مهار

/mahAr/

مترادف مهار: افسار، پالاهنگ، پلاهنگ، خطام، بقه، دهنه، زمام، عنان، لجام، لگام، مقود، کنترل

معنی انگلیسی:
anchor, bridle, collar, control, curb, guideline, hold, reins, restraint, bit, stay, lid, management, regulation, shunt, sling, strut, subjugation, takeover, tether, halter, leading rope, moorings, stays, guy

لغت نامه دهخدا

مهار. [ م َ / م ِ ] ( ع اِ ) چوب که در بینی بختی کنند. ( منتهی الارب ). چوبی را گویند که در بینی شتر کنند و ریسمانی بر آن بندند. ( برهان ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). قیاد. هجر. خطام. نکل. رجاع. خطیر. جریر. ( منتهی الارب ). صاحب قاموس کتاب مقدس گوید: حلقه ای بود که در بینی حیوان یا انسان کرده موکلان عذاب ایشان را بدان واسطه به هرکجا که می خواستند می بردند و آنچه در کتاب ایوب ( 41:2 ) وارد گشته است حلقه ای بود که در بینی ماهیان کرده ، ریسمانی بدان بسته محض به دام کشیدن ماهیان دیگر در آب رها می کردند، چنانکه مصریان حالیه این ترتیب را به دام ماهی معمول میدارند، اما حلقه های بینی که در کتاب اشعیا ( 3:21 ) مذکور است حلقه ها از طلا یا سایر جواهرات بود که طرف بیرونش رامرصع نموده در بینی راست می نشانیدند، چنانکه فعلاً این عادت در میانه اکراد و اعراب معمول است. ( از قاموس کتاب مقدس ). در عرف به معنی ریسمانی که به چوبی بندند که در بینی شتر کنند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). زمام. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). رسن که بدان شتر را کشند. ( منتهی الارب ). افسار. مقود. آنچه بدان کسی یا چیزی را به سویی برند و راهنما شوند :
وزین درکشیدن به بینی خویش
ز بهر طمع این و آن را مهار.
ناصرخسرو.
سوی بوستانش فرستاده دریا
به دست صبا داده گردون مهارش.
ناصرخسرو.
در دست امیر و شاه ندهم
برآرزوی مهی مهارم.
ناصرخسرو.
یکی دبه درافکندی به زیر پای استرمان
یکی بر چهره مالیدی مهار ماده ما را.
عمعق.
آنجا که مرادت عنان بتابد
در بینی گردون مهار باشد.
انوری.
حله هاشان از پلاس و گیسوانشان از مهار
یاره ها خلخال و مشاطه شتربان دیده اند.
خاقانی.
گه مهار از رشته جان سازمش
گه زر رخسار خلخالش کنم.
خاقانی.
مهارش سخت بگرفت و روان شد
که با اشتر به آسانی توان شد.
عطار.
لگام بر سر شیران کند صلابت عشق
چنان کشد که شتر را مهار در بینی.
سعدی.
تو خوش خفته در هودج کاروان
مهار شتر در کف ساربان.
سعدی ( بوستان ).
بگفت ار به دست منستی مهار
ندیدی کسم هرگز اندر قطار.
سعدی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

چوب کوچکی که درپره بینی شترجامی دهندوریسمان به آن می بندند، زمام، افسار، درفارسی ماهار هم گفته شده
( اسم ) ۱ - چوبی کوچک که در پره بینی شتر کنند و ریسمانی بر آن بندند: [ ز حرص و شهوتی ما را مهاری کرده در بینی چو اشتر می کشاند او بگرد این جهان ما را . ] ( دیوان کبیر ۲ ) ۵٠:۱ - عنان افسار.
جمع مهر و مهره ٠ جمع مهره بمعنی اسب کره و بچ. نخستین اسب و جز آن ٠

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ماهار. ۱ - قسمتی که در هواپیما بال ها را به هم وصل می کند. ۲ - چین جلدی موجود در سطح تحتانی آلت مرد در خط وسط و در مجاورت شیار حشفه ای قلفه ای که در حقیقت دیواره ای است که شیار حشفه ای قلفه ای را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می کند. ۳ - نام هر
(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) افسار، چوبی که در بینی شتر کنند و ریسمان بر آن بندند.

فرهنگ عمید

۱. چوب کوچکی که در پرۀ بینی شتر جا می دهند و ریسمان به آن می بندند.
۲. زمام، افسار.

فرهنگستان زبان و ادب

[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← کلید مهار
{frenum} [پزشکی-دندان پزشکی] ساختاری کالبدشناختی برای محدودسازی حرکت یک اندام
{mooring , moor} [حمل ونقل دریایی] بستن شناور، اعم از کوچک و بزرگ، به محلی مشخص همچون موت یا لنگر یا شناوه/ بویۀ مهار به وسیلۀ طناب یا زنجیر

دانشنامه عمومی

مهار ( به انگلیسی: Containment ) یک فیلم در ژانر ترسناک، تخیلیو مهیج است. این فیلم با کارگردانی نیل مک انری وست و نویسندگی دیوید لمون است. [ ۲]
افراد ساکن در یک آپارتمان یک روز صبح از خواب بیدار شده و متوجه می شوند که درون ساختمانی حبس شده اند. برق، آب و امکان برقراری ارتباط با دنیای خارج را از دست داده اند. حالا همه در تلاش برای نجات از این ساختمان هستند.
عکس مهار

مهار (فیلم ۱۹۷۶). مهار ( ایتالیایی: Inhibition ) یک فیلم اروتیک ایتالیایی به کارگردانی پائولو پوئتی است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد. این فیلم یک نسخهٔ سانسورشده ( سافت کور ) و سانسور نشده ( هاردکور ) دارد که بر روی دی وی دی در دسترس است. [ ۱]
کلودین بکاری
ایوان راسیموف
ایلونا استالر
• دیرچه فوناری
عکس مهار (فیلم ۱۹۷۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

زمام

مترادف ها

halter (اسم)
تسمه، هالتر، مهار، افسار، پالهنگ، طناب چوبه دار

bearing rein (اسم)
مهار

bridle (اسم)
دهانه، قید، مهار، افسار، پالهنگ، عنان

frenum (اسم)
بند، مهار، چین غشایی، لگام

checkrein (اسم)
مهار

فارسی به عربی

اقامة

پیشنهاد کاربران

زِمام
بنده احتمال میدم واژه مهار از هار در پارسی پهلوی گرفته شده زیرا نسبت معانی درستی با هم دارند
لگام
پالهنگ
کنترل
combat
to try to stop something bad from happening or getting worse – used especially in news reports
inhibitor
lead
افسار
قلاده
مهار
rein
تحت اختیار در آوردن
افسار
درکش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس