواست، خوددان
نیمور از آنجا که ریشه واژه کیر در هر دو زبان پارسی و کاپادوسیه ای رومی ( یونانی ) یافت می شود، واژه نیمور پیشنهادی بهتر برای پارسی گویان است.
طبیعت
نیاسرا نیاجای
هرچند رسن واژه ای پارسی است، آن گه چون تازیان آن را گرفته، به کار بسته و به افزونه ارسان میگویند، پیشنهاد برتر برای پارسی گویان واژه زییای پالهنگ اس ...
مورد وثوق *پذیرفتنی
پیوگ بهترین جایگزین برای عروس است. هرچند واژه آروس با این نگارش پارسی است و نمیتوان آن را از پرهون واژگان زدود، ول با سخن رودکی بزرگ : بسا که مست د ...
درست تر است اگر بگوییم گژ. واژ های گ ژ پارسی است، که تازیان با ک ج جایگزین نموده اند.
کاریز بهترین پیشنهاد است. و پاس می داریم سخن مهربان اشکان گرامی را، که پذیرفتنی است شبکه واژه ای پارسی باشد.
پارسی این واژه لاچ است که لاغ هم گفته می شود. و گر مرد لهو است و بازی و لاغ قویتر شود دیوش اندردماغ حضرت عشق و سخن سعدی چون گفت بسی فسانه و لاغ ش ...
پایدار
لب ریز پر و لبالب
در زبان پهلوی مگو بوده است بر آرِش ژرف و جاودان. سپس مگ شده و تازیان آن را مغ نوشته و خوانده اند و در جای ژرف نیز به کار برده اند. پس از آنکه زبان ...
ایاسیدن خوب است آنگاه همه پسند و پویا نیست. دیدآوری دیدورزی نگه ورزی شایسته است.
پاژنام دار
سیماب خود واژه ای پارسی و زیباست. آن چه باید درست شود واژه ژیوه است که به نادرست جیوه می گوییم.
آنگه
برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...
بهترین واژگان پارسی در جای سرتق ستیزگر و پیکارجو است. لج که دوستان پیشنهاد داده اند واژه ای تازیست بر آرِش ( چم ) لگد در برابر مشت.
برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...
برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...
برابر پارسی این واژه لاچ است که که پس از فرنشینی تازیان لاغ شده است. واژگان بافه بافی و لافی نیز به کار رفته است به افزونه لاچ لاچ و لافی و گر مرد ...
ریزمیرور میرور بر آرِش ( چم ) کشنده.
زغال تازی شده ژگال یا زگال است. بهتر است زگال بگوییم. نیز پیشینیان انگِشت می گفته اند.
این واژه از ریشه بج اوستایی است و هرچند باژ درست تر است که آن هم واژ بوده است، آن گه چون حضرت خرد پردیسی بزرگ در جای جای شه نامه سترگ به کار برده است ...
این واژه پرکاربرد فرانسوی، که در انگلیسی نیز برابر تک چهره گرفته می شود، ریشه اوستایی دارد. در زبان پهلوی پرتور بوده که با دگرگونی پ پس از برتری تا ...
پرتور بهین واژه است در جای عکس. با سپاس از مهربان فرکیانی که به درستی نوشته اند. و بسیار واژگان داریم این گونه. آن گه بهتر است واژه ای به کار بندیم ...
پرتور برابر تک چهره پرتور ریشه اوستایی دارد. و در زبان پهلوی نیز پرتور بوده که با دگرگونی پ پس از برتری تازیان فرتور شده است. وازه پرتور برابر پرتر ...
پیدایش در جای پدیدآیی بهتر است. چرا که واژه ای گوش نواز است و روشن.
ریشه بن مایه
پارسیان چَمراس و فرجود می گفته اند که چمراس همان معجزه است.
چَمراس نیز فرجود هم گفته آمده که فرجود مانای اعجاز دارد.