بسیچ

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- سامان جهاز اسباب وسایل. ۲- سلاح ساز جنگ . ۳- رخت سفر. ۴- ( اسم ) ساختگی آمادگی آماد. سفر شدن . ۵- قصد اراده عزم عزیمت . ۶- آماده ساختن نیروی نظامی و تمامی ساز و برگ سفر و جنگ ۷- تجهیزات

پیشنهاد کاربران

یعنی کسی که نگهبانی میده اگه میخواهید یک شاهنامه زیبا و دقیق بخونید وارد سایت زیر بشید به خدا ضرر نمیکنید من خودم تم اش رو طراحی کردم باور کنید از هر شاهنامه ای که دیدید و خوندید زیباتر و دقیق تر است و لطفا برای حمایت کردنم در سایت ثبت نام کنید
https://hamkhoneh. khodkar. app/fa
چراغست مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
گردآمدن
گرد هم آمدن
کورسیچ و بسیچ نام کنفدراسیونهای عشایری قوم هون ( گوتی ) در سال های حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلادی بوده است. قوم هون قومی وحشی و مهاجر از شمال مغولستان به ناحیه غرب و شمالغرب دریای خزر بوده اند که سالیان درازی
...
[مشاهده متن کامل]
برای حکومت مرکزی ایران دردسر ساز شدند اما در زمان شاپور دوم ساسانی نهایتا به استخدام ارتش ایران درآمدند.

منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/پرونده:Huns450.png
بدو گفت : ازین غم میندیش هیچ
هُشیواری و رایِ دانش بسیچ
فردوسی
بسیچ یا بسیج صورت تحول یافته �بفیچ � فعل امر از فعل فیچستن یا فیچیدن میباشد بفیچ یعنی زود باش اماده شو عکس العمل سریع نشان دادن مجهز شدن معنی میدهد بفیچ فقط امروزه در زبان لری بختیاری کاربرد دارد فعل امر
...
[مشاهده متن کامل]
بسیچ یادگاری از فعل سیچیدن فیچیدن یا فیچستن هست اما به طور کلی این فعل در زبان معیار امروزه کاربردی ندارد

در پارسی کهن " پسیچ " از بن پسیچیدن به چم تجهیز کردن ، گرهم آوردن.
همان بسیج است.
همکاری کردن - اراده کردن - جمع شدن

بپرس